چند نمونه دنیای واقعی از وابستگی به افراد و خطرات آن

یک مشکل رایج در بین سازمان‌ها در دنیای شرکت‌های معاصر در مورد وابستگی افراد و راه‌ها و ابزارهای مدیریت وابستگی افراد است. واژه وابستگی به شخص به پدیده‌ای اشاره دارد که در آن سازمان‌ها برای موفقیت و حتی برای عملیات روزمره بیش از حد به افراد وابسته هستند. برای مثال، شرکت‌هایی مانند اپل و مایکروسافت برای یافتن مدل‌های کسب‌وکار جدید و ارائه ایده‌های نوآورانه‌ای که بازی را برای آنها تغییر می‌دهد، به بنیانگذاران خود (به ترتیب استیو جابز و بیل گیتس) وابسته بودند.. به طور مشابه، در هند، Infosys برای الهام گرفتن و ایده های رشد به شدت به بنیانگذاران خود وابسته است، همانطور که از مشکلاتی که این شرکت در زمان های اخیر با بازنشستگی بنیانگذاران خود متحمل شده است مشهود است. اینها برخی از شرکت های پرفروش هستند که بیش از حد به افراد وابسته هستند. بانک‌هایی مانند جی پی مورگان و گلدمن ساکس نیز نمونه‌هایی از شرکت‌هایی هستند که اتکای بیش از حد به مدیران عامل و مدیریت ارشد وجود دارد که بدون آن‌ها به دلیل فقدان راهنمایی دست و پا می‌زنند و بدون جهت سرگردان هستند. نکته اینجاست که وابستگی بیش از حد به افراد مملو از خطر است زیرا ما در دنیای نامشخصی زندگی می کنیم که در آن هر چیزی ممکن است برای هر کسی در هر جایی اتفاق بیفتد.

وابستگی افراد به طور کلی در هر سازمان

در سطح عملیاتی، شرکت‌های زیادی وجود دارند که به افرادی در سطح مدیریت میانی وابسته هستند که بدون آن‌ها موفقیت سازمان‌ها در خطر است. علاوه بر این، بسیاری از تیم های پروژه در سازمان ها اغلب به شدت به اعضای کلیدی تیم یا مدیران پروژه وابسته هستند که بدون آنها تیم های پروژه نمی توانند کارآمد و سودآور عمل کنند. جنبه کلیدی در اینجا این است که سازمان ها باید وابستگی افراد خود را کاهش دهند زیرا ممکن است افراد ترک کنند، به دلیل نیازهای شخصی مرخصی اضطراری بگیرند و در موارد شدید حتی ممکن است بمیرند، به این معنی که وقتی فرد در تصویر نیست، سازمان ها آموخته اند که به آنها وابسته باشند بدون جهت خواهد بود. جدای از این، بسیاری از استارت آپ ها و SME ها (شرکت های کوچک و متوسط) وجود دارند که کل راه اندازی توسط چند فرد یا یک فرد واحد اداره می شود و همانطور که قبلا ذکر شد، در صورت تحقق هر یک از ریسک ها، این شرکت ها در معرض خطر قرار می گیرند. از تا شدن در سطح شخصی، بسیاری از ما از بیمارستان‌ها، ارائه‌دهندگان خدمات و دفاتر قانونی بازدید می‌کردیم که یک پزشک، یک مهندس یا یک وکیل در آنجا حضور دارد و وقتی برای کمک به آنها مراجعه می‌کردیم، اگر آن شخص در اطراف نباشد، کار ما به انجام نشده یا به تعویق افتاده است.

چگونه وابستگی افراد را کاهش دهیم

بنابراین، هر سازمان، اعم از بزرگ یا کوچک، نیاز دارد تا در صورت غیبت افراد کلیدی، برنامه‌های اضطراری را تدوین کند و این یک جنبه حیاتی و حیاتی از مدیریت تداوم کسب‌وکار است که هر سازمانی باید آن را اجرا کند و برای آن برنامه‌ریزی کند. شرکت های چندملیتی زیادی مانند سیتی گروپ، فیدلیتی و پی اند جی وجود دارند که کارکنان خود را مجبور می کنند هر سال چند هفته به مرخصی اجباری بروند تا بقیه تیم ها و سازمان یاد بگیرند که بدون آنها کار کنند. منطق این است که هر فردی قابل جایگزینی است و زمانی که به سازمان مربوط می شود ضروری نیست. این عمل همراه با داشتن برنامه های تداومی در صورت غیبت کارکنان کلیدی و یا در این خصوص هر یک از کارکنان در صحنه، در این چشم‌انداز کسب‌وکار 24 ساعته و 7 ساعته ضروری است، جایی که نیاز ساعت این است که نمایش علی‌رغم هرگونه شکست ادامه یابد. علاوه بر این، وابستگی به افراد خطرناک است زیرا سایر کارمندان یاد می‌گیرند که با آگاهی از این که فردی که به طور روزمره به او وابسته است در صورت بروز هر بحرانی قدم برمی‌دارد.

اندیشه های پایانی

در نهایت، الزام بسیاری از آژانس‌های مدیریت ریسک و مؤسسات صدور گواهی بلوغ فرآیند این است که سازمان‌ها استقلال شخصیت خود را برای تأیید سازمان‌ها به عنوان داشتن ریسک مدیریت شده یا رسیدن به بلوغ فرآیند تأیید کنند. به همین دلیل است که بسیاری از شرکت‌ها در چند وقت اخیر کار مستقل کردن خود را آغاز کرده‌اند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *