چندین مؤلفه در مدیریت پروژه وجود دارد که طیف مدیریت پروژه را در بر می گیرد. درست از زمان راه اندازی اولیه پروژه تا پایان، هر مرحله مجموعه جدیدی از چالش ها و اجزاء را برای هنر مدیریت پروژه به ارمغان می آورد. به طور خاص، مدیر پروژه باید تیم را مدیریت کند و مسئولیت نهایی محصولات قابل تحویل را در کنار مدیریت ذینفعان پروژه بر عهده بگیرد.
اگر هر یک از این مؤلفه ها را جداگانه در نظر بگیریم، راه اندازی اولیه پروژه شامل ایجاد رویه ها و فرآیندهایی برای مراحل بعدی و تعیین نقش اعضای تیم است. در سازمان هایی که بر فرآیندها تاکید دارند، این مرحله برای موفقیت پروژه بسیار مهم است. بسیاری از سازمانها هستند که با دستورالعملهای SEI-CMM در مورد فرآیندها مشترک هستند و این سازمانها اقداماتی را انجام میدهند تا اطمینان حاصل کنند که با دستورالعملها هماهنگ هستند.
نقش مدیر پروژه
بحث های زیادی در مورد اینکه مدیر پروژه می تواند یا نمی تواند انجام دهد وجود داشته است. و این بحث همچنین حول محور این است که آیا باید رویکردی پیشگیرانه یا آرام نسبت به مسائل پیرامون مدیریت پروژه داشت. رویکرد پیشگیرانه به نفع یک رویکرد مداخله گر و عملی است که شامل مداخله در امور روزمره پروژه می شود.
این رویکرد در صنعت فناوری اطلاعات آشکار می شود که در آن از مدیر پروژه خواسته می شود تا خود را در جنبه های فنی پروژه که شامل مشارکت در طراحی، کدگذاری و سایر فعالیت ها می شود، درگیر کند. نمی توان گفت که این پدیده تنها به صنعت فناوری اطلاعات محدود می شود زیرا موارد متعددی در بخش های دیگر وجود دارد که مدیر پروژه مجبور است به معنای واقعی کلمه و استعاره دست خود را کثیف کند.
سازمان هایی هستند که نقش مدیر پروژه را به وضوح تعریف می کنند و نقش ها و مسئولیت ها را مشخص می کنند. این معمولاً در سازمانهای ماتریسی اتفاق میافتد که ساختار سازمان به گونهای است که بر شفافیت نقش تأکید زیادی میشود. بنابراین، پس از بررسی ادبیات، به نظر می رسد که هیچ پاسخ واحدی برای این سوال وجود ندارد که آیا مدیر پروژه باید در مرکز جهان باشد یا مانند یک رهبر ارکستر که سمفونی را کارگردانی می کند.
مدیریت ذینفعان
در این بخش به ویژگی های مدیریت ذینفعان پروژه می پردازیم. هر پروژه دارای ذینفعان متعددی است که باید به آنها رسیدگی شود. ذینفع کسی است که یا در پروژه سرمایه گذاری کرده و از نتیجه آن ارزش می گیرد یا شخص ثالثی است که در موفقیت و بالعکس در شکست پروژه سهیم است.
اولین وظیفه پیش روی مدیر پروژه این است که اطمینان حاصل کند که ذینفعان به وضوح شناسایی شده اند و سپس نقش ها و مسئولیت های آنها مشخص و مشخص شده است. وظیفه شناسایی ذینفعان اهمیت دارد زیرا نباید هیچ گونه سردرگمی در مورد اینکه چه کسی ذینفع است و چه کسی نیست وجود داشته باشد. به عنوان مثال، یک پروژه فناوری اطلاعات، ذینفعان را مستقیماً از سیستم ها و مدیران شبکه گرفته تا مشتری و حامی پروژه فهرست می کند. اما، ممکن است ذینفعان دیگری مانند تیم کارکنان وجود داشته باشند که در صورت نیاز و در صورت نیاز، از مراحل پروژه وارد و خارج شوند.
بنابراین، نیاز به ایجاد مرزها و شناسایی نقش های ذینفعان مختلف است. جدای از این، مدیر پروژه باید به این نکته توجه کند که ذینفعان بر اساس اهمیت و ارتباط آنها با پروژه و شروع هر مرحله بر اساس آن دسته بندی شوند.
رضایت ذینفعان باید هدف نهایی باشد که مدیران پروژه باید برای رسیدن به آن تلاش کنند. رضایت مشتری و رضایت مشتری از جمله عباراتی است که به عنوان مکملی برای مدیریت خوب پروژه و عملکرد آن استفاده می شود . رضایت مشتری زمانی حاصل می شود که نیازهای مشتری را اندازه گیری کرده و اقدامات مناسبی را برای اطمینان از برآورده شدن آنها انجام دهد.
بدون نظر