عنوان کتاب
از گفتن داستان شرکت خود اجتناب کنید، زیرا مشتریان واقعاً اهمیتی نمیدهند. در عوض، آنها را به داستان قهرمانانه خود دعوت کنید. در ساختن یک برند داستانی ، دونالد میلر به شما کمک میکند تا مشتریان خود را در سفر خود بگذرانید تا به طور موثر آنچه را که شرکت شما ارائه میدهد توضیح دهید.این کتاب چارچوب StoryBrand (SB7) را تشریح میکند که یک فرآیند هفت قسمتی است. این چارچوب پیام شما را روشن می کند، افکار شما را سازماندهی می کند، بازاریابی شما را ساده می کند و کسب و کار شما را رشد می دهد. نحوه صحبت شما در مورد کسب و کار و شاید نحوه انجام تجارت شما را تغییر خواهد داد.
این کتاب برای بازاریابان، کپی رایترها و هر کس دیگری است که میخواهد با مشتریان ارتباط مؤثرتری برقرار کند. چارچوب 7 قسمتی StoryBrand از عناصر جهانی داستان سرایی برای بهبود پیام رسانی برند استفاده می کند. می تواند نحوه صحبت شما در مورد اینکه چه کسی هستید، چه کاری انجام می دهید و ارزشی که کسب و کار شما ارائه می دهد را تغییر دهد.
مشتری شما باید قهرمان داستان باشد نه برند شما. این رازی است که هر کسب و کار فوق العاده موفقی می فهمد.
برای استفاده بیشتر از این کتاب، من شما را به انجام سه کار تشویق می کنم:
هرچه ارتباطات ساده تر و قابل پیش بینی تر باشد، هضم آن برای مغز آسان تر است. داستان کمک می کند زیرا یک مکانیسم حس ساز است. اساساً، فرمولهای داستانی همه چیز را مرتب میکنند تا مغز مجبور نباشد برای درک آنچه در جریان است کار کند.»
اولین اشتباهی که برندها مرتکب می شوند این است که روی جنبه هایی از پیشنهاد خود تمرکز نمی کنند که به افراد کمک می کند بقا و شکوفا شوند.
دومین اشتباهی که برندها مرتکب می شوند این است که باعث می شوند مشتریان خود کالری زیادی بسوزانند تا بتوانند پیشنهاد خود را درک کنند.
نکته کلیدی این است که پیام شرکت خود را در مورد چیزی که به مشتری کمک می کند بقای خود را بنویسید و این کار را به گونه ای انجام دهید که بدون سوزاندن کالری بیش از حد آن را درک کند.
چیزی که ما اغلب آن را بازاریابی می نامیم در واقع فقط درهم ریختگی و سردرگمی است که در سراسر وب سایت ها، ایمیل ها و تبلیغات ما پخش می شود. و میلیون ها هزینه برای ما دارد.
جابز لیزا را با یک آگهی 9 صفحه ای در نیویورک تایمز منتشر کرد که ویژگی های فنی کامپیوتر را بیان می کرد . این 9 صفحه بحث گیک بود که هیچ کس خارج از ناسا به آن علاقه نداشت. کامپیوتر بمباران شد.
تقریباً هر داستانی را که میبینید یا میشنوید به طور خلاصه در اینجا آمده است: شخصیتی که چیزی میخواهد قبل از اینکه بتواند آن را به دست بیاورد با یک مشکل روبرو میشود. در اوج ناامیدی، یک راهنما وارد زندگی آنها می شود، به آنها برنامه می دهد و آنها را به عمل فرا می خواند. این عمل به آنها کمک می کند تا از FAILURE اجتناب کنند و به موفقیت ختم شود.
به یاد داشته باشید، بزرگترین دشمنی که تجارت ما با آن روبرو است، همان دشمنی است که داستان های خوب با آن روبرو هستند: سر و صدا. در هیچ نقطه ای نباید بتوانیم یک فیلم را متوقف کنیم و نتوانیم به سه سوال پاسخ دهیم:
نکته اصلی اینجاست: اگر نتوان به این سه سوال در 15 تا 20 دقیقه اول پاسخ داد، داستان در حال حاضر در سر و صدا فرو رفته است و تقریباً به طور قطع در گیشه شکست خواهد خورد.
