در مقالات قبلی، در مورد اینکه چگونه حاکمیت شرکتی موثر پیش نیاز یک اقتصاد خوب است بحث کردیم. در این مقاله، با تاکید بر نیاز به حاکمیت شرکتی خوب به عنوان استعاره ای از عملکرد خوب اقتصاد، این موضوع را بیشتر می کنیم. به عبارت دیگر، تا زمانی که شرکت‌ها در یک اقتصاد به طور مؤثر اداره نشوند، خود اقتصاد نمی‌تواند به خوبی تنظیم شود و به گونه‌ای عمل کند که اصل عدالت اجتماعی را حفظ کند .

به عنوان مثال، با افشای اخیر در مورد تخلفات در مقیاس بزرگ در بخش شرکتی در ایالات متحده، اعتماد به اقتصاد ضعیف است و سرمایه گذاران و سهامداران به همراه شهروندان اعتماد خود را به آنچه رهبران تجاری و دولت می گویند از دست داده اند.

به عبارت دیگر، به دلیل رسوایی های حاکمیت شرکتی که بانک های وال استریت را درگیر می کند، مردم دیگر ایمان و اعتماد لازم برای حفظ اقتصاد را در جهت منافع مردم ندارند.

نکته اینجاست که تا زمانی که نخبگان به هزینه سرمایه گذاران عادی و عموم مردم به ثروتمند شدن ادامه می دهند، اقتصادها سقوط می کنند، زیرا اعتماد و ایمان به سیستم عاملی است که اقتصاد را به راه انداخته است. این مورد در مورد بحران مالی آسیا در سال 1997 بود که در آن کل اقتصادها ورشکست شدند زیرا الیگارشی ها و افرادی که صنایع و شرکت ها را اداره می کردند به ضرر مردم سود می بردند. و وقتی موسیقی متوقف شد، این مردم بودند که بدون هیچ منبع حمایتی سرگردان ماندند. جنبه مهم در اینجا این است که هر اقتصادی تنها زمانی می تواند به طور مؤثر عمل کند که شرکت ها و شرکت های آن به خوبی مدیریت و اداره شوند و از این رو، حاکمیت شرکتی مؤثر تقریباً شبیه استعاره ای از یک اقتصاد خوب است.

جنبه دیگر حاکمیت شرکتی خوب این است که رگولاتورها باید نقش خود را به شیوه ای مؤثر انجام دهند و اگر کار خود را به خوبی انجام ندهند، حاکمیت شرکتی شرکت ها و بنگاه ها ممکن است به خطا برود زیرا افرادی که این شرکت ها را اداره می کنند این باور را دارند که می توانند از هر چیزی فرار کن این همان چیزی بود که در مورد آرژانتین و روسیه اتفاق افتاد، جایی که هیچ نظارت مؤثری بر شرکت‌ها وجود نداشت که منجر به سرمایه‌داری دوستانه و غنی‌سازی نخبگان کوچک به زیان اکثریت شود. بعلاوه، حتی در هند، رسوایی اخیر ریباک و آدیداس همراه با رسوایی ساتیام این نکته را به خوبی روشن کرده است که اگر شرکت ها به خوبی اداره نشوند، اقتصاد به طور کلی آسیب می بیند.

روشی که این اتفاق می افتد به صورت مالیات از دست رفته، سود از دست رفته و احساس عمومی بی قانونی است که برای هیچ اقتصادی خوب نیست. و هنگامی که پوسیدگی شروع شد، مهار جزر و مد دشوار است و از این رو، همیشه بهتر است مشکل را در جوانه از بین ببرید. این نتیجه غیرقابل انکار است که بسیاری از کارشناسان به آن رسیده اند و در آن بر لزوم اولویت داشتن حاکمیت شرکتی خوب قبل از هر چیز تاکید می کنند.

در نتیجه، هر اقتصادی به بنگاه‌ها و شرکت‌ها و بالعکس نیاز دارد و از این رو این رابطه همزیستی زمانی می‌تواند وجود داشته باشد و نقش خود را به خوبی انجام دهد که اعتماد و اطمینان متقابل به این واقعیت وجود داشته باشد که هر طرف به قوانین بازی پایبند باشد. وقتی این اعتماد از بین می رود، اقتصاد به طور کلی آسیب می بیند که منجر به فلاکت همه جانبه می شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × چهار =