تعهدات اجباری CSR چیست و چگونه در شرکت ها کار می کند
در بسیاری از شرکتهای چندملیتی مانند گلدمن ساکس، SAP و P&G، از کارکنان انتظار میرود که زمانی را صرف فعالیتهای مسئولیت اجتماعی شرکت کنند و به نوبه خود بر اساس اینکه آیا تعهدات لازم را در رابطه با فعالیتهای CSR انجام دادهاند، پاداش یا جریمه میشوند.
این به اصطلاح سیاست تعهد اجباری CSR است که در آن کارکنان باید زمانی را در بازدید از روستاها، جوامع و مکانهای دیگر صرف کنند و با ساکنان آنجا بمانند یا با جوامع درگیر شوند.
کارمندان از کار روزانه خود مرخصی می گیرند و همچنین در ارزیابی های خود بر اساس بازخورد بازدیدهای CSR درجه بندی می شوند.
ایده پشت این سیاست این است که اطمینان حاصل شود که کارمندان و سازمانها صرفاً به CSR خدمت نمیکنند و در عوض، با زندگی کردن در این تجربه، صحبت میکنند و پول خود را در جایی که دهانشان است قرار میدهند.
علاوه بر این، با توجه به اینکه نمرات آنها در ارزیابی به مدت زمان صرف شده و کیفیت کار CSR بستگی دارد، کارکنان انگیزه دارند تا تعهدات CSR خود را جدی بگیرند و چنین تعهداتی را به موفقیت برسانند.
در واقع، این سیاست به قدری محبوب شده است که بسیاری از شرکت های هندی نیز چنین اقداماتی را اتخاذ می کنند تا اطمینان حاصل کنند که کارکنان و به نوبه خود سازمان ها می توانند CSR را جدی بگیرند.
علاوه بر این، با توجه به اینکه دولت هند برای شرکت ها اجباری می کند که درصدی از بودجه خود را برای فعالیت های CSR صرف کنند، جذابیت چنین سیاست هایی جذاب تر می شود.
تعهدات اجباری CSR نباید به عملیات شستشوی سبز و عکس تبدیل شود
با این اوصاف، برخی از کارشناسان مدیریت کارایی و اثربخشی چنین سیاست هایی را زیر سوال می برند.
آنها به این واقعیت اشاره میکنند که تعهدات اجباری CSR شکل دیگری از “شستشوی سبز” یا اصطلاحی است که برای اشاره به اجرای تعهدات سطحی به دلایل سبز به کار میرود، در حالی که در واقعیت، هیچ چیز زیادی در زمین تغییر نمیکند.
به عبارت دیگر، انتقادی که نسبت به تعهدات اجباری CSR و سیاستهای این چنینی وجود دارد این است که نه سازمانها و نه کارکنان، دل و جان خود را در تعهدات CSR قرار نمیدهند و در عوض، تنها چیزی که به دنبال تحقق آن هستند، رعایت تعهدات CSR برای افراد قبلی و درجات آن است. ارزیابی برای دومی
در واقع، با اجبار کارمندان به گذراندن وقت در روستاها و جوامع، شانس این بازدیدها برای تبدیل شدن به جلسات عکس و مناسبت هایی برای پوشش رسانه ای زیاد است.
همانطور که در طول کمپین سواچ بهارات که توسط دولت هند تبلیغ می شد دیدیم، افراد مشهوری که در چنین فعالیت هایی شرکت کردند این کار را برای توجه رسانه ها و رسانه های اجتماعی بیش از تعهد طولانی مدت نسبت به هدف انجام دادند.
بنابراین، انتقادات علیه تعهدات اجباری CSR نیز در همین راستا است و اغلب کارکنانی که چنین تعهداتی را بر عهده میگیرند، دیده میشود که در بقیه سال به طور کامل چنین تعهداتی را فراموش میکنند و تنها زمانی که زمان پایان دادن به زمان آنها فرا میرسد، درگیر میشوند. با جوامع آنجا
این گرایش «فعالیت پنج ستاره» است که برخی از کارشناسان اغلب آن را محکوم میکنند و از این رو، تردیدهای جدی در مورد کارآمدی و اثربخشی چنین سیاستهایی وجود دارد.
چگونه می توان چنین سیاست هایی را توسط شرکت ها مؤثر ساخت
از سوی دیگر، ادعای ما این است که چنین سیاستهایی پتانسیل اثربخشی را دارند، مشروط بر اینکه سازمانها و مدیران منابع انسانی گامهایی برای تعامل بیشتر بردارند.
به عنوان مثال، شرکت ها می توانند از کارمندان خود بخواهند که در یک سال چندین بازدید از روستاها و جوامع داشته باشند و سیستمی برای پیگیری و بازخورد داشته باشند که بتوانند آن را نهادینه کنند تا تداوم وجود داشته باشد.
علاوه بر این، شرکتها همچنین میتوانند اطمینان حاصل کنند که کارکنان در طول سال و نه تنها در طول زمانی که باید صرف کنند، با جوامع منتخب خود ارتباط برقرار میکنند.
جدای از آن، رهبری ارشد میتواند راه را با رهبری کردن با مثال نشان دهد و اطمینان حاصل کند که شرکتها قلب خود را به آستین میپوشند و صرفاً لب به لب نمیزنند یا به شستشوی سبز افراط نمیکنند.
علاوه بر این، مدیران منابع انسانی می توانند جلسات و کارگاه های آموزشی را برای کارکنان برگزار کنند تا به آنها انگیزه دهد و با دعوت از فعالان اجتماعی پیشرو در چنین جلساتی، به کارکنان نیز الهام بخشند.
مهمتر از همه، می توان به هر یک از کارمندان در مورد نوع فعالیت هایی که مایل به انجام آن هستند، به جای تحمیل و وادار کردن آنها به انجام یک فعالیت خاص، حق انتخاب داد.
علاوه بر این، کارمندان را می توان به تیم هایی تقسیم کرد که در آن اعضایی از سراسر سلسله مراتب افقی و عمودی وجود دارد تا چنین موقعیت هایی به آنها کمک کند تا با یکدیگر و جوامعی که با آنها درگیر هستند پیوند برقرار کنند.
همچنین میتوان کارمندان را مجبور کرد که در طول فعالیتهای CSR خود، یادداشتهای روزانه خود را ثبت کرده و مجلاتی را نگه دارند تا بتوانند به چنین ورودیهایی مراجعه کنند و برخی چیزها را درباره خود و جوامع دوباره کشف کنند.
در نهایت، شرکتها نباید کارکنان را در طول ارزیابیها به دلیل مشارکت ضعیف جریمه کنند و در عوض، نمرات آنها را میتوان با تعهدات یکساله و میزان درک آنها از CSR مطابقت داد.
نتیجه
همانطور که از بحث تا کنون مشاهده می شود، سیاست های اجباری CSR می تواند نتیجه معکوس داشته باشد و همچنین منجر به تغییر واقعی در نحوه جدی گرفتن تعهدات اجتماعی توسط شرکت ها شود.
علاوه بر این، سیاست های اجباری CSR می تواند منجر به پیوندهایی بین کارکنان و جوامع شود که می تواند مادام العمر باشد و علاوه بر این، شرکت ها می توانند چنین جوامعی را حفظ کرده و آنها را پرورش دهند.
کلید اثربخشی و اثربخشی چنین سیاستهایی، تعهد مدیریتی و خرید اجرایی است که بیشترین نیاز را برای اجرای چنین سیاستهایی دارند.
برای نتیجه گیری، این ادعای ما این است که مشارکت پایدار، بلندمدت و صمیمانه با CSR را می توان از طریق خط مشی های تعهدات CSR اجباری تحقق بخشید.
بدون نظر