آنها باید بتوانند در عرض پنج ثانیه پس از مشاهده وب سایت یا مطالب بازاریابی ما به این سؤالات پاسخ دهند:
اولین پروژه ای که از شما می خواهم BrandScript را انجام دهید، پروژه ای است که نشان دهنده برند کلی شما است. در مرحله بعد می خواهید برای هر بخش از شرکت خود یک BrandScript ایجاد کنید و پس از آن، هر محصول را در هر بخش ایجاد کنید. اگر دوست دارید، حتی می توانید یک BrandScript برای هر بخش از پایگاه مشتری خود ایجاد کنید.
هنگامی که BrandScript خود را در mystorybrand.com تکمیل کردید، پیامهای اساسی برای استفاده از چارچوب SB7 در وبسایتهای خود، در سخنرانیهای کلیدی، در طرحهای آسانسوری، و در هر نوع وثیقه بازاریابی و پیامرسانی خواهید داشت.
اصل اول StoryBrand: مشتری قهرمان است، نه برند شما.
مشاور مالی: "برنامه ای برای بازنشستگی شما"
انجمن فارغ التحصیلان کالج: "میراث معنی دار به جا بگذارید"
رستوران عالی: “غذایی که همه به یاد خواهند آورد”
نماینده املاک: "خانه ای که در مورد آن آرزو کرده اید"
کتابفروشی: «داستانی برای گم شدن»
بارهای صبحانه: "شروعی سالم برای روز شما"
وقتی چیزی را تعریف می کنید که مشتری شما می خواهد، از مشتری دعوت می شود تا داستان خود را در جهت شما تغییر دهد. اگر آنها برند شما را به عنوان یک راهنمای قابل اعتماد و قابل اعتماد ببینند، احتمالاً درگیر خواهند شد.
باز کردن یک «شکاف داستانی»
بین یک شخصیت و چیزی که آنها می خواهند فاصله ایجاد کنید. تماشاگران سینما وقتی شکاف داستانی وجود دارد توجه می کنند، زیرا آنها متعجب هستند که آیا و چگونه این شکاف برطرف می شود.
گرسنگی باز کردن یک شکاف داستانی است و یک وعده غذایی آغازگر بسته شدن آن است.
وقتی نمی توانیم چیزی را که مشتری می خواهد تعریف کنیم، شکاف داستانی را باز نمی کنیم. وقتی شکاف داستانی را در ذهن مشتریان خود باز نمی کنیم، آنها انگیزه ای برای جذب ما ندارند، زیرا هیچ سوالی وجود ندارد که نیاز به حل و فصل داشته باشد.
هنگامی که یک برند آنچه را که مشتری خود می خواهد تعریف می کند، اغلب مرتکب اشتباه دوم می شود - آنچه که آنها تعریف کرده اند به احساس بقای مشتری مربوط نمی شود.
این نمونه ها را در نظر بگیرید:
هدف برندسازی ما باید این باشد که هر مشتری بالقوه دقیقاً بداند که ما میخواهیم آنها را به کجا ببریم: یک استراحتگاه مجلل که در آن بتوانند کمی استراحت کنند، تبدیل به رهبر مورد علاقه همه شوند، یا پس انداز کردن پول و زندگی بهتر.
طوفان فکری کنید که مشتریان شما چه خواسته های بالقوه ای ممکن است داشته باشند که بتوانید برآورده کنید.
تصمیم گرفتن. چیزی را انتخاب کنید که مشتری شما می خواهد
اصل دوم StoryBrand: شرکت ها تمایل دارند برای مشکلات خارجی راه حل بفروشند، اما مشتریان راه حل هایی را برای مشکلات داخلی می خرند.
مشکل، «قلاب» یک داستان است ، و اگر مشکلات مشتریان خود را شناسایی نکنیم، داستانی که میگوییم از بین میرود. به محض رفع تعارض در یک داستان، توجه مخاطب متوقف می شود.
تبهکار وسیله شماره یک است که داستان نویسان از آن برای دادن نقطه تمرکز واضح به درگیری استفاده می کنند.
شرور لازم نیست یک شخص باشد، اما بدون شک باید ویژگی های شخصیتی داشته باشد. برای مثال، اگر نرمافزار مدیریت زمان را میفروشیم، ممکن است ایده حواسپرتی را بدنام کنیم . آیا میتوانیم محصول خود را بهعنوان سلاحی که مشتریان میتوانند برای جلوگیری از حواسپرتی در مسیر خود از آن استفاده کنند، ارائه دهیم؟
در اینجا چهار ویژگی وجود دارد که یک شرور خوب در StoryBrand BrandScript شما ایجاد می کند:
آیا شخصیت شروری در داستان مشتریان شما وجود دارد؟ البته وجود دارد. منبع اصلی تضادهایی که محصولات و خدمات شما شکست می خورند چیست؟ در مورد این شرور صحبت کنید . هرچه بیشتر در مورد شخصیت شرور صحبت کنید، افراد بیشتری ابزاری می خواهند که به آنها کمک کند شرور را شکست دهند.
