نحوه عملکرد دانش ضمنی و نحوه عملکرد فناوری اطلاعات آن را ذاتاً ناسازگار می کند. آنها دو تکنیک اساساً متفاوت هستند. یکی بر حس درونی و شهود متکی است در حالی که دیگری به جزئیات صریح، منطق و عقلانیت متکی است.
برای درک بیشتر اینکه چرا اجرای دانش ضمنی با استفاده از فناوری اطلاعات دشوار است، اجازه دهید به جزئیات نگاه کنیم:
نحوه عملکرد فناوری اطلاعات: فناوری اطلاعات چیزی جز ذخیره و انتقال سریع و کارآمد اطلاعات نیست. با این حال، برای ذخیره هر چیزی در رایانه و همچنین برای تجزیه و تحلیل آن، دستورالعمل ها باید جامع و صریح باشند. در صورت عدم وجود، برنامه شروع به رفتار غیرمنتظره می کند و گفته می شود که دارای یک “اشکال” است. زمانی که روش تجزیه و تحلیل آنها به وضوح مشخص شده باشد، رایانه ها تنها بر روی جزئیات صریح کار می کنند.
روش کارکردهای دانش ضمنی: از سوی دیگر دانش ضمنی به دانشی اطلاق می شود که فرد از طریق آموزش و تجربه به دست می آورد که به صراحت از آن آگاه نیست.
مدیری را در نظر بگیرید که می تواند انگیزه افراد را بشناسد و به گونه ای با آنها صحبت کند که کارگر احساس کند اهدافش در کنار دستیابی به اهداف سازمان محقق می شود. مدیر ذاتاً می داند که با چه نوع فردی صحبت می کند. اما اگر از آنها بخواهید آنچه را که باعث می شود به نتیجه برسند مستند کنند، نمی توانند. آنها همچنین نمی توانند فهرستی جامع از انواع افرادی که امکان ملاقات با آنها وجود دارد، ترسیم کنند. در واقع، هیچ کس نمی تواند چنین لیستی تهیه کند!
ناسازگاری: اکنون، این ناسازگاری را کاملاً واضح می کند. یکی به جزئیات متکی است، دیگری هیچ جزئیاتی ندارد. مثل جعبه سیاه است. اما سازمان ها نمی توانند همچنان چشم خود را بر دانش ضمنی ببندند. در بسیاری از موارد، این دانش ضمنی است که مزیت رقابتی را برای آنها فراهم می کند. به همین دلیل است که کل حوزه مدیریت دانش در سراسر سازمان ها به تصویر کشیده شده است. شرکتها سالانه میلیاردها دلار از دست میدهند، زیرا نتوانستند به طور مؤثر دانش را مهار کنند و آن را به بخشی از دانش سازمانی تبدیل کنند.
راه حل: راه حلی که مدیریت دانش پیشنهاد کرده است، داشتن افراد آموزش دیده است که با دانش ضمنی پرسنل را تحت الشعاع قرار دهند. آنها با آنها مصاحبه می کنند و آنها را در عمل مشاهده می کنند. آنها نقشه ذهنی دقیقی از نحوه انجام وظایف این پرسنل ترسیم خواهند کرد. سپس این می تواند توسط IT استفاده شود. نکته اصلی این است که دانش ضمنی قبل از استفاده توسط IT به دانش آشکار تبدیل می شود.
مشکل راه حل: مشکلات مربوط به این چندگانه است:
اولاً کل راه حل به تخصص افراد نقشه برداری ذهن بستگی دارد. اگر او به اندازه کافی ماهر نباشد (و ما راهی برای تأیید نداریم)، کل تمرین بیهوده می شود. این برخلاف اصول اولیه فرآیند محور بودن است و برخلاف مردم محور بودن.
ثانیا مواردی وجود دارد که پرسنل عمداً اطلاعات و تخصص را پنهان می کنند. سپس از چنین اطلاعات و تخصص هایی برای به دست آوردن قدرت چانه زنی در سازمان استفاده می کنند. چگونه می توان چنین دانشی را در زمانی که تلاش هایی برای جلوگیری از آن صورت می گیرد، آشکار ساخت؟
این و بسیاری از سوالات دیگر نیاز به پاسخ دارند. اگرچه فناوری اطلاعات دستاوردهای زیادی کسب کرده است، اما هنوز در مواجهه با دانش ضمنی بسیار ناتوان است. تحقیقات قابل توجهی در این زمینه برای ایجاد یک راه حل پیشرفت مورد نیاز است.
بدون نظر