4 کاری که می توانید برای تقویت حفظ استعداد انجام دهید

ضرب المثل “خودت را بشناس” تا زمانی که تاریخ ثبت شده است در بین تمدن های متعدد برجسته بوده است. این مفهوم بنیادی که بر روی ورودی معابد در مصر باستان حک شده و به عنوان محبوب ترین اصل دلفی شناخته می شود، هنوز در قرن بیست و یکم مورد حمایت قرار می گیرد.

خودشناسی سرآغاز خودآگاهی و تمام پتانسیل های آن است.

موثر بودن به عنوان یک شهروند انسانی جهان مستلزم خودشناسی است. با خودشناسی خوب، می‌توانیم با نقاط قوت خود کار کنیم و بهترین راه‌ها را برای غلبه بر نقاط ضعف خود پیدا کنیم. وقتی می دانیم در کجای کار کوتاه می آییم، می توانیم از نقاط قوت خود برای یافتن راه هایی برای جبران استفاده کنیم.

فقدان خودشناسی منجر به ارتباط ضعیف، سوء تفاهم و اتلاف وقت می شود، زیرا ما در تلاش برای انجام کارهای مختلف بدون توجه به اینکه آیا احتمال دارد آنها را به نتیجه برسانیم یا خیر. از نظر حرفه ای، افراد کمی از تجمل آزمون و خطای نامحدود برخوردارند، مخصوصاً وقتی صحبت از رهبری دیگران می شود. این یک چیز است که چیز جدیدی را امتحان کنید، اما درک تاکتیک های رهبری زمانی که زمان و استعدادهای افراد دیگر در خطر است، چیز دیگری است.

این بدان معنا نیست که امتحان کردن چیزهای جدید بد است. در واقع، همه ما باید  هر  از گاهی از مناطق امن خود خارج شویم. چیزهای کمی برای یک بزرگسال بالغ به اندازه کشف استعدادهای ناشناخته قبلی رضایت بخش است! اما همانطور که به عنوان حرفه ای و رهبر رشد می کنیم، درک نقاط قوت و ضعف ما بسیار ارزشمند و اجباری است. مفهوم خودآگاهی در مورد شناخت خود و استفاده حداکثری از آن دانش است. این شاید اساسی ترین مهارت رهبری باشد.

خودآگاهی چیست؟

خودآگاهی با خودشناسی آغاز می شود. این یعنی گرفتن خودشناسی و استفاده از آن برای نظارت بر افکار، عواطف و باورهایمان. خود چیزی است که هر یک از ما را با مجموعه انحصاری تجربیات، باورها و توانایی های خود منحصر به فرد می کند. خودآگاهی به ما این امکان را می‌دهد که خودمان را با درجه‌ای از عینیت ارزیابی کنیم و محرک اصلی خودکنترلی است.

خودآگاهی ارتباط نزدیکی  با مفهوم هوش هیجانی دارد و هوش هیجانی تنها در بستری از خودآگاهی صادقانه می‌تواند رشد کند. دو مؤلفه اصلی خودآگاهی چیزهایی است که در مورد خود متوجه می شویم و نحوه نظارت بر دنیای درونی خود. این لزوماً در مورد قضاوت خودمان نیست، بلکه بیشتر در مورد ارزیابی صادقانه خود به روشی غیر قضاوتی است. خودآگاهی با دل باز و مایل به یادگیری است.

مغز انسان در ذخیره اطلاعات در مورد نحوه واکنش ما به محرک‌ها، محرک‌ها و موقعیت‌های خاص بسیار ماهر است تا در صورت تکرار آن‌ها آماده باشیم. در حالی که خود شرطی‌سازی که به‌طور طبیعی به دلیل تجربه قبلی رخ می‌دهد ارزشمند است، زمانی که از آن آگاه شویم و یاد بگیریم که پیش‌فرض‌های خود را بشناسیم، ارزش بیشتری دارد. این دقیقاً همان چیزی است که به ما امکان می دهد از منطقه راحتی خود خارج شویم و رشد کنیم.

