توسعه رهبری در شرکت ها در صنعت مالی
“شما فقط زمانی می توانید رهبری را توسعه دهید که به خود اعتماد داشته باشید. و برای اعتماد به خود، باید بدانید که چه کسی هستید. از آنجا شروع کنید. قصیده یونان باستان “خودت را بشناس” اولین قدمی است که توصیه می کنم. کیم آن کرتین در مورد اولین قدمی که یک صاحب کسبوکار برای توسعه رهبری باید بردارد، توصیه میکند تا رهبر مؤثری نباشید. کیم آن کرتین بهعنوان بنیانگذار و مدیرعامل The Wall Street Coach ، وقت خود را صرف کرد و در مورد توسعه رهبری در شرکتهای صنعت مالی با ما صحبت کرد.
آیا می توانید کمی در مورد سفر خود به جایی که در حال حاضر به صورت حرفه ای به عنوان بنیانگذار و مدیر عامل The Wall Street Coach هستید به ما بگویید؟
از سال 1378 به عنوان دستیار اجرایی در بخش مالی شروع به کار کردم. حدود 8 سال پیش، پس از همکاری با یک مربی اجرایی، کسب و کار مربیگری اجرایی خود را راه اندازی کردم. کار با مربی زندگی من را تغییر داد. این به من قدرت داد و آنقدر زندگی را تغییر دادم که احساس کردم مجبور شدم خودم مربی شوم تا بتوانم این توانمندی را با دیگران به اشتراک بگذارم. جوزف کمبل، اسطورهشناس آمریکایی، درباره مردمی صحبت میکند که «سعادت» خود را پیدا میکنند. و احساس کردم که مربیگری سعادت من است. با این حال، حدود یک سال بعد از راه اندازی کسب و کارم، به دلیل رکود اقتصاد با مشکل مواجه بودم و نمی توانستم زندگی خود را تامین کنم.
در حالی که نگرانیهایم را با یکی از دوستانم در میان میگذاشتم، او پیشنهاد کرد (بهطور غیرمعمول) که اگر کوچینگ «خوشبختی» من است، شاید تا زمانی که اوضاع تثبیت شود، مربیگری را رایگان در نظر بگیرم. بنابراین در 7 اکتبر 2008، با یک کت و شلوار تجاری تیز، خودم را در گوشه خیابان وال استریت و براد استریت با تابلویی که روی آن نوشته شده بود “مربی در است: مربیگری رایگان” نشستم. این اتفاقاً همان روزی بود که بازار بیش از 500 واحد افت کرد.
تقریباً بلافاصله، شروع به مربیگری رهگذرانی کردم که به دنبال مشاوره و راهنمایی من بودند. من افرادی را از هر طبقهای دیدم – تاجران، منشیها، بانکها، حتی پیامرسانهای دوچرخه – که برخی از آنها شغل خود را از دست داده بودند یا در حین تماشای ناپدید شدن سرمایهگذاریهایشان در مورد اینکه چه کار کنند سردرگم شده بودند. من تقریباً هر هفته در ساعات ناهار به مدت یک سال روی آن نیمکت می نشستم و آنها را تشویق می کردم و به آنها کمک می کردم تا در شرایط بسیار دشوار به آرامش برسند. سرانجام روزنامه نگاران متوجه نشستن من در آنجا شدند و به من لقب «مربی وال استریت» دادند و تمرکز من بر کار با کسانی که در امور مالی بودند شروع شد. نام جدیدی برای شرکت من نیز مطرح شد.
آیا شرکت شما بیانیه ماموریت شخصی دارد؟
آره. این است: «ایجاد ثروت و معنا». ما با مشتریان زیادی کار کردهایم که بر اساس استانداردهای جهانی موفق بودهاند، با این حال آنها در آرزوی معنای بیشتری در زندگی حرفهای و شخصی خود هستند. ماموریت ما این است که به مشتریان خود در ایجاد معنا و ثروت بیشتر کمک کنیم، اما ما ثروت را فراتر از پارامترهای صرفا پولی تعریف می کنیم.
چه چیزی شما را ترغیب کرد تا با مدیران و تیمها در دنیای مالی کار کنید؟
امور مالی صنعتی بود که من با آن آشنا بودم زیرا سال ها در آنجا کار کردم. من چالش هایی را که برای خیلی ها ایجاد کرد دیدم. دانستن اینکه نیاز واقعی، به ویژه در سطح C-Suite، برای رهبری معتبرتر و خودآگاهی وجود دارد، الهام بخش من شد و هنوز هم الهام بخش من برای انجام این کار است. من واقعاً از کار با افراد این صنعت و ارائه ابزارهای قدرتمندی که به آنها در زندگی روزمره کمک می کند لذت می برم. من متوجه چالش هایی هستم که آنها با کار کردن در آنجا با آن مواجه هستند. کمک به آنها در ایجاد احساس بهتر از خود، توانایی آنها را برای اعتماد به خود افزایش می دهد، که به نوبه خود باعث می شود کارآمدتر و مؤثرتر با همسالان خود، گزارش های مستقیم و البته مشتریان خود کار کنند. من بلافاصله نتایج را برای آنها و تیم هایشان می بینم که بسیار خوشحال کننده است.
