کمبودهای بازار کار در زمینه بین المللی
کمبود بازار کار زمانی ایجاد می شود که بین تقاضا و عرضه برای یک مهارت، شغل، نقش یا شغل خاص شکافی وجود داشته باشد. به عنوان مثال، در دهه 1980، کمبود کارگران ماهر در کشورهای خلیج فارس وجود داشت که به همین دلیل، دولتهای این کشورها با باز کردن درهای خود به روی مهاجران کشورهای دیگر، برای رفع کمبود اقدام کردند. به طور مشابه، کمبود متخصصان فناوری اطلاعات (فناوری اطلاعات) در ایالات متحده در دهه 1990 و دهه گذشته وجود داشت. پاسخ مجدداً دنبال کردن یک سیاست دوستدار مهاجر و تشویق به مهاجرت گسترده کارگران فناوری اطلاعات از هند و سایر کشورها به ایالات متحده و سایر کشورهای غربی بود.
کمبودهای بازار کار در بافت داخلی
در حالی که مثالهای فوق به کمبود نیروی کار در زمینه بینالمللی اشاره دارد، مواردی وجود دارد که چنین کمبودهایی از مجموعه نیروی کار داخلی تامین شده است. به عنوان مثال، هند مدت هاست که با وجود داشتن جمعیت فارغ التحصیل قابل توجهی که در میان بزرگترین گروه نیروی کار جهان است، از کمبود مزمن در مشاغل مرتبط با بخش فناوری اطلاعات و سایر خدمات رنج می برد. دلیل کمبود نیروی کار ماهر در فناوری اطلاعات و سایر بخشهای وابسته به این دلیل بود که بسیاری از متخصصان در حال مهاجرت به غرب بودند و علاوه بر این، نیروی کار داخلی غیرقابل استفاده بود، به این معنا که اگرچه موسسات فنی مانند دانشکدههای مهندسی در حال رشد بودند. فارغ از فارغ التحصیلان در تعداد زیادی، بسیاری از آنها به سادگی بیکار بودند، به این معنی که با وجود داشتن مدرک، مهارت های لازم برای کار در شرکت های فناوری اطلاعات را نداشتند.
راهبردهای غلبه بر کمبود بازار کار
پاسخ به این کمبود نیروی کار در هند، گسترش پایگاه استخدام با گنجاندن فارغ التحصیلان علوم کامپیوتر و فناوری اطلاعات در مجموعه کارگران واجد شرایط بود. به عنوان مثال، بسیاری از شرکتهای فناوری اطلاعات هندی به استخدام فارغالتحصیلان از همه شاخهها و سپس آموزش آنها به منظور برخورداری از مهارتهای لازم برای مشاغل متوسل شدند. در حالی که این وضعیت دور از ایدهآل است و راهحل آن یک توقف بود، اما در رفع کمبود مزمن کارگران در بخش IT راه طولانی را طی کرد. در واقع، تعداد فارغالتحصیلان رشتههای دیگر که در شرکتهای فناوری اطلاعات استخدام شدند، آنقدر زیاد بود که شوخی، استخدام متجاوزان، با بخش فناوری اطلاعات هند شناسایی شد. نکته ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که این یک معادله ساده تقاضا و عرضه است که در آن هر زمان که تقاضای مازاد وجود داشته باشد،
کمبودهای موقت و دائمی بازار کار
کمبود بازار کار می تواند موقت یا دائمی باشد. نمونه ای از کمبود موقت نوعی است که قبلاً در مورد منطقه خلیج بحث شد که در آن کمبود کارگران ماهر و نیمه ماهر با آوردن کارگران مهمان برای کوتاه مدت برطرف شد. پس از اتمام کار، اکثر این کارگران مجبور شدند به خانه بازگردند یا با کارگران دیگری جایگزین شوند، زیرا آن کشورها واقعاً نمیخواستند در مشاغلی که برای آنها استخدام شده بودند برای مدت طولانیتر کارگر داشته باشند. علاوه بر این، این مدل به کل جهان گسترش یافت که در آن کمبودهای موقتی برای کارگران به سادگی با آوردن کارگران از کشورهای پرجمعیت مانند هند، فیلیپین و سایر کشورهای آسیایی برطرف شد. دلیل جایگزینی مستمر کارگران این بود که در بخش هایی مانند ساختمان و صنایع سنگین،
از سوی دیگر، کمبودهای بازار کار درازمدت مانند آنچه که غرب و ایالات متحده به طور خاص تجربه کردند به این معنی بود که استراتژی آنها ایجاد و تغذیه مجموعه ای از متخصصان در مشاغل با مهارت و ارزش بالا مانند فناوری اطلاعات برای مدت طولانی تر بود. از آنجایی که این مشاغل با پیشرفت متخصصان ارزش ایجاد کردند. اقتصاد رسیدگی به کمبود نیروی کار در واقع ناشی از ملاحظات صرفاً تجاری است، زیرا هر زمان که نیاز به مشاغل کم مهارت و کم ارزش بود، کارگران برای کوتاهمدت وارد میشدند، و هر زمان که نیاز به سرمایهگذاری در سرمایه اجتماعی و ایجاد یک نیروی کار که با گذشت زمان بر ارزش افزوده میافزاید، به چنین حرفهایهایی اقامت دائم داده شد و دستمزد هنگفتی دریافت کردند تا همه طرفها از آن بهرهمند شوند.
نقد راهبردهای حاضر
با این حال، انتقادات زیادی در مورد این استراتژیها و بهویژه استراتژیهایی مانند استخدام شرکتهای فناوری اطلاعات هندی، فارغالتحصیلان غیر IT برای رفع کمبود بازار کار وجود دارد. به عنوان مثال، سخن رایجی که شنیده می شود این است که اگر همه مهندسان در فناوری اطلاعات کار کنند، چه کسی پل ها را خواهد ساخت و چه کسی در بخش تولید کار خواهد کرد که برای موفقیت این کشورها بسیار مهم است. علاوه بر این، چنین استراتژیهایی نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند، زیرا آنها تحریفهایی را در بازار کار ایجاد میکنند که در آن سیاستهایی که توسط دولتها برای آموزش مهندسین برای کار در صنعت وضع میشود، شکست میخورد زیرا این مهندسان در بخش فناوری اطلاعات استخدام شدهاند. به عبارت دیگر، رفع کمبود عرضه در یک بخش میتواند برای سایر بخشها با مشکل مواجه شود.
نتیجه
بنابراین، بینش روشنی که تا کنون از بحث به دست آوردهایم این است که اگر همه ذینفعان دور هم جمع نشوند و استراتژیهای بلندمدت برای رفع کمبودهای بازار کار ایجاد نکنند، نتیجه نهایی این خواهد بود که بازار کار به نفع یک بخش منحرف میشود. یا دیگری علاوه بر این، استراتژی های مورد بحث در این مقاله منجر به از دست دادن کارگران نیمه ماهر و غیر ماهر در درازمدت پس از پایان نیاز به آنها می شود. در پایان، پرداختن به کمبودهای بازار کار یک موضوع گسترده است و این مقاله به برخی از جنبه های برجسته این موضوع پرداخته است.
بدون نظر