همه سرمایه گذاران از قبل در مورد نحوه عملکرد بازارهای سرمایه گذاری باورهایی دارند. این باورها اغلب ریشه ای عمیق و ناخودآگاه دارند. به عنوان مثال، برخی از سرمایه گذاران بر این باورند که سرمایه گذاری در صندوق های شاخص بهتر از سرمایه گذاری در صندوق های سرمایه گذاری مشترک است. هنوز سرمایه گذاران دیگری هستند که معتقدند سرمایه گذاری در فلزات گرانبها یا املاک و مستغلات بهتر از سرمایه گذاری در دارایی های کاغذی است. بیشتر اوقات، اطلاعاتی که از بازار دریافت می کنیم نیز جهان بینی ما را تایید می کند. با این حال، زمانی که این مورد نیست، مشکلات شروع می شود. اگر بازخورد ارائه شده توسط بازار با باورها در تضاد باشد، سرمایه گذار کمی ناراحتی روانی را تجربه می کند. این ناراحتی ذهنی منجر به اختلال در رفتار سرمایه گذار می شود. در این مقاله نگاهی به این سوگیری و همچنین نحوه جلوگیری از آن خواهیم داشت.
سوگیری ناهماهنگی شناختی چیست؟
واژه ناهماهنگی شناختی از دو کلمه cognitive به معنی مربوط به مغز و dissonance به معنای آشفتگی یا ناراحتی تشکیل شده است. از این رو، سوگیری ناهماهنگی شناختی به ناراحتی ذهنی مربوط می شود که سرمایه گذاران باید در صورت داشتن دو دیدگاه متضاد در مورد بازار در ذهن خود از آن عبور کنند.
نمونه ای از سوگیری ناهماهنگی شناختی زمانی است که سرمایه گذار سهام را با این باور که 15 درصد بازدهی سالانه خواهد داشت، خریداری می کند. با این حال، در یک دوره سه ساله، این اتفاق نمی افتد. در عوض، سهام دیگر 15 درصد بازده سالانه را ارائه می دهند. در این شرایط سرمایه گذاران با ناراحتی روانی مواجه می شوند. از یک طرف ممکن است به سهامی که در ابتدا خریداری کرده اند اعتقاد داشته باشد، در حالی که از طرف دیگر ممکن است بخواهد سهام را نقد کند و سهام دیگر را بخرد تا به اهداف سرمایه گذاری فوری خود دست یابد. سرمایه گذاران اغلب برای متقاعد کردن خود مبنی بر اینکه تصمیم اولیه آنها درست بوده تمام تلاش خود را می کنند. آنها این کار را انجام می دهند زیرا مستعد حفظ باورهای قدیمی خود هستند. اغلب اوقات، مدیریت ناهماهنگی شناختی دشوار می شود و از این رو سرمایه گذاران تصمیمات عجولانه می گیرند. این تصمیمات ممکن است منطقی یا حتی به نفع آنها نباشد. آنها به سادگی برای دستیابی به ثبات شناختی استفاده می شوند.
جنبه های ناهماهنگی شناختی
سوگیری ناهماهنگی شناختی در قالب دو جنبه متفاوت ظاهر می شود. جزئیات این دو جنبه در زیر ذکر شده است:
ادراک انتخابی: سرمایه گذارانی که از ادراک انتخابی رنج می برند نمی توانند به داده های موجود در قالبی بی طرفانه نگاه کنند. در عوض، آنها تمایل دارند فقط به داده هایی نگاه کنند که آنچه را که قبلاً معتقد بودند تأیید می کند. حذف بسیاری از داده های مهم ممکن است به دلیل این ویژگی اتفاق بیفتد. نتیجه نهایی این است که ممکن است یک اشتباه محاسباتی بزرگ از دیدگاه سرمایه گذار وجود داشته باشد.
تصمیم گیری انتخابی : تصمیم گیری انتخابی تمایل سرمایه گذاران به پایبندی به تصمیمی است که قبلا گرفته شده است. حتی اگر اطلاعات متناقضی در بازار ظاهر شود، سرمایه گذار به جای اصلاح مسیر عمل خود به دنبال منطقی کردن رفتار خود است.
چگونه سوگیری ناهماهنگی شناختی بر رفتار سرمایه گذاران تأثیر می گذارد؟
سوگیری ناهماهنگی شناختی رفتار سرمایه گذار را به روش زیر تحت تأثیر قرار می دهد:
بخش مهمی از سرمایه گذاری این است که فرد از اشتباهات خود درس بگیرد. این مهم است تا اشتباهات در آینده تکرار نشود. با این حال، سرمایه گذارانی که از سوگیری ناهماهنگی شناختی رنج می برند، نمی توانند اقدامات خود و نتایج بعدی را به وضوح ببینند. از این رو نمی توانند نتایج بد را بپذیرند و اقدامات اصلاحی انجام دهند. از این رو چنین سرمایه گذارانی اولاً نمی پذیرند که تصمیمات بدی گرفته اند. حتی اگر قبول کنند، احتمالاً اشتباه را به شانس نسبت می دهند تا تصمیم گیری ضعیف از طرف خود. این سرمایه گذاران اغلب در چرخه احساسی اضطراب، ناراحتی، ناهماهنگی و سپس انکار گرفتار می شوند.
سرمایه گذاران دارای ناهماهنگی شناختی نیز مستعد ذهنیت گله هستند . این به این دلیل است که وقتی برای اولین بار قطعات کوچکی از اطلاعات متناقض منتشر می شود، این سرمایه گذاران به این اطلاعات توجه نمی کنند. اینجاست که جنبه ادراک انتخابی مطرح می شود. با این حال، به دلیل بی توجهی، ممکن است بسیاری از اطلاعات مرتبط نادیده گرفته شده باشد. از این رو، تا زمانی که سرمایه گذاران تصمیم می گیرند در تصمیم گیری اقدام کنند، ازدحام در بازار به وجود می آید. از آنجایی که احساسات بسیار بالاست، افراد مبتلا به سوگیری ناهماهنگی شناختی ناگزیر به اشتباه هستند.
چگونه سوگیری ناهماهنگی شناختی را مدیریت کنیم؟
بهترین راه برای جلوگیری از سوگیری ناهماهنگی شناختی این است که اطمینان حاصل شود که کاربران بیش از حد احساسی به فلسفه های سرمایه گذاری خود وابسته نمی شوند. آنها باید بدانند که بازارها تغییر می کنند و همراه با آنها، فلسفه های سرمایه گذاری نیز تغییر می کند. هیچ یک از این فلسفه ها در واقع در سنگ نیست. از این رو، اگر اشتباهی مرتکب شده باشد، بهترین اقدام این است که شخص به آن اعتراف کند و با اقدام اصلاحی پیش رود. این به کاهش ضرر به حداقل کمک می کند.
واقعیت این است که سوگیری شناختی در درون خود چیز بدی نیست. این به سادگی به ما کمک می کند تا یک مشکل را شناسایی کنیم و سپس ما را به عمل سوق می دهد. نحوه برخورد ما با شرایط مهم است. اگر با وضعیت به طور منطقی برخورد نشود، تنها در این صورت ناهماهنگی شناختی به سوگیری ناهماهنگی شناختی تبدیل می شود.
بدون نظر