زمانی که خودآگاهی خود را توسعه می‌دهیم، می‌توانیم با آن چیزی که هستیم به صلح برسیم و افکار، رفتارها و احساسات خود را به‌جای واکنش‌پذیری، پیشگیرانه مدیریت کنیم. به عبارت دیگر، ما قادریم آگاهانه عمل کنیم و عمق تجربیات زندگی خود را افزایش دهیم.

تفاوت بین خودآگاه بودن و خود شیفته بودن

خودآگاهی با خود جذبی یکسان نیست. مشغول شدن به خود راهی مطمئن به سوی رفتار خودپسندانه و خودخواهی است. خود جذبی آنقدر به شناخت خود نیست،  بلکه درگیر بودن با خود  یا موقعیت خود به استثنای افراد دیگر یا دنیای بیرون است.

فردی که خود شیفته است نسبت به هیچ کس یا هیچ چیز خارج از منافع شخصی خود نگرانی یا قدردانی زیادی نشان نمی دهد. آنها تمایل دارند برای درک نقطه نظرات دیگران یا احساسات آنها تلاشی انجام ندهند. خود جذبی به شدت در برابر ویژگی های همدلی و شفقت عمل می کند – دو ویژگی که برای رهبری مؤثر ضروری هستند. در واقع، خود جذبی تقریباً نقطه مقابل نوع دوستی است.

خودآگاهی درونی به نظر می رسد، اما این کار را به عنوان راهی برای یادگیری ارتباط بهتر با جهان انجام می دهد. جذب خود فقط به این دلیل است که اطمینان حاصل شود که نیازهای خود بدون توجه به نیازهای دیگران برآورده می شود. خودآگاهی ویژگی هایی را می شناسد که ما را عقب نگه می دارند و به دنبال راه هایی برای جبران یا دور زدن آنها می گردد. جذب خود بیش از حد مشغول تمرکز بر خود است تا بتوان صادقانه راه‌هایی را ارزیابی کرد که برخی از ویژگی‌های شخصیتی ممکن است ناسازگار باشند یا ما را عقب نگه دارند.

خودآگاهی در نهایت یک تلاش فداکارانه است، در حالی که خود جذبی خودخواهانه است.

هنگامی که روانشناسان به افراد کمک می کنند تا عمیق تر در خود جذب شوند، اغلب متوجه می شوند که افراد خود شیفته در واقع از احساس ناتوانی، خارج از کنترل یا بی لیاقتی می ترسند. خود جذبی اغلب پوشش مؤثری برای احساس آسیب پذیری و ناامنی است. در مقابل، خودآگاهی احساس بی کفایتی یا آسیب پذیری را تشخیص می دهد و به جای پنهان کردن آنها تلاش می کند تا آنها را برطرف کند.

چگونه می توانید خودآگاهی خود را افزایش دهید؟

یکی از بهترین راه‌ها برای افزایش خودآگاهی، شاید از قضا، این است که  یاد بگیرید چگونه واقعاً  به دیگران گوش دهید. شنیدن چیزی که یک نفر می‌گوید با گوش دادن به صحبت‌های دیگران یکسان نیست. وقتی گوش دادن را یاد می گیرید، یاد می گیرید که با احساسات، زبان بدن و انتخاب کلمات دیگران هماهنگ شوید. یادگیری انجام این کار بدون قضاوت مداوم، همدلی را افزایش می دهد و می تواند به شما کمک کند یاد بگیرید به ندای درونی خود گوش دهید – بدون قضاوت یا ارزیابی.

یکی دیگر از تمرین‌های متمرکز بیرونی که برای افزایش خودآگاهی خوب است، دستیابی به دیدگاه‌های جدید است. این می تواند چشم باز باشد که متوجه شوید دیگران به موقعیت ها مانند ما نگاه نمی کنند! یادگیری قدردانی از نظرات دیگران اولین قدم عالی در یادگیری درخواست و گوش دادن به بازخورد صادقانه است.

