مسئولیت کسب و کار در این مواقع دشوار چیست؟
دست کم نخواهیم گرفت اگر بگوییم ما در زمان تاریکی زندگی می کنیم و گفتمان و روایت در آن تحت سلطه نفرت و تنفر است.
علاوه بر این، تهاجم بیسابقهای به حاشیهنشینان و محرومان صورت میگیرد که با سلب حقوق آنها و کاهش دولت رفاهی که پس از دههها مبارزه توسط ترقیخواهان به دست آمد، رخ میدهد.
بنابراین، در چنین مواقعی، مسئولیت کسب و کار چیست و رهبران کسب و کار چگونه باید نسبت به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم واکنش نشان دهند؟
علاوه بر این، در حالی که شرکتها همیشه سعی کردهاند از اظهارنظر در مورد رویدادهای سیاسی روز خودداری کنند، آیا با توجه به اینکه ساختار جامعه در حال از هم پاشیدن و بدتر از آن است، نباید استثنا قائل شوند؟
موافقیم که بسیاری از شرکتهای بزرگ در سراسر جهان هنوز به حکم میلتون فریدمن فقید معتقدند، که معروف اعلام کرد که مسئولیت تجارت هنوز تجارت است، نباید کسبوکارها اکنون در برابر تعصب و منفیگرایی موضع بگیرند، زیرا در نهایت، زمانی که جوامع در معرض تهدید قرار میگیرند. ، پایه هایی که کسب و کارها بر آن تکیه دارند نیز متزلزل می شود.
بنابراین، این بحث که کسبوکارها و رهبران کسبوکار از واکنش و اظهار نظر دوری میکنند و مهمتر از آن، واقعیسازی استراتژیها برای کاهش برخی از پیامدهای گفتمان فعلی، اکنون خوب است.
چرا زمان حال کار را برای رهبران تجاری که صحبت می کنند دشوار می کند؟
با این اوصاف، باید به این نکته نیز توجه داشت که رقابت به سمت پایین استراتژیهایی که سیاستمداران با شرکتهای بزرگ در سرتاسر جهان درگیر آن هستند، منجر به این میشود که حتی رهبران کسبوکار در واکنش به رویدادهای زمانه محتاط باشند.
به عنوان مثال، در هند، در گذشته نه چندان دور، رهبران برجسته و نمادین تجارت مانند NR Narayana Murthy، Rahul Bajaj، و Anand Mahindra متوجه شده اند که صحبت کردن بهایی دارد.
آنها یا خود را هدف ترولهای شرور رسانههای اجتماعی یافتهاند یا به دلیل صحبت کردن، بنیادهای بشردوستانه و مجوزهایشان لغو شده است.
در واقع، این دلیلی است که باید مجدداً ارزیابی کرد که چگونه مشاغل و رهبران تجاری باید در چنین مواقعی رفتار کنند.
از سوی دیگر، برای آن معدود سلبریتی های شجاع و شجاعی که موضع گرفتند، خود را هدف خشم و قربانی تحریم برندها و خدمات خود دیدند.
به عنوان مثال، در سالهای اخیر روند فراخوان برای بایکوت هر کسی که جرأت صحبت کردن را داشته باشد وجود داشته است و این را میتوان در سرتاسر جهان از جمله در هند مشاهده کرد که در آن افراد مشهور بالیوود و برخی مشاغل مانند Zomato هدف به اصطلاح لغو قرار گرفتهاند. فرهنگی که در آن کاربران اینترنت اغلب سفارشات خود را از این مشاغل لغو می کنند و همچنین محصولات خود را برمی گردانند.
کسب و کارها و رهبران تجاری باید قبل از اینکه خیلی دیر شود اقدام کنند
از سوی دیگر، این نباید دلیلی برای صحبت نکردن باشد، زیرا تسلیم شدن با خلق و خوی غالب به این معناست که دیر یا زود باید طرفی را انتخاب کرد.
البته، بسیاری از (در واقع، اکثریت) شرکت ها و رهبران تجاری هستند که از گفتمان غالب با هدف به حاشیه راندن افرادی که از قبل به حاشیه رانده شده اند، تکیه می زنند.
شاید این مشاغل و رهبران تجاری وارثان واقعی میراث میلتون فریدمن باشند که در آن وسواس آنها برای سود به هر قیمتی و به هر قیمتی آنها را به همراهی خود با سیاستمداران تشکیلات در همه کشورها سوق می دهد.
علاوه بر این، همانطور که در سودهای سرسام آور برخی شرکت ها و بازارهای سهام استراتوسفری دیده می شود، شاید قرار گرفتن در کنار گفتمان غالب برای تجارت خوب باشد.
در واقع، این مورد برای دهههای اخیر بوده است، زیرا شرکتها دریافتهاند که اصطلاحات پرمخاطب مانند مسئولیت اجتماعی شرکت باید به اپتیک رویدادها محدود شود و نه به هر تلاش واقعی برای اصلاح.
چرا نمادهای پیشرو صنعت باید فعالیت های بشردوستانه خود را دوباره متمرکز کنند؟
بنابراین، ناگفته نماند که زمان حاضر به گونه ای است که مسئولیت اجتماعی فقط روی کاغذ وجود دارد. و آن دسته از رهبران تجاری مانند بیل گیتس و عظیم پریمجی که تقریباً کل ثروت هنگفت خود را به خیریه و کمک به فقرا به ارث گذاشته اند، این کار را در جنبه های غیر بحث برانگیز (به روایت غالب) مانند بهداشت و آموزش انجام می دهند.
در حالی که این امر کاملاً قابل ستایش است زیرا این مناطق همچنان نقاط نگرانی برای همه هستند، شاید زمان آن رسیده است که چنین نمادهای صنعت بیشتر به اهدافی که در تضاد با تأسیس هستند کمک کنند.
علاوه بر این، این میلیاردرها آنقدر احترام و هیبت را در میان لشکرهای پیروان خود دارند که هر موضعی که آنها اتخاذ کنند مطمئناً به CSR و همچنین به طور کلی جامعه کمک خواهد کرد.
به عبارت دیگر، آنچه ما می گوییم این است که به جای تمرکز صرف بر روی چند حوزه، شرکت ها و رهبران تجاری نیز می توانند توجه خود را به موضوعاتی مانند تغییر اقلیم، آلودگی محیط زیست و نابرابری های درآمدی همیشه حاضر و فزاینده معطوف کنند.
بنابراین، این را می توان به عنوان درخواستی برای وجدان آنها تعبیر کرد تا طبق دستورات ندای درون خود عمل کنند و کاری انجام دهند که دوام بیشتری از آنها داشته باشد و میراثی بر جای بگذارد که نسل های آینده بتوانند به آن افتخار کنند.
نتیجه
در نهایت، ناگفته نماند که مفهوم CSR باید در این زمانهای پر دردسر دوباره مورد بحث قرار گیرد و همه ذینفعان نیاز دارند تا با یکدیگر تعامل داشته باشند و اطمینان حاصل کنند که شرکتها به کسانی تبدیل نمیشوند که به طور ضمنی و آشکار از روایت غالب حمایت میکنند.
علاوه بر این، قبل از اینکه برای نجات سیاره خیلی دیر شود، باید اقدام کرد.
برای نتیجه گیری، کسب و کارها و رهبران کسب و کار در قبال جامعه مسئولیت دارند و زمان آن رسیده است که تمرکز خود را گسترش دهند تا نگرانی های بزرگتر در مورد جهان را در بر گیرند .
بدون نظر