معرفی
انسان ها حیواناتی اجتماعی هستند و از این رو هر جا که باشند گروه هایی را تشکیل می دهند. این در مورد سازمانها و همچنین شبکههای خانوادگی و دوستی صادق است که در آن افراد تمایل دارند در گروهها جمع شوند و بر اساس هنجارها و قوانین گروه اداره شوند. به عنوان مثال، گروههای خانوادگی مانند گروههای دوستی که تشکیل میدهیم، رفتار خاصی را به ما تحمیل میکنند. به همین ترتیب، سازمانها مجموعهای از افراد در گروههایی هستند که از اعضا میخواهند با قوانین رفتاری تعیینشده یا صریح و غیررسمی یا ضمنی مطابقت داشته باشند. در واقع، سازمانها خطمشیها و رویههایی را وضع کردهاند که کارکنان را به رعایت چنین قوانینی بهعنوان بخشی از شغل خود ملزم میکند. به عنوان مثال، سیاست های سازمانی خاصی وجود دارد که زمان بندی، کد لباس، پیروی از قوانین حاکم بر کار و مبنای قراردادی استخدام را مشخص می کند. علاوه بر این،
رفتار گروهی چیست؟
بنابراین، رفتار گروهی در سازمانها تمایل به پیروی از هنجارها و قوانین سازمانی دارد که در آنها از کارکنان انتظار میرود که نظم و انضباط داشته باشند، از دستورات پیروی کنند و به جای هوسها و هوسهای خود، مطابق با نیازهای سازمان کار کنند. در واقع، شکل افراطی گروههایی که منطبق بر قوانین رفتاری رایج هستند، نیروهای مسلح هستند که در آن از همه اعضا در هر سطحی که هستند انتظار میرود دستورات مافوق خود را دنبال کنند. از سوی دیگر، سازمانهایی مانند گوگل و فیسبوک سلسله مراتب کمتری دارند و ساختار کمتری دارند و کارمندان اجازه دارند هر هفته برای مدت معینی روی پروژههای حیوانات خانگی خود کار کنند. تفاوت در اینجا این است که در نیروهای مسلح و بسیاری از سازمانها، حق با رئیس است، در حالی که در استارتآپها و اقتصاد جدید یا بخش دانش، قوانین سفتتر هستند.
مزایای رفتار گروهی
با اطمینان از پایبندی کارکنان به قوانین و هنجارهای گروه، مزایای بسیاری برای سازمان ها وجود دارد. به عنوان مثال، سازمانها برای هدف خاصی تشکیل میشوند و اگر به کارمندان اجازه داده شود که آزادانه کار کنند و افسار آزاد داشته باشند، اغلب نتیجه هرج و مرج و هرج و مرج است. علاوه بر این، کارکنان باید خود را با هنجارهای گروهی تطبیق دهند، زیرا سازمان ها نمایش های خیریه نیستند و در عوض، کارکنان برای پیروی از هنجارهای گروهی حقوق می گیرند و به نوبه خود در موفقیت اصول و رویه های سازمانی سهیم هستند.
بعلاوه، اگر کارمندان با هنجارهای گروهی مطابقت نداشته باشند، اساس بقای سازمان تهدید می شود، زیرا سازمان برای کسب سود وجود دارد و اجازه نمی دهد که کارکنان برای تفریح پول دریافت کنند. این بدان معنا نیست که سازمان ها مانند زندان ها یا اردوگاه های برده داری هستند. در عوض، زمانی که کارکنان با هنجارهای گروهی مطابقت داشته باشند، مزایای آشکار و کمتر آشکاری وجود دارد. به همین دلیل است که تکامل شرکتهای مدرن و پست مدرن به گونهای بوده است که کارکنان را به پیروی از هنجارهای رفتاری رسمی و غیررسمی تحمیل میکنند.
تفکر گروهی و اثرات آن
با این اوصاف، باید به این نکته نیز توجه داشت که چنین پایبندی دقیق به هنجارهای گروهی، گاهی اوقات خلاقیت و اشتیاق افراد را از بین می برد، زیرا لازم است ایده های خود را تابع خواسته ها و نیازهای گروه قرار دهند و این همان پدیده تفکر گروهی است که بیان می کند. در اصطلاح غیر شخصی به این معنی است که تصمیمی که گروه گرفته می شود لزوماً خواست همه اعضا نیست، بلکه کمترین مخرج مشترک یا اجماع است که بسته به شرایط می تواند درست و نادرست باشد. در واقع، در ادبیات مدیریت پست مدرن، تفکر گروهی مفهومی منفی پیدا کرده است، زیرا بسیاری از کارشناسان معتقدند که تصمیم گروهی گاهی اوقات فقط به این دلیل است که امنترین جایگزین است و لزوماً بهترین جایگزین نیست. علاوه بر این،
اگرچه در سالهای اخیر مفاهیمی مانند خرد جمع و تصمیمگیری جمعی که نمایانگر اجماع و خواستههای گروه است بر فواید مثبت گروهاندیشی تاکید کرده است، اما نظر ما این است که مگر رهبری حساس و ظریف وجود داشته باشد. کسانی که می توانند نبض گروه را حس کنند و در عین حال صداهای مخالف را نادیده نگیرند، تفکر گروهی می تواند منجر به تصمیم گیری ضعیف با همه پیامدهای همراه شود.
نتیجه: چوپان کلید رفتار گوسفندان است
بنابراین، از رفتار گروهی در سازمان چه کنیم؟ پاسخ به این سوال این است که تا زمانی که گروههایی وجود نداشته باشند و با هنجارها و قواعد رفتاری منطبق باشند، حرکت به جلو برای کشتی سازمانی غیرممکن است، زیرا در غیر این صورت هر یک از اعضا آن را به جهات مختلف کشیده و هدایت میکنند. در عین حال، تا زمانی که همه گزینهها در نظر گرفته شوند و همه فرصتی برای بیان نظرات خود پیدا کنند، کشتی سازمانی ممکن است دچار لغزش شود و مسیر اشتباه را در پیش بگیرد، زیرا تاریخ نشان داده است که اگرچه دموکراسی بهترین شکل تصمیمگیری است، اما نادیده گرفتن دیدگاه اقلیت گاهی اوقات منجر به عواقب فاجعه بار می شود. از این رو، با خطر تکراری به نظر رسیدن، این دیدگاه را تکرار می کنیم که درست همانطور که تفکر گروهی می تواند نیروی خوبی باشد. همچنین میتواند به عواقب منفی منجر شود، زیرا گله گاهی مانند گوسفندانی است که هر کاری را که چوپان به آنها میگوید دنبال میکنند. این بدان معناست که چوپان نقش برجسته ای ایفا می کند و این نکته پایانی برای این مقاله است که تا زمانی که رهبر هدف کلی را از دست ندهد و در کاری که باید انجام شود متکی است، تفکر گروهی در واقع می تواند منجر به این شود. تحقق اهداف سازمانی
بدون نظر