چگونه چابک به بحث شهر تبدیل شده است و عقب ماندن به چه معناست
در هر کنفرانس تجاری شرکت کنید یا از هر بحثی با مدیران و مدیران در دنیای شرکت ها استراق سمع کنید و اصطلاح Agile همیشه همراه با اصطلاحات مرتبط مانند Kanban، Scrum و DevOps ظاهر می شود.
در حالی که این عبارات ممکن است برای مدیران پروژهای که در روشهای مدیریت پروژه نرمافزاری «سنتی» مانند روشهای SDLC یا Waterfall تحصیل کردهاند، «بیگانه» به نظر برسد که در آن فرآیند خطی و متوالی برای مدت طولانی به عنوان «استاندارد طلایی» مدیریت پروژه در نظر گرفته میشد.
در سالهای اخیر، تقریباً هر مدیر یا مدیر اجرایی مشغول فهمیدن اینکه Agile به چه معناست و چگونه این روش «در حال ظهور و داغ» به چیزی بیش از یک آشنایی گذرا نیاز دارد تا بپذیرد، مشغول است.
به عبارت دیگر، در حالی که اصطلاح «واژه» واقعاً هیجانانگیز است زیرا این اصطلاح به معنای چابکی، چابکی، انعطافپذیری، سازگاری و واکنش خاصی به رویدادهای زمان واقعی است، درست مانند دنیای 24 ساعته که در آن زندگی میکنیم، تلاش زیادی برای آن مدیران میطلبد. غرق در نسل قبلی متدولوژی های مدیریت پروژه.
با این اوصاف، اغلب مدیران پروژه واقعاً چارهای جز پذیرش Agile ندارند، زیرا مشتریان آن را میطلبند یا روش بسیار مفیدی است که برای هر شرکتی در زمان حاضر اتخاذ میشود.
آنچه برای انتقال به چابک برای مدیران پروژه لازم است
بنابراین، اگر سازمان شما در حال انتقال به Agile است، و شما به عنوان مدیر پروژه، دوست ندارید در یک «تحریف زمانی» گرفتار شوید یا به سادگی پشت سر بگذارید، یا مانند Dodos منسوخ شوید، کارهایی وجود دارد که میتوانید انجام دهید.
اولاً، Agile به غیر از تغییر در ساختار نحوه اجرای پروژه ها، نیاز به تغییر ذهنیت بیشتری دارد.
نکته ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که Agile از یک روش سیستم های باز پیروی می کند که در آن تمایزات بین طراحان، توسعه دهندگان، آزمایش کنندگان و اجراکنندگان و همچنین کارکنان پشتیبانی کاملاً از بین می رود و در عوض، یک عضو معمولی تیم یا برای آن موضوع، یک مدیر پروژه است. انتظار می رود “همه کلاه بر سر بگذارند” و از این رو، همه افراد در تیم نقش های خود را “در یکدیگر قرار می دهند”.
این میتواند باعث سردرگمی مدیران پروژه شود که به هر یک از این نقشها بهعنوان «سیلو» فکر میکنند و جایی که هر نقش متمایز متعلق به تیم مربوطه است و از این رو، رهبران تیم را تعیین میکنند.
در واقع، در فریمورکهای Agile، به محض اینکه درخواست مشتری وارد میشود یا اشکالی در نرمافزار یا محصول مشاهده میشود، عضو تیم اختصاص داده شده بلافاصله درخواست را بررسی میکند، اصلاح را طراحی و توسعه میدهد، آن را با استفاده از هر یک از ابزارهای خودکار آزمایش میکند. ، آن را به تولید عرضه می کند، و سپس پشتیبانی مشتری را برای همان ارائه می دهد.
چگونه چابک در دنیای واقعی کار می کند
به عنوان مثال، اگر نتفلیکس یا آمازون بخواهند یک کد خاص را منتشر کنند یا یک اشکال را برطرف کنند، یا همانطور که کسب و کارشان اقتضا می کند، یک ویژگی جدید را منتشر کنند، Agile به آنها اجازه می دهد و به آنها این امکان را می دهد که این کار را در زمان واقعی به روشی سیستمی انجام دهند و نه ” خطی» و ترتیبی.
