از پسآبها تا نیروگاهها
در آغاز دهه 1970، باور عمومی در ایالات متحده و اروپا این بود که چگونه بازارهای خارج از مناطق آنها وجود ندارد. مفهوم آن این بود که کشورهای جهان سوم شایستگی سرمایه گذاری خارجی را نداشتند، زیرا در عقب ماندگی غوطه ور بودند، در فقر غوطه ور بودند و قادر به تولید چیزی با ارزش نبودند. درک اینکه این کشورهای جهان سوم اکنون خود را به بازارهای نوظهور تبدیل می کنند در دهه 1980 شروع شد، که توجه تعدادی از سرمایه گذاران علاقه مند مانند جورج سوروس و وارن بافت را به خود جلب کرد.
این تراوش سرمایه گذاری خارجی در بازارهای نوظهور تا پایان دهه 1980 به یک جریان تبدیل شد و در واقع در پایان هزاره به سیل تبدیل شد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا بازارهای نوظهور توجه زیادی را به خود جلب کردند و برخی از آنها در اینجا مورد بحث قرار خواهند گرفت.
تبدیل شرکت های داخلی به سوپراستارهای جهانی
اولین و مهمترین دلیلی که چرا شرکت های بازارهای نوظهور سرمایه خارجی را جذب کردند، این بود که این شرکت ها به جای رقابت محلی، بر رقابت جهانی متمرکز بودند. برخلاف شرکتهای غربی که ابتدا بهعنوان شرکتهای محلی شروع به کار کردند و سپس برای بهرهبرداری از مواد خام به فاتحان خارجی تبدیل شدند، شرکتهای بازارهای نوظهور از همان ابتدا چشمانداز خود را در صحنه جهانی قرار دادند. در مرحله بعد، این شرکتهای بازارهای نوظهور با تقویت حضور خود در آنجا و باقی ماندن در بین سه برنده بازار در آن کشورها، اطمینان حاصل کردند که تا آنجا که میتوانند به بازارهای زیادی تنوع میدهند. درس کلیدی برای شرکتهای غربی در اینجا این است که این شرکتهای بازارهای نوظهور بر روی تصویر بزرگ و ورود به بازارهای زیادی که میتوانند بدون هیچ مانعی تمرکز کردند.
سرمایه گذاری در سرمایه انسانی نتیجه می دهد
سومین دلیلی که چرا بازارهای نوظهور خود را متحول کردند این است که آنها از مزیت جمعیت شناسی برخوردار بودند. به عبارت دیگر، از آنجایی که بسیاری از کارگران آنها جوان و تحصیل کرده بودند، میتوانستند تا آنجا که میتوانستند شغل ایجاد کنند و هنوز هم کارگرانی در رقابت برای اشتغال داشته باشند. در مرحله بعد، بازارهای نوظهور، اقتصاد خود را به روی سرمایه خارجی باز کردند، به گونه ای که اطمینان حاصل شود که سرمایه گذاران خارجی دسته دسته به این کشورها می روند. علاوه بر این، بازارهای نوظهور با سرعتی سریع رشد کردند و نرخ های سوزان رشد در تضاد مطلوب با نرخ های رشد غرب راکد که اشباع شده بود، قرار گرفت. مهمترین دلیلی که بازارهای نوظهور خود را از پسآبهای اقتصاد جهانی به پیشتازان تبدیل کردند، این بود که با برداشتن گامهای سریع در آموزش، مراقبتهای بهداشتی و خدمات اجتماعی، روی سرمایه انسانی سرمایهگذاری کردند.
افکار نهایی
در نهایت، کندی فعلی تا حد زیادی بر بازارهای نوظهور تأثیری نداشته است، زیرا آنها ترکیبی عاقلانه از باز بودن و محافظت در برابر بادهای مخالف را دنبال کردند و از این رو، توانستند خود را از هجومهای اقتصاد جهانی مصون نگه دارند. این امر ابعاد دیگری به موفقیت بازارهای نوظهور اضافه کرده است، زیرا اکنون نه تنها به طور کامل در اقتصاد جهانی ادغام شده اند، بلکه بهتر از کشورهای توسعه یافته می توانند در برابر شوک ها و رکود مقاومت کنند.
بدون نظر