اصالت در رهبری واقعا به چه معناست؟
به جرات می توان گفت که هرکسی در مقطعی از زندگی خود با یک رهبر غیراصیل روبرو شده است.
عدم اصالت در یک رهبر به افراد، تیم ها و در نهایت کل سازمان آسیب می رساند.
این که آیا این معلم «آنطور که من میگویم، نه آنطور که من انجام میدهم» بود، مدیری که با انجام حداقلها اسکیت بازی میکرد، یا یکی از رهبران شرکت کشف کرد که کتابها را میپزد یا اختلاس میکند، این یک واقعیت تاسفبار است که اثرات بیاصالتی منتشر میشود. دور و گسترده.
شاید گیجکنندهترین چیز در مورد عدم اصالت در رهبری این است که بسیاری از این رهبران از اینکه میبینند پیروانشان به آنها اعتماد ندارند و قصد ندارند بهترین تلاش خود را برای آنها انجام دهند شگفت زده میشوند. چگونه ممکن است یک رهبر اینقدر فاقد خودآگاهی باشد؟
خوشبختانه، اثرات مثبت اصالت در رهبری به همان اندازه گسترده است. در اینجا اصالت در رهبری به چه معناست، و چه کاری می توانید انجام دهید تا اصالت خود را تقویت کنید، مهم نیست در کجای نردبان شرکت هستید.
اصالت نیاز به خودآگاهی دارد
افراد خودآگاه می دانند که چگونه موقعیت ها را بخوانند و درک درستی از نحوه درک دیگران از آنها دارند. خودآگاهی خوب به تنهایی باعث میشود که رهبران کمتر ماسک بزنند یا سعی کنند به روشهایی هدایت شوند که با اخلاق و ارزشهای خودشان مغایرت دارد.
خودآگاهی معمولاً با درجه سالم اهمیت دادن به شهرت و میراث خود همراه است. در حالی که رهبران خودآگاهی وجود دارند که به سادگی اهمیتی نمی دهند که دیگران در مورد آنها چه فکری می کنند، آنها نادر هستند. به طور کلی، رهبر خودآگاه صمیمانه به تیم خود اهمیت می دهد. به این دلیل است که یک تیم سالم و متعهد که مأموریت تیم را درک می کند، تیمی است که احتمال بیشتری دارد اهداف را برآورده کند یا از آنها فراتر رود و این کار را به روشی انجام دهد که سالم باشد و از توانایی ها و مهارت های همه استفاده کند.
رهبران معتبر سعی می کنند همیشه یک مثال خوب ارائه دهند
قدرت رهبری با الگو را نمی توان اغراق کرد. حتی کودکان خردسال هم متوجه می شوند که کلمات افراد با اعمال آنها مطابقت ندارد. بزرگسالانی که بین اعلامیهها و اعمال گسست میبینند، به سادگی اعتمادشان را از دست میدهند و از آن جدا میشوند. رهبرانی که زحمت ارائه الگوی خوب را به خود نمیدهند، کار سختتری برای مدیریت تیمها دارند، احتمالاً اعضای تیم را از دست میدهند و کار سختتری برای جایگزینی آنها خواهند داشت.
اقدامات مثال زدنی بسیار بیشتر از کلمات است.
این بدان معنا نیست که رهبر اصیل کامل است. حتی اصیل ترین و خودآگاه ترین رهبر هم روزهای بدی خواهد داشت. اما آنها اصالت خود را با داشتن اشتباهات، عذرخواهی در مواقع لزوم و اصلاح مسیر طبیعی حفظ می کنند.
اصالت در رهبری به معنای رهبری با قلب و ذهن است
ما دوست داریم خودمان را موجوداتی منطقی بدانیم. اما مواقعی به عنوان رهبر وجود دارد که رویکرد صرفاً عقلانی غیر ایده آل است. رهبران معتبر مجبور نیستند برای ایجاد انگیزه در افراد به قدرت یا اقتدار محض تکیه کنند. رهبری که با قلب و ذهن رهبری می کند، در جذب پیروان در کارشان بهتر است.
به عبارت دیگر، رهبر اصیل می داند که ارتباط می تواند مستقیم و همدلانه باشد. مردم میتوانند هم منطقی و هم دلسوز باشند، و یادگیری ترکیب این دو به روشهایی که در خدمت موقعیتها و اهداف باشد، برای مردم بسیار الهامبخشتر از فرمانهای ساده است.
افراد اصیل به طور کلی، و رهبران اصیل به طور خاص، هم کاملاً به واقعیت متعهد هستند و هم کاملاً به درک خود متعهد هستند. آنها میدانند که در حالی که واقعیت مطالباتی را مطرح میکند، رفاه تیم و سازمان نیز نیازمند است. رهبر اصیل نشان می دهد که «من این هستم. من کامل نیستم، اما تمام تلاشم را میکنم تا مطمئن شوم که بدون از دست دادن روحمان به اهدافمان برسیم.»
هدف توسعه رهبری هرگز این نیست که رهبر نوظهور را از ویژگی های منحصر به فردی که او را به یک فرد تبدیل می کند، محروم کند. در عوض، توسعه رهبری در مورد کمک به افراد برای حفظ آنچه در هسته خود هستند و در عین حال ایجاد مهارت های رهبری موثر است. هنگامی که کار می کند، نتیجه رهبری اصیل است – نوعی که می تواند کوه های ضرب المثلی را جابجا کند.
رهبری اصیل و رهبری هوشمند، همانطور که در کتاب هایم بحث می کنم، دو روی یک سکه هستند. عدم اصالت می تواند به دلیل از دست دادن اعتمادی که عدم اصالت ایجاد می کند، شیوه های رهبری عالی را خنثی کند. نکته اصلی این است که مهم نیست چقدر در رهبری بالا می روید، هرگز نباید خود اصلی خود را پشت سر بگذارید. اگر میخواهید درباره اصالت و رهبری هوشمند بیشتر بدانید، از شما دعوت میکنم کتابهای من را بررسی کنید.
بدون نظر