چگونه می توان در دنیای مالی به مقام رهبری تبدیل شد؟
ابتدا بدانید که چه کسی هستید و نوع رهبری که می خواهید باشید، و همچنین بدانید که به چه موضوعی اهمیت می دهید و می توانید دائماً به آن علاقه مند و کنجکاو باشید. تمرکز خود را مشخص کنید. از کارهایی که دیگران انجام می دهند یا با آن شناخته می شوند، حواس شما را پرت نکنید. موضوعی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید و آن را دنبال کنید. به نظر من بهتر است ابتدا روی رهبر شدن تمرکز کنیم و سپس اجازه دهیم بقیه به صورت ارگانیک اتفاق بیفتند. من معتقدم که دنیای مالی به شدت به رهبری معتبر مبتکرانه نیاز دارد تا راه را به سوی آینده ای آگاه تر نشان دهد. این چیزی است که من را ترغیب کرد تا آنچه را که اکنون “وال استریت 50″ می نامم پیدا کنم و چرا کتاب خود را با نام ” تغییر وال استریت” ساختم.، در اطراف آنها آنچه وال استریت اکنون بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، رهبران سرمایه داری اصیل، پرشور و آگاه هستند. هر جا که هستید رهبر شوید. در جایی که کاشته اید شکوفا شوید. اگر احساس می کنید مجبور به رهبری هستید، این کار را انجام دهید و اجازه ندهید چیزی شما را متوقف کند.
بزرگترین چالشها هنگام توسعه رهبری در شرکتهای صنعت مالی چیست؟
بزرگترین چالش این است که برخی از مدیران ارشد شرکت هنوز مسئولیت فقدان رهبری که در شرکت می بینند را بر عهده نمی گیرند. اگر آن را در پایین نمیبینید، به این دلیل است که کسانی که در پایین هستند آن را از بالا تجربه نمیکنند. برخی از مدیران هنوز در برخورد با افراد خود با رویکرد منسوخ و ناکارآمد “هویج یا چوب” بر تیم خود حکومت می کنند. ویلیام ادواردز دمینگ به بهترین وجه گفت: «مشکل کارگر نیست. مشکل در اوج است! مدیریت!”
به نظر شما چه روش هایی وجود دارد که مهارت های رهبری را می توان به بهترین شکل توسعه داد؟
اولین قدم برای بهبود مهارت های رهبری، بهبود آگاهی یا خودآگاهی است. من این 5 روش را برای کمک به افراد بیدارتر توسعه دادم:
-
- مسئولیت پذیری شخصی
- همدلی خود/دیگر
- عدم مقاومت عاطفی
- سفر درونی/خارجی
- خودآگاهی/ذهن آگاهی
این شیوهها به همه کمک میکند تا آگاهتر شوند و به شما در تبدیل شدن به رهبر زندگی خود – شخصی و حرفهای کمک کنند. من در کتاب جدیدم، تغییر شکل دادن وال استریت ، در مورد هر یک از آنها توضیح بیشتری می دهم . هر یک از آنها نشان دهنده گامی متفاوت در تلاش برای درک خود، از جمله نیازها، احساسات و ارزش های شما است و به نوبه خود به شما در درک اطرافیانتان کمک می کند.
آیا فکر می کنید مثبت اندیشی بخش مهمی از رهبری دیگران است؟
بله، اگرچه مثبت اندیشی را نباید فقط به خاطر آن تشویق کرد. به عنوان یک رهبر، شخص باید در میان بسیاری از موقعیت های چالش برانگیز، ارزیابی های جدی انجام دهد. شما نمی خواهید فقط به خاطر نیمه پر لیوان را نادیده بگیرید یا از روی مسائل “سخت بودن” بگذرید. رهبران واقعی حاضرند در صورت لزوم حقیقت سخت را بیان کنند. مثبت اندیشی نباید جایگزین ارزیابی صادقانه و واقع بینانه شود. اما با فرض وجود رویههایی برای ارزیابی صادقانه، خوشبینی رهبران مطمئناً مثبتاندیشی را ایجاد میکند و بهرهوری را تشویق میکند. رهبران باید در بستر امکان بی پایان زندگی کنند.
برخی از معیارهایی که برای سنجش رهبری موفق استفاده می کنید چیست؟
رضایت کارکنان به من می گوید که آیا شرکت رهبری موفقی دارد یا خیر. کارکنان باید احساس کنند که برای آنها ارزش قائل هستند و نیازهای آنها به طور منظم برآورده می شود تا کارآمد و موثر باقی بمانند. آنها نمی توانند مشتریان و مشتریان شما را راضی نگه دارند اگر خودشان راضی نباشند. رضایت مشتری و مشتری شاخص بعدی موفقیت رهبری و سپس اندازه گیری ذینفعان (که البته شامل سهامداران نیز می شود) است. آیا انتظارات آنها برآورده شده و برآورده می شود؟ رهبری مثبت اثر موجی دارد، اما همیشه از اوج شروع می شود.
آیا روشی دارید که همیشه هنگام ارائه بازخورد به دیگران از آن پیروی می کنید؟
من دائماً درگیر کارهایی هستم که به دیگران آموزش می دهم، بنابراین خودم، از آنچه قبلاً به عنوان 5 تمرین تعریف کردم استفاده می کنم. بهعلاوه، زمانی که با یک مشتری مربی یا مشورت میکنم و بازخورد ارائه میکنم، معمولاً از آنها میپرسم که میخواهند با چه چیزی کنار بیایند تا بازخورد خود در خدمت آن هدف باشد. من همچنین بی طرفی را تمرین می کنم تا دستور کار مشتری به تنهایی چیزی باشد که در دست است. من آنچه را که «سطح سوم» مینامم، تمرین میکنم، تا بتوانم آنچه را که مشتریان میگویند و حتی آنچه را که نمیگویند، بشنوم. این یک تکنیک گوش دادن عمیق است که به مشتری کمک می کند تا خود و افکار خود را معمولا برای اولین بار بشنود. وقتی عمیقاً به شما گوش میدهند، معمولاً خود را به شیوهای جدید میشنوید و بنابراین میتوانید در مورد انتخابهای خود یا مسیری که در آینده به سمت آن میروید واضحتر باشید.
بدون نظر