هر مربی اجرایی به شما می گوید که جمع آوری بازخورد 360 درجه در مورد یک مشتری برای فرآیند کوچینگ بسیار ارزشمند است. و هنگامی که افراد یاد می گیرند نقاط کور خود را تشخیص دهند و بازخورد را بپذیرند، با تصویر کامل تری از خود و خودآگاهی بیشتر پاداش می گیرند.

برخی از افراد دریافتند که حفظ یک مجله راهی عالی برای افزایش خودآگاهی است. اجازه دادن به افکار بر روی کاغذ و سپس مرور آنها بعداً می تواند بینش خوبی در مورد اینکه چگونه موقعیت های خاص باعث ایجاد افکار و رفتارهای خاص می شود به ما بدهد.

اکثر مردم متوجه می شوند که تعیین “زمان استراحت” هر روز برای توسعه خودآگاهی بهتر ضروری است. تنها ماندن با افکارمان بدون اینکه تلفن یا کامپیوتر حواسمان را پرت کند همیشه آسان نیست   ، اما راهی عالی برای ارتباط با خودمان است.

چه عاداتی به شما کمک می کند تا خودآگاهی خوبی داشته باشید؟

مغز انسان در بزرگسالی انعطاف پذیری قابل توجهی از خود نشان می دهد. دانشمندان قبلا فکر می کردند که تغییرات در مغز فقط در دوران کودکی اتفاق می افتد و در اوایل بزرگسالی، ساختار مغز ثابت شده است. اما تحقیقات مدرن‌تر نشان داده‌اند که مغز به تغییر مسیرهای عصبی موجود و ایجاد مسیرهای جدید ادامه می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا با تجربیات جدید سازگار شویم، چیزهای جدید یاد بگیریم و خاطرات جدیدی خلق کنیم.

در اواخر قرن بیستم، محققان شروع به مطالعه مواردی کردند که در آن افرادی که دچار سکته‌های مغزی شدید می‌شدند، می‌توانستند عملکرد خود را بازیابند – تاییدی عمده بر توانایی مداوم مغز برای تغییر. بزرگسالان معمولی با مغز سالم در واقع می توانند ارتباطات عصبی جدید ایجاد کنند، مسیرهای عصبی را سازماندهی مجدد کنند و حتی  نورون های جدیدی ایجاد کنند .

اما مغز بزرگسالان اغلب با خلبان خودکار عمل می کند. این می‌تواند برای فعالیت‌هایی که نیاز به «حافظه ماهیچه‌ای» سخت سیم‌کشی دارند، مانند رانندگی ماشین، تایپ کردن، یا انجام جراحی مغز بسیار مهم باشد. مغز برای حفظ انرژی به این روش عمل می کند، اما این بدان معنا نیست که نمی توانید حتی عادات عمیقاً ریشه دار را تغییر دهید. شما می توانید، اما نیاز به تمرین مداوم طولانی مدت دارد.

مغز شما بر اساس کارهایی که مکررا انجام می دهید، ارتباطات جدیدی ایجاد می کند، و این یکی از دلایلی است که ترک یک عادت بد یا ایجاد یک عادت جدید بسیار سخت است. تعهد کلید اصلی است. مهارت هایی که برای ایجاد خودآگاهی استفاده می کنید باید به طور مداوم در درازمدت تمرین شوند تا الگوهای فکری جدید و عادات جدید ریشه دوانده شوند. گفتن این کار آسان‌تر از انجام آن است، اما   اگر روش‌های سنتی مانند تقویم و یادآوری کافی نیستند ، می‌توانید از برنامه‌های تلفن همراه برای کمک به تقویت عادات جدید استفاده کنید.

چگونه خودآگاهی رهبران را مؤثرتر می کند؟

رهبران خودآگاه تقریباً از هر نظر بهتر از رهبران غیرخودآگاه هستند.