سه سطح از مشکلات قهرمانان (و مشتریان) عبارتند از:
مشکلات خارجی
خب، بیشتر ما در کار حل مشکلات خارجی هستیم. ما بیمه یا لباس یا توپ فوتبال ارائه می دهیم. اگر صاحب یک رستوران باشیم، مشکل خارجی که حل می کنیم گرسنگی است . مشکل خارجی که یک لوله کش برطرف می کند ممکن است یک لوله نشتی باشد، درست مانند یک فرد کنترل کننده آفات که می تواند مشکل خارجی موریانه ها را در اتاق زیر شیروانی حل کند.
مشکلات داخلی
با محدود کردن پیامهای بازاریابی خود به مشکلات خارجی، از اصولی غفلت میکنیم که هزاران و احتمالاً میلیونها دلار برای ما هزینه دارد. این اصل این است: شرکت ها تمایل دارند برای مشکلات خارجی راه حل بفروشند، اما مردم راه حل مشکلات داخلی را می خرند.
هدف یک مشکل بیرونی در یک داستان، نشان دادن یک مشکل درونی است.
آنچه داستان ها به ما می آموزند این است که میل درونی افراد برای حل یک ناامیدی انگیزه بیشتری نسبت به تمایل آنها برای حل یک مشکل بیرونی دارد.
به عنوان مثال، اگر ما صاحب یک کسب و کار نقاشی خانه هستیم، مشکل خارجی مشتری ما ممکن است یک خانه ناخوشایند باشد. با این حال، مشکل داخلی ممکن است شامل احساس خجالت از داشتن زشت ترین خانه در خیابان باشد. با دانستن این موضوع، بازاریابی ما میتواند «نقاشی که همسایههای شما را حسادت میکند» ارائه دهد.
استارباکس ارزش بیشتری نسبت به قهوه ارائه می کرد. آنها احساس پیچیدگی و اشتیاق در مورد زندگی را ارائه می کردند. آنها همچنین مکانی را برای ملاقات افراد ارائه می کردند که در آن می توانستند وابستگی و تعلق را تجربه کنند. استارباکس فرهنگ آمریکایی را از گذراندن در رستوران ها و بارها به گذراندن در یک کافی شاپ محلی به سبک ایتالیایی تغییر داد.
مشکل فلسفی در یک داستان در مورد چیزی است حتی بزرگتر از خود داستان. این در مورد این سوال است که چرا. چرا این داستان در حماسه کلی بشریت اهمیت دارد؟
مشکلات فلسفی
پس از ایجاد BrandScript خود، یک شرکت مشاوره جهانی که با آن کار کردیم شروع به صحبت در مورد اینکه چگونه همه شایستگی کار برای یک مدیر بزرگ را دارند، کردند. صاحب یک فروشگاه حیوانات خانگی که نزد ما آمد، تابلویی را در ویترین خود آویزان کرد که روی آن نوشته شده بود: «حیوانات خانگی نیز شایسته خوردن غذای سالم هستند». یک آژانس مسافرتی سرگرم کننده نزد ما آمد و خط فصلی "زیرا این تابستان باید برای همیشه در یادها بماند" اتخاذ کرد.
اگر واقعاً میخواهیم کسبوکارمان رشد کند، باید محصولات خود را بهعنوان راهحلی برای یک مشکل خارجی، داخلی و فلسفی قرار دهیم و دکمه «اکنون بخر» را بهعنوان اقدامی که مشتری برای ایجاد بسته شدن در داستان خود باید انجام دهد، قرار دهیم.
خودروهای موتوری تسلا:
قهوه سازهای خانگی نسپرسو:
مشکل بزرگی که اکثر مشتریان ما با آن روبرو هستند این است که می خواهند شامل سه شرور و هفت مشکل خارجی و چهار مشکل داخلی و غیره باشند . اما، همانطور که قبلاً اشاره کردم، داستان ها زمانی بهترین هستند که ساده و واضح باشند. ما مجبور به انتخاب هستیم.
