رشته استراتژی یک علم دقیق نیست. این به این دلیل است که استراتژی ها بر اساس فرضیاتی ساخته می شوند که یک فرد یا گروهی از مردم در مورد آینده دارند. به همین دلیل است که اگر افراد مختلف فعالیت مدیریت استراتژیک مالی را انجام دهند، احتمالاً به نتایج متفاوتی دست خواهند یافت. در نتیجه، خروجی فرآیند مدیریت مالی استراتژیک می تواند بسیار متنوع باشد. بنابراین، برخی از اصول راهنما ایجاد شده اند تا اطمینان حاصل شود که نوعی استانداردسازی در سازمان های مختلف وجود دارد. اصول اساسی حاکم بر اجرای مدیریت مالی استراتژیک در این مقاله ذکر شده است .

اصل شماره 1: تطبیق منابع با اهداف

در حین اجرای اصول مدیریت مالی استراتژیک، یک سازمان باید از مقدار منابعی که احتمالاً در بلندمدت کنترل می کند آگاه باشد. شرکت همچنین باید تصویر روشنی از نسبتی که این دارایی ها در سراسر سبد خود مستقر می شود داشته باشد. استقرار منابع فعلی باید بر اساس هدف نهایی باشد. اصلاح سرمایه گذاری های استراتژیک پرهزینه است. به عنوان مثال، تعطیل کردن یک کارخانه پس از راه اندازی آن دشوار و پرهزینه است. کارشناسان مالی به درک سطح فعالیت های اقتصادی پیش بینی شده در آینده و چگونگی سازماندهی بهتر منابع کمک می کنند.

اصل شماره 2: حفظ ظرفیت تولید به منظور دستیابی به اهداف فعلی

رشته مدیریت مالی استراتژیک ماهیت بلندمدتی دارد. با این حال، شرکت باید در کوتاه مدت حلال بماند تا بتواند به اهداف بلندمدت خود دست یابد. از این رو، مدیریت مالی استراتژیک باید در محدوده پرداخت بدهی عمل کند. یک شرکت نباید به سرمایه گذاری های بیش از حد خود ادامه دهد، که در کوتاه مدت منجر به سوختن نقدینگی می شود، حتی اگر چنین تحقیق و توسعه ای نوید این باشد که شرکت را به یک رهبر بازار در آینده تبدیل کند. اگر سوزاندن نقدینگی بی وقفه ادامه یابد، سازمان ممکن است خود را در موقعیتی نامطمئن در برابر تصرف خصمانه بیابد. بنابراین حداقل اهداف فعلی باید برآورده شوند. پس از دستیابی به اهداف اساسی، شرکت آزاد است تا جریان نقدی مازاد را با در نظر گرفتن بازه زمانی طولانی تری به کار گیرد.

اصل شماره 3: توجه به تامین مالی

تصمیم سرمایه گذاری ممکن است تصمیم کلیدی در مدیریت استراتژیک مالی باشد. با این حال، تصمیم تامین مالی نیز به همان اندازه مهم است (اگر مهمتر نباشد). شرکت هایی که مدیریت مالی استراتژیک را اجرا می کنند باید بدانند که سرمایه یک منبع محدود است. آنها باید از منابع مالی مختلفی که در اختیار دارند آگاه باشند. آنها همچنین باید از هزینه هر یک از این منابع مالی آگاه باشند. شرکت ها به طور کلی ساختار سرمایه هدفی دارند که می خواهند در بلندمدت از آن پیروی کنند. استفاده از این ساختار مالی هدف به گره زدن تصمیمات تامین مالی کوتاه مدت با تصمیمات استراتژیک بلند مدت کمک می کند. به ادغام فرآیند استراتژی و مدیریت مالی کمک می کند.

اصل چهارم: ارزیابی جایگزین های استراتژیک

شرکت ها باید به طور مداوم جایگزین های استراتژیک خود را رصد کنند. این شامل استفاده از استراتژی هایی مانند مشارکت و حتی برون سپاری برای دستیابی به اهداف بلندمدت آنها می شود. در برخی موارد، برون سپاری حتی ممکن است در کوتاه مدت گران به نظر برسد. با این حال، این فرصت را به سازمان می دهد تا به میل خود، عملیات خود را بالا و پایین کند. این گزینه برای بسیاری از شرکت ها ارزشمند است، زیرا آنها ترجیح می دهند سرمایه خود را به جای صرف ساخت مراکز تولیدی، در فعالیت های اصلی خود سرمایه گذاری کنند. به طور مشابه، بسیاری از شرکت‌ها از حق امتیاز برای رشد درازمدت استفاده می‌کنند. آنها می توانند سهم بیشتری از بازار را به دست آورند حتی اگر این به معنای از دست دادن کنترل و تقسیم سود در کوتاه مدت باشد. اصل راهنما در اینجا این است که یک شرکت باید سعی کند در درازمدت روند صعودی را به حداکثر برساند و در عین حال خطرات منفی را به حداقل برساند. همچنین،

فلسفه مدیریت مالی استراتژیک بر استفاده از ابزارهایی مانند کارت امتیازی متوازن تاکید دارد. این ابزارها را می توان به منظور تلقین جنبه مالی به اهداف اعلام شده اصلاح کرد.

اصل پنجم: ادغام استراتژی مالی با سایر استراتژی ها

هدف مدیریت مالی استراتژیک این است که اطمینان حاصل شود که اهداف مالی شرکت با سایر استراتژی های آن همخوانی دارد. در زمینه مدیریت مالی سنتی، تصمیمات مالی تنها توسط مدیران مالی اتخاذ می شود. با این حال، مدیریت مالی استراتژیک تاکید می کند که شرکت باید کانال های ارتباطی عمیق تری داشته باشد. کار در سیلوها را منع می کند. بر اساس این فلسفه، چیزی به نام تصمیم مالی وجود ندارد. تصمیم مالی صرفاً صرف منابع مالی در جهت منافع استراتژیک شرکت است. از آنجایی که منافع استراتژیک در سراسر شرکت مشترک است، تصمیمات نیز باید مشترک باشد.

این پنج اصل فوق الذکر به عنوان ستون های راهنما در سراسر سازمان ها عمل می کنند. این به مدیریت مالی استراتژیک کمک می کند تا مسیر مشابهی را دنبال کند، حتی اگر اجرا در سازمان ها متفاوت باشد.

 

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *