مفهوم فروتنی مطمئن
آیا به حرفه خود اطمینان دارید؟ در زندگی شخصی چطور؟ در اینجا یک فکر دیگر وجود دارد: آیا شما متواضع هستید؟ اعتماد به نفس و متواضع بودن ممکن است ترکیبی نادر به نظر برسد، اما به گفته کارین هرت، بنیانگذار و مدیر اجرایی Let’s Grow Leaders ، این دو ویژگی شالوده رهبری بزرگ را تشکیل می دهند. برای کسب اطلاعات بیشتر، جان ماتون سؤالات زیر را از کارین پرسید:
تواضع با اعتماد به نفس چیست؟
فروتنی با اعتماد به نفس داشتن دیدی جسورانه برای الهام بخشیدن به غیرممکن ها است، همراه با فروتنی که بدانی ماموریت از تو بزرگتر است.
چگونه یک رهبر در تجربیات روزمره خود فروتنی مطمئن را به کار می گیرد؟
یک رهبر هر روز با اعتماد به نفس، اعتماد به نفس را تمرین می کند. آنها از آنچه هستند رهبری می کنند، برای آنچه مهم هستند دفاع می کنند و همیشه حقیقت را می گویند. آنها همچنین با تواضع عمل می کنند. این بدان معناست که آسیبپذیریهای خود را میشناسند، وقتی اشتباه میکنند اعتراف میکنند و افرادی را که ممکن است دیدشان را به چالش بکشند دعوت میکنند تا آشکارا صحبت کنند.
تیم ها و کارمندان چگونه به این نوع رهبران واکنش نشان می دهند؟
تیم ها و کارمندانی که با این نوع از رهبران کار می کنند، مشارکت کامل تری در کار خود و تمایل بیشتری برای ریسک کردن نشان می دهند. همچنین، فروتنی با اعتماد به نفس بیشتر همین موارد را ایجاد می کند. همانطور که رهبران تواضع مطمئنی از خود نشان می دهند، کارمندان آنها شروع به الگوبرداری از فروتنی با اعتماد به نفس خواهند کرد – و نتایج آنها بهبود خواهد یافت.
تیم یا فردی را توصیف کنید که از این ذهنیت برای پیشرفت در زندگی خود استفاده کرده است.
روز پیش در حال برگزاری یک کارگاه آموزشی با این موضوع بودم که میومیر، یک صرب قدبلند، تیره، خوش تیپ و بسیار با اعتماد به نفس، داستانی را به اشتراک گذاشت که من را از سردرد منصرف کرد. میومیر میگوید: «هیچوقت کسی را ندیدهام که در مواقع استرسزا با اعتماد به نفس و فروتنی بهتر از رفتاری که همسرم، لوری، چند سال پیش من را به انجام کارم رساند، رهبری کند.» عملش را جمع کن؟ فکر کردم این مرد اعتماد به نفس داشت و به وضوح به عنوان یکی از قوی ترین رهبران اتاق برجسته بود. همه او را تشویق کردند که توضیح دهد.
او گفت: “من یک دیوانه مطلق بودم. اگر می خواستید در ویکی پدیا به دنبال شوهران بد بگردید، عکس من آنجا بود. این چند ماه بود که اینقدر احمق بودم. من آن را می دانستم. او آن را می دانست. من به شدت افسرده بودم و نه خودم. ما هیچ پولی نداشتیم که کار را سختتر کرد. اما او هرگز شکایت نکرد. به نظر میرسید که او هرگز آن را شخصی نگرفت. این باید مقدار زیادی فروتنی را طلب کرده باشد. او میدانست که اتفاقی با من میافتد، اما به جای عصبانی شدن از تأثیری که من روی او میگذارم، اعتماد به نفس خود را افزایش داد و نقشهای برای کمک به من در یافتن آن در نظر گرفت.
یک روز از او پرسید: آیا آنقدر به من اعتماد داری که فردا ساعت 3 صبح بلند شوم و دنبالم بیایی؟ آیا شما مایل هستید؟ من آنقدر احساس گناه می کردم که گفتم، “مطمئنا”، حتی اگر این فکر صرفا طاقت فرسا بود. آن روز صبح که مرا از خواب بیدار کرد، غلت زدم. او مرا بوسید و گفت: “اما تو قول دادی.” او با اعتماد به نفس و پشتکار، چشمانم را بست و من را به چتربازی برد، که ماجرایی بود که در صدر فهرست سطل من قرار گرفت. هر دوی ما میدانستیم که نمیتوانیم آن را بپردازیم، اما من پریدم. همانطور که احساس میکردم در حال افتادن هستم، وتر را کشیدم و احساس کردم شادی آشنا در درونم موج میزند. من آن مرد را شناختم و از او خوشم آمد.
آن شب با نوشیدن آبجو، همسرم فیلم ها و عکس هایی را که گرفته بود به اشتراک گذاشت. همانطور که او آنها را پخش می کرد، به من یادآوری کرد: “این مردی است که من دوستش دارم.” این همان چیزی است که شما واقعاً هستید. تو میتونی این باشی دوباره به آنجا خواهید رسید. دوستت دارم.» لوری شوهر سالمتر و ازدواج قوی تری می خواست. او به اندازهای متواضع بود که میدید موقعیت برای او نیست و شوهرش نیاز به حمایت دارد، و به اندازهای مطمئن بود که اقدامی جسورانه انجام دهد. شاید کسی که در حال حاضر رهبری آن را بر عهده دارید بتواند از چنین رویکرد سخاوتمندانه، فروتنانه و مطمئنی استفاده کند.
بدون نظر