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
اصل سوم StoryBrand: مشتریان به دنبال قهرمان دیگری نیستند. آنها به دنبال یک راهنما هستند
اشتباه مهلکی که برخی برندها مرتکب می شوند، به خصوص برندهای جوان که معتقدند باید خود را ثابت کنند، این است که به جای راهنما، خود را به عنوان قهرمان داستان قرار می دهند . همانطور که قبلاً اشاره کردم، برندی که خود را به عنوان قهرمان معرفی می کند، از دست خواهد رفت.
اشتباه مهم: جی زی نتوانست به یک سوالی که در ناخودآگاه هر مشتری قهرمان وجود دارد پاسخ دهد: چگونه به من کمک میکنید روز را برنده شوم؟ Tidal وجود داشت تا به هنرمندان کمک کند تا روز را ببرند، نه مشتریان. و بنابراین شکست خورد .
دو موردی که یک برند باید با آنها ارتباط برقرار کند تا خود را به عنوان راهنما قرار دهد، همدلی و اقتدار است
عبارات همدلانه با کلماتی مانند "ما درک می کنیم که چه احساسی داریم. . " یا «هیچ کس نباید تجربه کند. . " یا «مانند شما، ما از . . " یا در مورد یکی از تبلیغات تویوتا که از مالکان تویوتا دعوت می کند تا با مرکز خدمات محلی تویوتا خود همکاری کنند، به سادگی، "ما به تویوتای شما اهمیت می دهیم."
هنگامی که مشکلات داخلی مشتریان خود را شناسایی کردیم، به سادگی باید به آنها اطلاع دهیم که درک می کنیم و می خواهیم به آنها در یافتن راه حل کمک کنیم. مطالب بازاریابی خود را اسکن کنید و مطمئن شوید که به مشتریان خود گفته اید که به آنها اهمیت می دهید. تا زمانی که مشتریان به آنها نگویید، متوجه نمی شوند که به آنها اهمیت می دهید .
وقتی در مورد اختیار صحبت می کنم، در واقع در مورد شایستگی صحبت می کنم. وقتی به دنبال راهنما می گردد، یک قهرمان به کسی اعتماد می کند که می داند در حال انجام چه کاری است. لازم نیست که راهنما کامل باشد، اما راهنما باید تجربه جدی در کمک به قهرمانان دیگر داشته باشد.
چهار راه آسان برای افزودن مقدار مناسبی از قدرت به بازاریابی ما وجود دارد.
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
اصل چهارم StoryBrand: مشتریان به راهنمای دارای برنامه اعتماد می کنند.
یک طرح فرآیند میتواند مراحلی را که مشتری برای خرید محصول ما باید بردارد، یا مراحلی را که مشتری باید برای استفاده از محصول ما پس از خرید انجام دهد، یا ترکیبی از هر دو را توصیف کند.
با یک نرم افزار پیچیده، ممکن است بخواهیم مراحل یا حتی مراحلی را که مشتری پس از خرید انجام می دهد را توضیح دهیم:
یک طرح فرآیند همچنین می تواند مراحل قبل و بعد از خرید را ترکیب کند. برای مثال:
به یاد داشته باشید، تمام هدف ایجاد یک برنامه کاهش سردرگمی مشتریان است. داشتن بیش از چهار مرحله ممکن است به جای کاهش، سردرگمی را افزایش دهد. نکته کلیدی این است که سفر آنها را ساده کنید تا آنها به احتمال زیاد با شما تجارت کنند.
بهتر است یک برنامه توافق را به عنوان لیستی از توافقاتی که با مشتریان خود می بندید درک کنید تا به آنها کمک کنید بر ترس خود از تجارت با شما غلبه کنند .
می ترسی با لیمو گیر کنی؟ CarMax از فروش خودرویی که استانداردهای آنها را برآورده نمی کند، امتناع می ورزد و آنها هر خودرویی را در یک فرآیند نوسازی قرار می دهند تا مطمئن شوند که مهر گواهی کیفیت خود را دریافت می کند.
پس از ایجاد فرآیند یا طرح توافقی (یا هر دو)، در نظر داشته باشید که عنوانی به آنها بدهید که ارزش درک شده محصول یا خدمات شما را افزایش دهد. به عنوان مثال، برنامه فرآیند شما ممکن است "طرح نصب آسان" یا "بهترین برنامه خواب شبانه جهان" نامیده شود. طرح توافق شما ممکن است عنوان "توافقنامه رضایت مشتری" یا حتی "ضمانت کیفیت ما" باشد. عنوان کردن طرح شما آن را در ذهن مشتری قرار می دهد و ارزش درک شده همه چیزهایی را که برند شما ارائه می دهد افزایش می دهد.