بیست سال پیش، دو استاد روان‌شناسی دانشگاه کرنل به نام‌های دانینگ و کروگر  مقاله‌ای  با عنوان «غیر ماهر و بی‌خبر: چگونه مشکلات در تشخیص بی‌کفایتی خود منجر به خودارزیابی‌های متورم می‌شود» منتشر کردند. شما بدون شک در مورد اثر دانینگ-کروگر شنیده اید، که در آن افراد فکر می کنند شایستگی بیشتری از آنچه که هستند دارند. نادیده گرفتن خود و محدودیت‌های خود به طور متناقضی اغلب  باعث افزایش  اعتماد به نفس می‌شود – گاهی اوقات نتایج فاجعه‌باری به همراه دارد.

بدون خودآگاهی قوی، به سرعت خودمان را گول می زنیم و فکر می کنیم که می دانیم چه کار می کنیم در حالی که نمی دانیم. در یک رهبر، این می تواند باعث شکست پروژه ها، ترک کار افراد و کاهش درآمد شود. خودآگاهی ما را از نقاط قوت و ضعف خود آگاه می کند و دانستن هر دو برای رهبری مؤثر ضروری است.

رهبر خودآگاه نه تنها با دنیای درونی خود، افکار، احساسات، نقاط قوت و ضعف خود هماهنگ است، بلکه آگاهی موقعیتی بهتری نیز دارد (به دلیل همدلی قوی تر). خودآگاهی عملکرد رهبر فردی را تقویت می کند و در عین حال به آنها کمک می کند تا بهترین عملکرد را از همه اعضای تیم کسب کنند. خودآگاهی، اعتماد و خرد  با هم ترکیب می شوند و در یک رهبر، این ویژگی ها منجر به تیم هایی می شود که وفادار و سخت کوش هستند.

از آنجایی که رهبر خودآگاه از محدودیت های خود آگاه است، به احتمال زیاد به تلاش برای بهبود ادامه می دهد. آنها به احتمال زیاد بازخورد می خواهند و صادقانه به اعضای تیم گوش می دهند و به آنها برای کمک به موفقیت پروژه، تیم و سازمان اعتماد می کنند. علاوه بر این، تیم‌هایی که توسط رهبران خودآگاه رهبری می‌شوند، کمتر دچار درگیری داخلی تیم می‌شوند. به عبارت دیگر، خودآگاهی رهبر به ارتقای خودآگاهی و مزایای آن در دیگران کمک می کند.

رهبران غیر خودآگاه چگونه می توانند کوتاه بیایند؟

بسیاری از ما با رهبرانی روبرو شده‌ایم که فکر می‌کنند در مهارت خاصی برتری دارند در حالی که چنین نیستند. یا رهبرانی که فکر می‌کنند علیرغم اخراج بهترین افراد تیم، کار کردن برایشان عالی هستند. تقریباً همه با افرادی کار کرده‌اند که علی‌رغم صلاحیت‌های فوق‌العاده فاقد بینش در مورد نحوه درک دیگران از آنها هستند. افرادی که فاقد خودآگاهی هستند، چیزی فراتر از ناامیدی هستند:  آنها می توانند موفقیت تیم را به شدت تضعیف کنند .

در حالی که همه درگیری‌های محل کار به دلیل عدم آگاهی از خود نیست، بسیاری از آن‌ها اینگونه هستند و ممکن است بر اساس آموزش ناآگاهانه یا عدم هدایت با خودآگاهی باشد. خبر خوب این است که در بسیاری از موارد، افرادی که فاقد خودآگاهی هستند ممکن است واقعاً  بخواهند  مؤثر باشند، اما متوجه نیستند که اینطور نیستند.

شکی نیست که  شخصیت سبک رهبری را شکل می دهد ، که به نوبه خود فرهنگ رهبری را شکل می دهد که به شدت بر فرهنگ سازمانی تأثیر می گذارد. ویژگی‌های رفتاری منفی در رهبران اغلب مبتنی بر ویژگی‌های شخصیتی ریشه‌دار است که ممکن است برای یک عمر بررسی نشده باشد. رهبری که به نتایجی می رسد (شاید از طریق ارعاب یا تاکتیک های مشکوک دیگر) علیرغم فقدان خودآگاهی، به ندرت قادر به حفظ موفقیت است.

