هیچ فلسفه ای در حوزه مدیریت وجود ندارد که مورد نقد قرار نگیرد. فلسفه مدیریت مالی استراتژیک نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه ثابت شده است که اجرای این چارچوب تصمیم گیری مزایای بی شماری دارد، اما برخی هزینه های مرتبط نیز وجود دارد. این به دلیل معایب مختلفی است که با اجرای مدیریت مالی استراتژیک همراه است.
در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به برخی از معایب رایج این فلسفه .
- گران بودن: توسعه استراتژی کار آسانی نیست. مدیران عملیاتی که عملیات روزانه یک شرکت را اداره می کنند، نمی تواند انجام شود. برای تدوین یک استراتژی مالی بلندمدت و همسویی آن با استراتژی کلی شرکت، باید مدیرانی با مجموعه مهارتهای مختلف استخدام شوند. این مدیران باید درک کلی از چگونگی تکامل تفکر استراتژیک در چند سال گذشته و چگونگی تکامل آن در آینده داشته باشند. تعداد بسیار کمی از پرسنل هستند که این مجموعه مهارت را داشته باشند. از این رو، استخدام آنها گران است. علاوه بر این، این پرسنل برای انجام مؤثر وظایف خود به گزارش ها و داده های تحقیقاتی نیز نیاز دارند. همه این چیزها هزینه دارد. از این رو، تنها سازمانهایی که جیبهای عمیقی دارند میتوانند واقعاً از عهده اجرای مدیریت مالی استراتژیک برآیند.
- زمان بر:طراحی استراتژی مالی یک سازمان وظیفه ای نیست که توسط یک بخش واحد انجام شود. رفتارها و اهداف کل سازمان باید همسو باشد تا استراتژی موثر باشد. این بدان معناست که اجرای امور مالی استراتژیک نیازمند زمان از سوی مدیران خط، بخش منابع انسانی، بخش بازاریابی و سایر بخشهایی از این قبیل در سازمان است. شرکت هایی که مدیریت استراتژیک در آنها اجرا شده است اغلب شکایت دارند که این فلسفه زمان زیادی را از آنها می گیرد و از این رو بهره وری روزانه کارکنان تأثیر منفی می گذارد. از آنجایی که مدیریت مالی استراتژیک یک تمرین مداوم است، شرکتها باید برای ساعات اضافی که کارکنانشان میخواهند اجرای آن واقعاً موفق باشد، بودجه اختصاص دهند.
- دقت کمتر:کل فلسفه مدیریت مالی استراتژیک مبتنی بر پیش بینی رویدادهایی است که در آینده دور هستند. به طور معمول، مدیریت مالی استراتژیک بر اساس درک خود از چگونگی محیط خارجی دو دهه از تاریخ فعلی تصمیم می گیرد. مشکل مدیریت استراتژیک این است که آینده آنطور که سازمان انتظار دارد آشکار نمی شود. از این رو، در بسیاری از مواقع، استراتژی ایجاد شده توسط این تابع باطل می شود. با این حال، باید درک کرد که سازمان ها به یک مزیت رقابتی مطلق نگاه نمی کنند. در عوض، آنها در تلاش برای به دست آوردن مزیت رقابتی نسبی هستند. بنابراین، شرکت هایی که در برنامه ریزی استراتژیک مالی شرکت می کنند بهتر از شرکت هایی هستند که این کار را انجام نمی دهند.
- محیط خارجی نامطمئن: در مقاله قبلی، قبلاً مطالعه کرده ایم که محیط استراتژیک ایستا نیست. در طول شش دهه گذشته، جهان حداقل چهار مکتب مختلف از تفکر استراتژیک را دیده است. همه این مکاتب فکری کاملاً با یکدیگر متفاوت بودند. از این رو، شرکت ها مجبور بودند خود را با این استراتژی های در حال تغییر وفق دهند. روند سازگاری ساده یا ارزان نبود. شرکت ها مجبور بودند شرکت هایی را که قبلا خریداری کرده بودند، بفروشند. این فرآیند ابتدا خرید و سپس فروش شرکت ها برای برخی از شرکت ها بسیار گران تمام شد. به طور مشابه، تمرکز بیش از حد بر داده ها و فناوری که توسط مکتب فکری استراتژیک فعلی نمایش داده می شود ممکن است در چند سال آینده منسوخ شود.
- اهداف متضاد:مسئله اصلی مدیریت استراتژیک این است که بسیاری از اوقات، اهداف کوتاه مدت با اهداف بلندمدت در تضاد هستند. در تئوری، پاسخ ساده است و سازمان باید بر روی اهداف بلندمدت سازمان تمرکز کند. با این حال، در عمل، گفتن این کار آسان تر از انجام آن است. شرکت ها اغلب با فشار زیادی از سوی سهامداران خود برای ارائه نتایج هر سه ماهه مواجه می شوند. هرگونه سیگنال منفی در نتایج کوتاه مدت شرکت منجر به سقوط قیمت سهام شرکت می شود. از این رو، مدیران مالی استراتژیک آزادی انجام وظایف خود را ندارند. آنها نمی توانند تصمیمات سخت بگیرند زیرا ممکن است در کوتاه مدت به شرکت آسیب برساند. مديريت و هيئت مديره نسبت به تصميم گيري كه موجب كاهش قيمت سهام آنها شود و در نتيجه آزادي كامل به مديران مالي استراتژيك ندهد محتاط هستند.
- مانع از انعطاف پذیری: در نهایت، استراتژی در مورد انتخاب اهداف خاص است. اگر اهداف خاصی انتخاب شوند، به طور خودکار به این معنی است که برخی از اهداف دیگر حذف شده اند. حذف این اهداف، چابکی یک سازمان را محدود می کند. مشاهده شده است که سازمان هایی که از مدیریت مالی استراتژیک پیروی می کنند در مقایسه با همتایان خود انعطاف کمتری دارند. این بدان معناست که تغییر آنها در پاسخ به تغییر در محیط خارجی زمان بیشتری می برد.
نکاتی که در بالا ذکر شد نشان می دهد که مدیریت مالی استراتژیک دارای معایب قابل توجهی است. با این حال، مزایای آن حتی قابل توجه تر است. به همین دلیل است که بسیاری از شرکت ها همچنان از چارچوب مدیریت مالی استراتژیک برای هدایت آنها در هنگام تصمیم گیری بلندمدت استفاده می کنند.
بدون نظر