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
اصل پنجم StoryBrand: مشتریان اقدامی انجام نمی دهند مگر اینکه برای انجام اقدامی به چالش کشیده شوند.
مشتریان شما با بیش از سه هزار پیام تجاری در روز بمباران می شوند، و اگر در فراخوان های خود جسور نباشیم، نادیده گرفته خواهیم شد. اگر فراخوان های ما برای اقدام نرم باشد، مورد توجه قرار نخواهند گرفت.
واقعیت این است که وقتی سعی می کنیم منفعلانه بفروشیم، عدم اعتقاد به محصول خود را بیان می کنیم . هنگامی که ما به طور واضح برای فروش درخواست نمی کنیم، مشتری ضعف را احساس می کند. آنها احساس میکنند که ما بهجای تغییر زندگیشان، درخواست خیریه میکنیم. مشتریان به دنبال برندهایی نیستند که مملو از شک هستند و خواهان تایید هستند. آنها به دنبال برندهایی هستند که راه حل هایی برای مشکلات خود داشته باشند.
در StoryBrand دو نوع فراخوان برای اقدام را توصیه میکنیم: تماسهای مستقیم برای اقدام و فراخوانهای انتقالی برای اقدام . آنها مانند دو مرحله از یک رابطه کار می کنند.
تکرار می شود: باید یک دکمه واضح برای فشار دادن در وب سایت شما وجود داشته باشد و آن باید تماس مستقیم برای اقدام باشد. وقتی میگویم «یک دکمه واضح»، منظورم «فقط یک دکمه» نیست، بلکه یکی است که برجسته است. هر کاری که باید انجام دهید، دکمه را به رنگی متفاوت، بزرگتر، متنی پررنگ تر تبدیل کنید. سپس همان دکمه را بارها و بارها تکرار کنید تا افراد هنگام حرکت به پایین صفحه، آن را ببینند.
تماس مستقیم برای اقدام
فراخوان های انتقالی برای اقدام
وقتی به مشتریان خود کمک می کنید تا مشکلی را حل کنند، حتی به صورت رایگان، خود را به عنوان راهنما معرفی می کنید.
فراخوانهای انتقالی به اقدام در اشکال و اندازههای مختلف هستند. در اینجا چند ایده برای ایجاد فراخوانهای اقدام انتقالی برای خودتان وجود دارد:
هنگامی که مشتریان تصمیم به خرید محصولات ما می گیرند، چگونه می توانیم ارزش درک شده آن محصولات را افزایش دهیم و تجربه مثبتی را که آنها با نام تجاری ما دارند عمیق تر کنیم؟
برای انجام این کار، ما باید سهام را تعریف کنیم. اگر مشتری تصمیم بگیرد با ما تجارت کند یا نکند، داستان چه چیزی در خطر است؟ اگر ریسک ها را تعریف نکرده باشیم، داستان را جذاب نکرده ایم.
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان شما گوش کنند
اصل ششم StoryBrand: هر انسانی در تلاش است تا از یک پایان تراژیک اجتناب کند .
برندهایی که به مشتریان خود هشدار نمیدهند که اگر محصولاتشان را نخرند چه اتفاقی میافتد، نمیتوانند به سؤالی که هر مشتری مخفیانه میپرسد پاسخ دهند.
اگر مشتری محصولات ما را نخرد چه چیزی را از دست می دهد؟
به مشتریان کمک می کنید از چه پیامدهای منفی اجتناب کنند؟ آیا مشتریان ممکن است پول خود را از دست بدهند؟ آیا در صورت اجتناب از خدمات شما خطراتی برای سلامتی وجود دارد؟ در مورد هزینه های فرصت چطور؟ آیا آنها می توانند با شما پول بیشتری نسبت به یک رقیب به دست آورند یا پس انداز کنند؟ اگر از کنار شما بگذرند، ممکن است کیفیت زندگی آنها کاهش یابد؟ هزینه انجام ندادن تجارت با شما چقدر است؟
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
اصل هفتم StoryBrand: هرگز تصور نکنید که مردم می دانند چگونه برند شما می تواند زندگی آنها را تغییر دهد. به آنها بگو.
