دستیابی به آمادگی سطح بعدی در تجارت
“هرگز فکر نکنید که همه چیز را فهمیده اید. لحظهای که از بازخورد بازخورد یا متعهد به رشد و توسعه خود دست بکشید، لحظهای است که از پا در خواهید آمد. به من اعتماد کنید، من این یکی را به سختی یاد گرفتم، مربی اجرایی کارن رایت می گوید. تمایل کارن به باز بودن و صادق بودن، تنها یکی از دلایلی است که مدیران ارشد برای مربیگری حرفه ای به او مراجعه می کنند. او کتاب هایی در این زمینه نوشته است و تجارت و وب سایت مربیگری موفق خود را اداره می کند . کارن اخیراً در مورد دستیابی به آمادگی سطح بعدی و سایر جنبه های اساسی رهبری با ما صحبت کرد.
می توانید کمی در مورد سفر خود به جایی که در حال حاضر به عنوان یک مربی اجرایی به صورت حرفه ای هستید، بگویید؟
من یک حرفه موفق در بازاریابی شرکتی داشتم، تا اینکه بدون شفافیت در مورد مسیر شغلی یا معیارهای موفقیت به کشور دیگری منتقل شدم. پس از تلاش برای انجام آن، به آن حرفه پایان دادم و با فضای خالی در جایی که شغلم قبلا بود، به خانه برگشتم. در همان زمان، چندین مقاله در مورد این حرفه جدید به نام “کوچینگ” از چندین منبع مختلف نشان داده شد. من پریدم و هرگز به عقب نگاه نکردم. به سرعت مشخص شد که من استعداد طبیعی برای کار دارم، اما خوشبختانه به مهارت های لازم برای اداره و بازاریابی یک تجارت نیز مجهز بودم. 20 سال گذشته و هر روز فوق العاده است.
آیا یک بیانیه مأموریت شخصی یا شاید یک نقل قول مورد علاقه دارید که بیانگر آنچه در مورد آنچه برای موفقیت لازم است را بیان می کند؟
من دوست دارم به کار خودم فکر کنم که به افراد بیشتری کمک می کنم تا در محل کار خوشحال تر شوند. گاهی اوقات من در مورد کمک به ایجاد “رئیس های بهتر” در مورد آن صحبت می کنم. در مورد آنچه برای موفقیت لازم است – همیشه در حال یادگیری باشید و هرگز برای یک ثانیه فکر نکنید که “تمام” شده اید.
آیا فکر می کنید کسی پتانسیل رهبری شدن را دارد؟
بله، من فکر میکنم هر کسی میتواند رهبری کند، حداقل تا حدی در سطحی، و فکر میکنم همه ما هر روز رهبری میکنیم، اگر اعمال ما را پیامهایی به اطرافیانمان در نظر بگیرید. وقتی صحبت از رهبری رسمیتر به میان میآید، فکر نمیکنم همه در آن نقش راحت باشند، بنابراین حتی اگر پتانسیل وجود داشته باشد، ممکن است تمایل وجود نداشته باشد. و رهبری واقعا عالی تا حدودی توسط میل تقویت می شود.
چگونه رهبران بالقوه را شناسایی می کنید؟
من فکر می کنم رهبران بزرگ روحیه کمی دارند و اعتماد به نفس بالایی دارند. به نظر من، یک رهبر واقعی، علایق و اهداف سازمان (هر چه کوچک یا بزرگ باشد) را در ذهن خود دارد و اعتماد دارد که موفقیت آنها به دنبال خواهد آمد (چون موفقیت آنها مهم است، منکر آنها فقط می دانند که نمی تواند به قیمت یا بدون موفقیت شرکت یا تیم باشد). رهبران بزرگی که من می شناسم روی چیزهای مهم تمرکز کرده اند، از خودشان مراقبت می کنند تا بتوانند انرژی لازم را به هر کاری که می خواهند بیاورند، درک کنند که به عنوان نمونه به آنها نگاه می شود، و دائما در حال یادگیری و تلاش برای بهتر شدن هستند. .
آیا می توانید کمی در مورد اینکه چگونه به مردم کمک می کنید شجاعت رسیدن به اهداف خود را پیدا کنند به ما بگویید؟
من نمی دانم که به مردم کمک می کنم “جسارت” پیدا کنند. من دوست دارم فکر کنم که به مردم کمک میکنم تا آنچه را که قبلاً در درون وجود دارد، کشف کنند. و برای دستیابی به یک هدف، باید تمایل به تمرکز، حذف گزینههای دیگر، حذف حواسپرتی وجود داشته باشد، بنابراین اغلب من کسی هستم که ادعای کسی را مبنی بر مهم بودن هدفش به چالش میکشم. من دوست دارم بگویم که شما می توانید همه چیز را داشته باشید، فقط نه یکباره. بنابراین احتمالاً این جایی است که شجاعت به وجود می آید – تعهد به تمرکز و مقاومت در برابر انتقاد یا حواس پرتی یا تصمیمات “آسان”.
چگونه افراد به آمادگی سطح بعدی برای ارتقاء شغلی یا رسیدن به اهداف دیگر زندگی دست می یابند؟
ابتدا باید بدانند «آمادگی» در سازمان یا موقعیتشان چیست. اگر قوانین توسط دیگران ساخته می شوند، باید آن قوانین را درک کنید و مایل باشید که طبق آنها بازی کنید. به طور کلی، اگر در جایی که هستید راحت باشید، برای یک چالش بزرگتر آماده هستید. انجام کارهای بیشتر – چه محدوده، مقیاس، پیچیدگی، ریسک، مسئولیت – همه مستلزم نوعی کشش فراتر از جایی است که هستید، که بنا به تعریف ناراحت کننده است. اما راحت بودن تمام ماجرا نیست – برای کسی که آماده یک چالش جدید است، راحتی خوب نیست زیرا مساوی با رضایت است که با دستیابی به چیزی جدید یا مهم سازگار نیست.
ضروری ترین قدمی که می توان برای موفقیت بردارد چیست؟
شفاف شدن در مورد اینکه چه چیزی برای شما موفقیت است. هرکدام از ما معیارها، نظام های ارزشی و خواسته های خود را داریم. موفقیت واقعی بسیار شخصی تعریف می شود.
به نظر شما برخی از راههایی که باید هدفگذاری شود چیست؟
هر راهی که به شما بهترین شانس را برای دستیابی به آنها می دهد! من شخصاً یکی از طرفداران کار چارلز دوهیگ در مورد شکل گیری عادت هستم، زیرا عادات جدید پایه و اساس اهداف هستند.
آیا فکر می کنید مثبت اندیشی بخشی ضروری برای دستیابی به اهداف است؟
کاملاً – اما نه به خودی خود. و نه ساده لوحانه، مثبت تهی. من ترجیح میدهم به تفاوت بین یک خوشبین و یک بدبین فکر کنم، همانطور که در روانشناسی مثبت تعریف شده است – خوشبین میداند که مهم نیست که چه مصیبت یا مانعی وجود دارد، قدرت، دانش و تدبیر برای مدیریت آن را دارد. بنابراین این اعتماد به نفس، آن عزم و اراده است که من فکر می کنم اساس دستیابی به هدف است.
بدون نظر