زندگی برای سه ماهه بعدی
اخیراً، بسیاری از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار عمومی «سهماهه به سه ماهه» زندگی میکنند یا به دنبال تعیین اهداف، ردیابی آنها برای پیشرفت، و بستن اقلام فروش و درآمدزایی بر اساس سه ماهه بعدی هستند که بهجای برنامهریزی برای کوتاهمدت ضروری است. بلند مدت
این به پیامدهای خوب و بد منجر شده است، همانطور که بعداً بحث خواهیم کرد و قبل از آن، توضیح اینکه منظور از زندگی ربع به ربع چیست، در تناسب امور است. برای شروع، انتشار نتایج برای هر سه ماهه در سراسر جهان تقریباً به یک امر عادی تبدیل شده است ، با این تفاوت که مدیران عامل برای سه ماهه بعدی به جای کل سال، راهنمای درآمد و رشد ارائه می کنند.
البته، در نتایج سالانه، آنها این کار را برای کل سالی که در راه است انجام می دهند. با این حال، این واقعیت باقی می ماند که سرمایه گذاران، تحلیلگران، و حتی شرکت های سهام خصوصی که تاکنون جدی بوده و سهامداران مختلف، به جای عملکرد کل سال، بر عملکرد سه ماهه تمرکز کرده اند.
این منجر به وضعیتی شده است که قیمت سهام با هر اعلام نتایج سه ماهه به شدت نوسان می کند که می تواند به هر سمتی پیش برود. در حالی که این روش خوبی برای نگه داشتن شرکتها برای انجام کار است، زیرا آنها به اندازه کافی چابک و چابک هستند، اما ملاحظات «ارزش طولانیمدت» نیز در این فرآیند از بین میرود.
متعادل کردن قیمت سهام کوتاه مدت با ایجاد ارزش بلندمدت
در واقع، با توجه به این واقعیت که قیمت سهام تنها یک جزء از ارزشی را تشکیل می دهد که شرکت ها در بلندمدت ایجاد می کنند، نظر ما این است که اگرچه خوب است که برای مدت کوتاهی «عزیزان بازارهای سهام» باشیم، اما همینطور است. موردی که شرکت ها باید و نباید “تصویر بزرگتر” را در تلاش برای “رضایت فوری” از دست بدهند.
دلیل چنین تمرکز فصلی به این دلیل است که در سرتاسر جهان چشم انداز کسب و کار آنقدر “سریع” شده است که سرمایه گذاران و تحلیلگران نیز به همین ترتیب درگیر “ضرورت های لحظه” شده اند و از این رو، شرکت ها را بر اساس آن پاداش یا مجازات می کنند. ملاحظات صرفا کوتاه مدت
نقش شتاب فناوری
علاوه بر این، با توجه به بسیاری از استارتآپهای مبتنی بر فناوری مانند Uber و AirBnB که عمدتاً به دلیل چابکی و چابکی در استفاده از فناوری، شرکتهای تاکسیسازی و هتلسازی سنتی را سرکوب میکنند، حتی برای شرکتهای تولید سنتی و از جمله شرکتهای بخش خدمات ضروری شده است که «در کوتاهترین زمان ممکن حرکت کنند. اصطلاح bandwagon” که در آن “بقا یا موفقیت” صرفاً به صورت سه ماهه تعیین می شود.
علاوه بر این، با توجه به الزامات محیط رسانهای «چرخه اخبار فوری 24 ساعته»، اغلب اتفاق میافتد که شرکتها برای سود یا زیان خود که در کوتاهمدت اندازهگیری میشوند، سرفصلها را به دست میآورند تا در بلندمدت.
این یک “اثر موج دار” ایجاد می کند که در آن “گله الکترونیکی” سرمایه گذاران و سهامداران را در یک دوره “دیوانه آمیز” فروش و خرید تحت تأثیر قرار می دهد و بر آنها تأثیر می گذارد.
تخریب خلاق
همانطور که قبلا ذکر شد، این می تواند از منظر «تخریب خلاقانه» خوب باشد، زیرا سرمایه داری و بازارهای سهام همیشه به دنبال راه های جدیدتر سود یا «چیز بزرگ بعدی» هستند.
با این حال، این میتواند منجر به چشمانداز «کوتهبین» شرکتها و مدیران عامل آنها شود که به جای تمرکز بر ایجاد ارزش بلندمدت، روی نتایج فصلی وسواس دارند.
با این اوصاف، اینطور نیست که همه مدیران عامل یا شرکتها تحت تأثیر این جنون قرار بگیرند و بسیاری از سهام «Blue Chip» باقی ماندهاند که در طولانیمدت عملکرد ثابتی دارند.
برای مثال، شرکتهایی مانند Unilever و Proctor and Gamble همچنان مورد احترام هستند و بسیار مورد توجه قرار میگیرند، زیرا آنها میتوانند الزامات کوتاهمدت و بلندمدت و محرکهای رشد را متعادل کنند.
از سوی دیگر، شرکتهای فناوری به دلیل ماهیت صنعتی که در آن فعالیت میکنند، بدترین آسیب را متضرر میکنند. در حالی که یونیلور و P&G میتوانند هرازگاهی برندهای جدیدی را بدون تأثیر بر جریان درآمد و سودآوری خود منتشر کنند، شرکتهایی مانند اپل و گوگل فیس بوک و مایکروسافت برای حفظ سهم بازار در بازه های زمانی بسیار کوتاه تر باید «در بازی سخت باشند».
طول عمر شرکت در عصر تکانشی
از آنجایی که فناوری سرعت تغییرات را تسریع میکند و سیستمهای معاملاتی «الگوریتمی» تضمین میکنند که بازارهای سهام بر اساس میکروثانیه و میلیثانیه اداره میشوند، نظر ما این است که این نوع «تکانههای فصلی» به جای کاهش، افزایش مییابد.
بنابراین، هر شرکتی که میخواهد برای طولانیمدت « در شکار بماند » باید منابعی مانند سرمایه و منابع انسانی را عاقلانه برای دستیابی به اهداف کوتاهمدت و همچنین ایجاد ارزش بلندمدت تخصیص دهد.
از این گذشته، “رم در یک روز ساخته نشد” و از این رو، با وجود همه تغییرات ناشی از سیستم، خلق ارزش قدیمی همچنان پایهای است که شرکتها و طول عمر آنها تعیین میشود.
نتیجه
با این اوصاف، گردش سریع برندگانی که تاکنون به بازنده تبدیل شدهاند، مانند بلکبری، نوکیا و یاهو نیز به این معناست که شرکتها و مدیران اجرایی آنها گاهی چارهای جز وسواس کوتاهمدت ندارند.
با توجه به این الزامات، در واقع اینطور است که مدیران عامل زیرک تر اطمینان حاصل کنند که مشاغل خود را با نتایج چشمگیرتر کوتاه مدت حفظ می کنند و احترام سرمایه گذاران را با پاداش دادن به آنها در طولانی مدت حفظ می کنند.
علاوه بر این، این همچنین میتواند تضمین کند که کارکنان انگیزه کافی برای کار سختتر برای شرکتهای دارای «هویج» کوتاهمدت به شکل گزینههای سهام که با «ثبات بلندمدتتر» کار برای سازمانی که به آنها برای کار سختشان پاداش میدهد متعادل میشود را تضمین کند. .
بدون نظر