برندهای موفق، مانند رهبران موفق، روشن می کنند که اگر کسی محصولات یا خدمات آنها را درگیر کند، زندگی چگونه خواهد بود . نایک قول داده است که برای هر ورزشکاری الهام و نوآوری بیاورد. به همین ترتیب، Starbucks برای الهام بخشیدن و پرورش مشتریان خود، یک فنجان در یک زمان، پیشنهاد داد. برای سالها، Men's Wearhouse قول میداد که «از ظاهرت خوشت میآید» و حتی آن را تضمین میکردند.
سه راه غالب که داستاننویسان داستان را به پایان میرسانند، اجازه دادن به قهرمان است
1. قدرت و موقعیت برنده (نیاز به وضعیت)
بنابراین چگونه نام تجاری ما می تواند وضعیت را ارائه دهد؟ راه های زیادی وجود دارد:
2. اتحادیه ای که قهرمان را کامل می کند (نیاز به چیزی بیرونی برای ایجاد کامل بودن)
3. خودشناسی یا پذیرش نهایی (نیاز به دستیابی به پتانسیل ما)
پیشنهاد بستن یک حلقه داستان بسیار ساده تر از آن چیزی است که فکر می کنید. حتی گنجاندن افراد خندان و شاد در وب سایت شما یک راه قوی برای ارائه بسته شدن حلقه داستان است. مردم میخواهند شاد باشند و این تصاویر به شما قول میدهند که محصول شما به بهترین شکل ممکن ارائه شود.
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
برند شما به مردم کمک میکند تا نسخههای بهتری از خودشان شوند، که این چیز زیبایی است. شما به آنها کمک میکنید عاقلتر، مجهزتر، از نظر بدنی مناسبتر، پذیرفتهتر و در آرامش بیشتر شوند. آن را دوست داشته باشید یا نه (و امیدواریم که شما آن را دوست داشته باشید)، همه ما در تحول مشتریان خود شرکت می کنیم، این دقیقا همان چیزی است که آنها از ما می خواهند.
مشتری ما می خواهد چه کسی شود؟ آنها می خواهند چه جور آدمی باشند؟ هویت آرمانی آنها چیست؟
یک قهرمان به شخص دیگری نیاز دارد که وارد داستان شود و به آنها بگوید که متفاوت هستند، آنها بهتر هستند. که کسی راهنماست اون کسی تو هستی
در اینجا چند نمونه از هویت های آرمانی از فارغ التحصیلان StoryBrand آورده شده است:
پیام خود را روشن کنید تا مشتریان گوش کنند
BrandScript که با هم تهیه کردهاید باید در وبسایتها، کمپینهای ایمیل، طرحهای آسانسور و اسکریپتهای فروش نشان داده شود. شما باید مطالب بازاریابی موجود را ویرایش کنید و مطالب جدید و بهتری ایجاد کنید، سپس آن مطالب را در دست مشتریان بالقوه قرار دهید.
بخش سوم ساخت یک برند داستانی به شرکتهای بزرگ و کوچک گامهای عملی و ملموسی میدهد تا بتوانند اسکریپت برند StoryBrand خود را به کار گیرند.
پنج موردی که وب سایت شما باید شامل شود
همانطور که مشتریان صفحه شما را به پایین اسکرول می کنند، استفاده از کلمات بیشتر و بیشتر اشکالی ندارد، اما منظور من از بیشتر و بیشتر شدن چند جمله اینجا و آنجا است. برخی از موثرترین وب سایت هایی که من بررسی کرده ام از ده جمله یا کمتر در کل صفحه استفاده کرده اند.
وظیفه اول: برای شرکت خود یک ONE-LINER ایجاد کنید
یک خط یک راه جدید و بهبود یافته برای پاسخ به این سوال است که "چه کار می کنید؟" این بیش از یک شعار یا شعار است. این یک عبارت واحد است که به مردم کمک می کند تا بفهمند چرا به محصولات یا خدمات شما نیاز دارند.
اگر از چهار مولفه زیر استفاده کنید، یک تک لاینر قدرتمند خواهید ساخت:
1. شخصیت
2. مشکل
3. طرح
4. موفقیت
اولین تک خط خود را یک پیش نویس خشن در نظر بگیرید. آن را یادداشت کنید و بارها آن را آزمایش کنید.
تک خط خود را روی کارت ویزیت و در بایوس رسانه های اجتماعی خود چاپ کنید. آن را روی بسته بندی خود چاپ کنید. آن را در امضای ایمیل خود بگنجانید. آن را بارها و بارها تکرار کنید تا درصد شانس خواندن آن توسط مشتریان افزایش یابد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.