اعضای تیم – به ویژه اعضای تیم با پتانسیل برجسته – به رهبرانی که از تکنیک هایی استفاده می کنند که از خودآگاهی ناآگاه هستند، پایبند نباشند. با دیدن یک فرهنگ سمی در حال ساخت، آنها اغلب اولین کسانی هستند که ترک می کنند.

این بدان معنا نیست که رهبری باید حساس باشد یا اینکه هیچ کس نباید احساساتش جریحه دار شود. این به سادگی به این معنی است که خودآگاهی به رهبران کمک می کند تا مهارت های رهبری را توسعه دهند که نتایج پایداری به دست می آورد و یک تیم قوی و فرهنگ سازمانی ایجاد می کند که برای موفقیت پایدار ضروری است.

مزایای شخصی و حرفه ای خودآگاهی چیست؟

توسعه خودآگاهی هم برای زندگی شخصی و هم برای زندگی حرفه ای مفید است.

در یک دنیای ایده آل، همه مزایای افزایش خودآگاهی را تجربه خواهند کرد. این مزایا زندگی حرفه ای و شخصی را بهتر می کند. وقتی برای توسعه خودآگاهی وقت بگذارید، می توانید انتظار مزایای زیر را داشته باشید:

  • تصمیم گیری بهتر و تعیین اولویت، بر اساس درک بهتر از خود
  • لذت ایفای نقش فعال در زندگی به جای واکنش صرف به چیزهایی که اتفاق می افتد
  • تمایل کمتر به شخصی کردن چیزها – اتلاف وقت و انرژی!
  • توانایی در نظر گرفتن اشتباهات و اشتباهات به عنوان فرصت هایی برای تغییر مثبت
  • درک اینکه چرا کاری را که انجام می دهید انجام می دهید
  • روابط شخصی و حرفه ای قوی تر
  • پایه ای بهتر برای تعیین اهداف و ساختن رویاها
  • توانایی بهتر برای بخشش و کنار گذاشتن اشتباهات گذشته
  • مرزهای شخصی سالم تر
  • توانایی قوی تر برای زندگی در لحظه حال به جای تمرکز بر گذشته یا آینده

صرف نظر از اینکه به دنبال موقعیت های عالی رهبری هستید یا نه، خودآگاهی به خوبی به شما کمک می کند. و اگر به موقعیت های رهبری دست یابید، به شما کمک می کند تا به طور مؤثرتری رهبری کنید. در واقع، خودآگاهی برای رهبری قوی آنقدر ضروری است که مربیان اجرایی به طور منظم با مشتریان برای بهبود خودآگاهی آنها کار می کنند.

نتیجه

کوچینگ اجرایی امروزه معمولاً بر کار با رهبران با پتانسیل بالا و کمک به آنها برای تحقق پتانسیل عالی خود متمرکز است. توانایی رهبری بر اساس بسیار بیشتر از تخصص صنعت، تجربه شغلی یا مجموعه خاصی از مهارت ها است. کوچینگ اجرایی در مورد شناخت نقاط قوت، درک مکان هایی که فرصت برای بهبود وجود دارد، تعیین اهداف و کار منظم بر روی مهارت هایی است که منجر به برتری کلی می شود.

به عنوان یک مربی اجرایی، من به طور منظم با مشتریان بر روی مهارت هایی مانند ارتباط، تفویض اختیار و حل تعارض کار می کنم. همه این مهارت ها از پایه ای از خودآگاهی قوی بهره می برند. فرد خودآگاه تصور نمی کند که افراد می توانند ذهن خود را بخوانند، یا اینکه اعضای تیم به طور طبیعی می دانند که با کدام وظایف مقابله کنند. رهبران خودآگاه همچنین می‌توانند تعارض را زودتر تشخیص دهند و بفهمند که تعارض‌ها به خودی خود از بین نمی‌روند، بلکه باید با درایت و انصاف مورد بررسی قرار گیرند.

