اینطور نیست که مدیریت “بد” باشد در حالی که رهبری “خوب” است. این دو شامل مجموعه مهارت های متفاوتی هستند و هر دو برای موفقیت ضروری هستند. به طور کلی، با این حال، رهبری فراتر از مدیریت است، به این معنی که یک مدیر با مهارت های رهبری واقعی به طور کلی یک مدیر موثر است، اما یک رهبر با مهارت های مدیریت ممکن است رهبر خوبی باشد یا نباشد. مدیریت موضوع کنترل افراد یا فرآیندها برای دستیابی به یک هدف است، در حالی که رهبری در مورد تأثیرگذاری، ایجاد انگیزه و توانمندسازی افراد به گونه ای است که موفقیت سازمانی بیشتر باشد. یک رهبر بزرگ می داند که چگونه به درون خود نگاه کند، تصور نمی کند که همه پاسخ ها را دارد، و مایل است برای رسیدن به اهداف مهم شانه به شانه دیگران کار کند.

قدرت و نفوذ: تفاوت مهم است

هم قدرت و هم نفوذ می توانند رفتار را تغییر دهند و به نتیجه برسند، اما قدرت اجباری است، در حالی که نفوذ چنین نیست . هر دو جایگاه خود را دارند که به طور مشروع مورد نیاز هستند، و هیچ مرز مشخصی بین این دو وجود ندارد. گاهی قدرت در جایی کار می‌کند که تأثیر ندارد، و بالعکس، اما هر دو به یکدیگر نیاز دارند. نفوذ و الهام، رهبران را از مدیران جدا می کند. قدرت نزد شخصی که از آن استفاده می کند باقی می ماند و ممکن است برخلاف میل دیگران اعمال شود. وقتی قدرت مشروع نباشد، می‌تواند باعث خشم و حتی اقدامات متقابل شود. از سوی دیگر، تأثیر، رابطه ای است. از آنجایی که نفوذ داوطلبانه پذیرفته می شود، ذاتاً مشروع است و مستبد نیست. بنابراین، کسانی که تحت نفوذ عمل می کنند، انطباق را با وجود اینکه ممکن است جایگزین داشته باشند، می پذیرند، در حالی که آنهایی که تحت قدرت عمل می کنند، انطباق را می پذیرند زیرا چاره ای ندارند. علاوه بر این، قدرت بدون توجه به اثربخشی محدود است، در حالی که تأثیر سیال، بین فردی و نامشخص است.

فرآیند و الهام

مدیریت شامل توانایی اجرای یک چشم انداز به روشی سیستماتیک است. اگر زمانی در یک اورژانس پزشکی قرار گرفتید، می خواهید یک مدیر به شما کمک کند، کسی که راهنمایی های خاصی را به شما بدهد: «شما، 911 را شماره گیری کنید. او ممکن است دچار شوک شود. به تو نیاز دارم که ماشین را از جاده بیرون بکشی.» اجماع واقعاً در برخی موقعیت ها جایی ندارد و در این شرایط، یک مدیر ماهر دقیقاً همان کسی است که شما به آن نیاز دارید.

با این حال، وقتی نوبت به تعالی سازمانی می‌رسد، رهبری این است که چگونه تیم خود را حول یک چشم‌انداز مشترک جمع کنید. لازم نیست افراد مجبور شوند از رهبران واقعی پیروی کنند، و رهبران واقعی مایلند ریسک های حساب شده ای را بپذیرند و وقتی اشتباه می کنند مسئولیت بپذیرند. گاهی اوقات، به‌ویژه در مورد استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای کوچک، رهبران باید از مهارت‌های مدیریتی استفاده کنند، اما تعیین اینکه کدام فرآیندها به مدیریت نیاز دارند و تعیین یک مدیر شایسته برای مراقبت از آن فرآیندها معمولاً بهتر است.

رهبران و مهارت های مدیریت؛ مدیران و مهارت های رهبری

بهترین رهبران دارای برخی مهارت‌های مدیریتی هستند که می‌توانند در صورت لزوم به کار گرفته شوند. به همین ترتیب، مدیران عالی باید دارای برخی مهارت‌های رهبری باشند تا مدیریت را مؤثرتر کنند. نتایج نهایی رهبری برجسته شامل روحیه خوب تیمی، کار با کیفیت بالا و در نهایت درآمد بالاتر است. نتایج نهایی مدیریت برجسته شامل کارایی بالاتر، هماهنگی عالی فرآیندها و باز هم درآمد بالاتر است.

مدیران می‌توانند مهارت‌های رهبری را با تلاش برای نشان دادن ارزش‌های خود در کارهای روزمره، درخواست بازخورد از افراد و روشن ساختن اینکه به شایستگی اعضای تیم اعتقاد دارند، توسعه دهند. رهبرانی که نیاز به بهبود مهارت های مدیریتی خود دارند چندین گزینه دارند که شاید بهترین آنها کمک یک مربی رهبری باشد. کوچینگ در مورد شناسایی و توسعه مهارت های خاص است و بسیاری از مهارت های مدیریتی را می توان با موفقیت با استفاده از این پارادایم توسعه داد.

رهبری و مدیریت جنبه خاصی از یین و یانگ دارد و سازمانها زمانی سود می برند که هر دو قوی و شایسته باشند. رابطه یین یانگ را می توان به صورت حرکت خورشید در آسمان و بازی بر فراز یک کوه و یک دره تصور کرد. آنچه پنهان بود سرانجام آشکار می شود و آنچه آشکار شد در سایه پنهان می شود. اما در حالی که رهبری و مدیریت هر دو ضروری هستند، نباید نهادهای کاملاً مجزا و مجزا باشند. بهترین رهبران مهارت های مدیریتی دارند که می توانند در مواقعی که شرایط اقتضا می کند به کار گیرند، در حالی که بهترین مدیران نیز مهارت های رهبری دارند.