در واقع، استفاده از DevOps آمازون که یک نرمافزار روششناسی چابک است، به تیمهای Agile این امکان را میدهد که فوراً به نسخه بعدی و بهصورت واقعی شرکت کنند.
برای مدیران پروژه، این می تواند به معنای پایان تلقی مدیریت پروژه به عنوان مجموعه ای از مراحل یا مراحل باشد که در آن آنها هر مرحله را به صورت متوالی پیگیری و نظارت می کنند.
با مثالی از کلونی مورچه ها، می توان مشاهده کرد که چگونه مورچه ها “مسیر خود را تغییر می دهند” و با رویدادهای در حال تغییر سازگار می شوند و در عین حال غذا و سایر چیزهای مورد نیاز خود را ذخیره می کنند.
همانطور که ملکه مورچه نظارت می کند، مدیران پروژه نیز باید کسانی باشند که با اعضای تیم مستقل کار می کنند و پیشرفت کلی را نظارت و پیگیری می کنند.
جدای از این، مدیران پروژه چابک نیز باید درک کنند که “مالکیت” وظایف و واحدهای کاری مانند قبل سفت و سخت نیست و در عوض، چنین مالکیتی جمعی و مبتنی بر تیم است.
چرا مدیران پروژه باید جک همه مشاغل برای پذیرش چارچوب چابک باشند؟
تحقیقات اخیر نشان می دهد که در حالی که مدیران پروژه در 40 سالگی یاد می گیرند که با Agile همگام باشند، نشانه های کافی نیز وجود دارد که برای کسانی که موفق به انجام این کار نمی شوند، عواقب آن می تواند بسیار دردناک باشد. همانطور که گزارش های خبری در مورد کوچک سازی مدیران میانی نشان می دهد، اتوماسیون و دنیای نوظهور فناوری به این معنی است که حتی مدیرانی که زمانی “ستارگان راک” فناوری های پیشرفته در زمان خود بودند، می توانند در پایان کار قرار گیرند.
به همین دلیل است که بسیاری از سازمانها مربیان چابک را منصوب میکنند تا مدیران پروژه را با سرعت بالا برسانند و آنها را قادر میسازند تا به چابکی منتقل شوند.
جدای از این، Agile همچنین خواستار «مهارتهای قابل انتقال» است که در آن متخصصان متعدد و عمومیها هنجار هستند. به عبارت دیگر، در حالی که قبلاً، اعضای تیم و مدیران نیاز داشتند که در یک مهارت خاص استاد باشند، اکنون این ضرب المثل صادق است، زیرا آنها باید همه کاره و تطبیق پذیر باشند تا تمرکز محدود یا بیش از حد تخصصی.
نتیجه
در نهایت، با تغییر جهان، روشهای جدیدتری برای همگام شدن با الزامات در حال تغییر بیرونی پدیدار میشوند و این دلیلی است که همه مدیران باید خود را «پیشتر از منحنی» نگه دارند تا فرصت را از دست ندهند.
در واقع، وبسایتهای یادگیری آنلاین مانند این و برنامههای آموزشی ارائه شده توسط کارفرما میتوانند منبع خوبی برای کسب مهارت برای مدیرانی باشند که میخواهند به روشهای جدیدتر انتقال یابند.
علاوه بر این، تغییر طرز فکر مورد نیاز برای Agile تنها در صورتی میتواند تحقق یابد که شما بهعنوان یک مدیر، به جای اینکه در گذشته «فسیلشده» شوید، نگرش ذهنی باز داشته باشید، جایی که سطح راحتی شما بیشتر است.
برای نتیجه گیری، فناوری با شتاب نمایی نیازمند تغییرات متناظر در متدولوژی های مدیریتی است و Agile یکی از این چارچوب ها را نشان می دهد.
بدون نظر