در واقع، اگر من فقط می توانستم روی یک مهارت با رهبرانی که مربیگری می کنم کار کنم، آن خودآگاهی بود، زیرا بسیاری از مهارت های اساسی رهبری به آن بستگی دارد. مربیان بزرگ ورزشی می خواهند با بازیکنانی کار کنند که پایه محکمی از ورزش دو و میدانی دارند زیرا آموزش مهارت های خاص بازی به آنها بسیار آسان تر می شود. به همین ترتیب، مربیان اجرایی بهترین نتایج را زمانی به دست می آورند که با مشتریانی کار می کنند که پایه قوی خودآگاهی دارند، زیرا خودآگاهی الگوهای فکری و اقدامات مثبت بسیاری را تقویت می کند.

به عنوان یک مربی اجرایی، می توانم به ارزش خودآگاهی در رهبری گواهی دهم.

اگر می‌خواهید عمیق‌تر در مورد اینکه چگونه خودآگاهی رهبری مؤثر را  تقویت می‌کند، به شما توصیه می‌کنم کتاب‌های من،  به‌ویژه  رهبری هوشمند: آنچه شما باید بدانید تا بتوانید پتانسیل کامل خود را باز کنید ، ببینید. همانطور که نمی توانید یک لایه رنگ را روی یک ساختار ناسالم بزنید و خانه ای بسازید، همچنین نمی توانید با آموزش تکنیک های خاص، فردی را که خودآگاهی ندارد به یک رهبر بزرگ تبدیل کنید. مهم‌ترین شایستگی‌های رهبری از درون سرچشمه می‌گیرد و خودآگاهی کلید باز کردن این شرایط است.

واژه نامه اصطلاحات

انعطاف پذیری مغز  – توانایی قابل توجه مغز انسان برای اصلاح ساختار و عملکرد خود بر اساس تغییرات در محیط خارجی، مانند یادگیری مهارت های جدید یا تمرین مداوم عادات. اگرچه دانشمندان قبلاً فکر می کردند که انعطاف پذیری در بزرگسالی کاملاً از بین رفته است، محققان مدرن نشان داده اند که مغز بزرگسالان ظرفیت فوق العاده ای برای بهبود تغییرات دارد.

سوگیری شناختی  – اشتباهاتی در استدلال، ارزیابی و سایر فرآیندهای شناختی که اغلب ناشی از چسبیدن به ترجیحات یا باورها با وجود اطلاعات متناقض است.

فرهنگ شرکتی  – مجموعه ای از باورها، رفتارها و نگرش هایی که نحوه تعامل کارکنان یک شرکت با یکدیگر و مدیریت و نحوه انجام معاملات با افراد خارجی را شکل می دهد.

اثر دانینگ-کروگر  – نوعی سوگیری شناختی که باعث می‌شود افراد به اشتباه فکر کنند توانایی‌هایشان بیشتر از چیزی است که واقعاً هستند. خودآگاهی کلید اجتناب از این نوع سوگیری شناختی است.

هوش هیجانی  – توانایی فرد برای خودآگاهی و درک، تنظیم و ابراز احساسات به گونه ای که روابط شخصی و حرفه ای را با همدلی، انصاف و خردورزی مدیریت کند.

خود جذبی  – اشتغال بیش از حد یک فرد به علایق، عواطف و نیازهای خود به قیمت از دست دادن منافع دیگران.

خودآگاهی  – درک واضح شخص از شخصیت خود، شامل نقاط قوت، ضعف، انگیزه ها، احساسات، باورها و الگوهای فکری. خودآگاهی خوب باعث درک بیشتر دیگران و موقعیت ها و توانایی بهتر برای شروع و پاسخ دادن به موقعیت ها می شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *