فرآیند بودجه ریزی سرمایه در قلب تصمیم گیری مالی است که در هر سازمانی صورت می گیرد. با این حال، تا کنون تصمیم بودجه سرمایه ای به عنوان یک تصمیم مالی تلقی می شده است. در نتیجه ارزیابی پروژه ها و فرآیند تخصیص سرمایه بر اساس تحلیل جریان نقدی تنزیل شده است. بسیاری از سازمان ها این فرآیند را ناکافی می دانند. این به این دلیل است که تجزیه و تحلیل جریان نقدی تنزیل شده را می توان به طور کامل از فرآیند شکل گیری و اجرای استراتژی جدا کرد. در نتیجه، رویکرد جریان نقدی تنزیل شده ممکن است پروژه هایی را پیشنهاد کند که در بلندمدت با استراتژی شرکت همخوانی ندارند.
در نتیجه این انتقاد، بسیاری از سازمان ها سعی در ایجاد ارتباط بین تصمیم گیری استراتژیک و تصمیم گیری مالی خود دارند. به این می گویند بودجه ریزی سرمایه استراتژیک. در این مقاله نگاه دقیق تری به این خواهیم داشت که فرآیند بودجه ریزی سرمایه ای استراتژیک چیست و چه تفاوتی با بودجه بندی سرمایه ای سنتی دارد.
تجزیه و تحلیل گزینه های واقعی: بزرگترین مشکل بودجه بندی سرمایه ای این است که یک محیط ثابت را در نظر می گیرد. بر اساس مفروضات مدل، تصمیمات را می توان در میانه راه لغو کرد و زیان مالی به سازمان محدود می شود. به هر حال، این چنین نیست. برخی از مدل های کسب و کار وجود دارند که ممکن است در دراز مدت مقیاس پذیرتر باشند. چنین مدلهای تجاری ممکن است ارزش فعلی خالص یا نرخ بازده داخلی کمتری در کوتاهمدت داشته باشند. با این حال، آنها راه کارآمدتری برای افزایش ارزش شرکت هستند. این به این دلیل است که آنها به شرکت اجازه می دهند یک آزمایشی در مقیاس کوچک انجام دهد.
هنگامی که پایلوت موفق شد، می توان منابع را به پروژه هدایت کرد و در مدت زمان کوتاهی به مقیاس عظیمی دست یافت. به همین دلیل است که گزینه های ارائه شده توسط یک پروژه نیز باید ارزش گذاری شده و در فرآیند تصمیم گیری گنجانده شوند. سرمایه گذاران خطرپذیر جهان در حال حاضر از این روش استفاده می کنند. به همین دلیل است که آنها تمایل دارند در مشاغل با فناوری پیشرفته سرمایه گذاری کنند زیرا آنها به سرمایه گذاری اولیه کمتری نیاز دارند و می توانند نسبتاً سریع مقیاس شوند. ارزیابی این گزینه های داخلی در یک پروژه را می توان با استفاده از رویکرد ارزش گذاری گزینه های مالی انجام داد. بسیاری از شرکت ها در حال حاضر ادغام رویکرد گزینه های واقعی را در فرآیند تصمیم گیری خود آغاز کرده اند.
تحلیل زنجیره ارزش:یکی دیگر از مشکلات بزرگ ابزار بودجه ریزی سرمایه ای این است که به کسب و کار در قالب یک زنجیره ارزش نگاه نمی کند. تا آنجا که به مدل جریان نقدی تنزیل شده مربوط می شود، مدل کسب و کار هر شرکتی را می توان در قالب ارزش فعلی خالص بیان کرد. با این حال، این درست نیست. اگر شرکت قدرت چانه زنی بیشتری با تامین کنندگان و مشتریان خود داشته باشد، مدل کسب و کار پایدارتر در نظر گرفته می شود. به همین دلیل است که پروژه هایی که شامل یکپارچه سازی عمودی یا افقی هستند از نظر استراتژیک مهم هستند. این به این دلیل است که آنها وابستگی به تامین کنندگان خارجی را کاهش می دهند. به عنوان مثال، یک شرکت تولید کننده تلفن همراه نیز می تواند شروع به تولید پردازنده های خود کند تا وابستگی به تامین کنندگان خارجی را کاهش دهد. به همین دلیل است که از منظر استراتژیک،
محک گذاری فناوری: بودجه بندی سرمایه نیز فناوری مورد استفاده در یک پروژه را در نظر نمی گیرد. در دنیای مدرن، کسب و کارها تنها در صورتی قادر به ادامه حیات هستند که از فناوری پیشرفته استفاده کنند. به همین دلیل است که شرکتها باید پروژههایی را ترجیح دهند که سطح فناوری مورد استفاده را بهبود بخشد، حتی اگر چنین پروژههایی نرخ بازده کمتری در کوتاهمدت داشته باشند. برای شرکتها در سرتاسر جهان مهم است که به طور مداوم سیستمهای فنی خود را در مقابل رقبای خود محک بزنند. توانایی انجام این کار، باعث می شود متوجه شوند که آیا از نقطه نظر فنی عقب مانده اند یا خیر. به جای تمرکز بر روی جهش های کوانتومی که ممکن است اجرای آن گران و ناخوشایند باشد، تمرکز باید بر روی بهبود فناوری در دستاوردهای افزایشی کوچک باشد.
مدیریت تغییر: رویکرد بودجهریزی سرمایهای در نظر نمیگیرد که فرهنگ درون یک شرکت وجود دارد. روش های خاصی برای انجام کارها و دستیابی به اهداف وجود دارد که افراد سازمان با آنها آشنا هستند. اگر این راه ها به طور ناگهانی تغییر کنند، سازمان ممکن است مجبور به مدیریت تغییر شود. مدیریت تغییر می تواند فرآیندی چالش برانگیز، پرهزینه و همچنین زمان بر باشد. از این رو، در نظر گرفتن این عامل هنگام تصمیم گیری در مورد پروژه هایی که باید انجام شوند، مهم است. شرکت باید به طور استراتژیک نوع فرهنگی را که میخواهد بسازد تصمیم بگیرد و باید آن را در مراحل مختلف تقویت کند.
رویکرد کارت امتیازی متوازن: رویکرد بودجه ریزی سرمایه استراتژیک بیان می کند که انتخاب پروژه بر اساس تنها بر اساس پارامترهای مالی نادرست است. از این رو، رویکرد کارت امتیازی متوازن توصیه شده است زیرا این رویکرد امکان تخصیص وزن به معیارهای مختلف و رسیدن به یک امتیاز ترکیبی را فراهم می کند. این امتیاز ترکیبی که پس از در نظر گرفتن عوامل مالی و استراتژیک به دست می آید باید مبنای تصمیم گیری باشد.
نکته اصلی این است که رویکرد بودجه ریزی سرمایه ای که توسط مدیران مالی استفاده می شود در درون خود کافی نیست. نیاز به رویکرد بلندمدت و استراتژیک تری وجود دارد که توسط بودجه ریزی سرمایه ای استراتژیک ارائه می شود.
بدون نظر