عمل CSR یا مسئولیت اجتماعی شرکتی به عنوان الگویی برای شرکت ها و کسب و کارها که باید از آن پیروی کنند، از روزهای اولیه خود به عنوان شعاری که توسط برخی از شرکت ها پیروی از آن به عنوان یک شعار مرسوم در نظر گرفته می شد تا واقعیت های امروزی قرن بیست و یکم که دیگر صرفاً نیست. شیک اما یک الزام تجاری برای مسئولیت پذیری اجتماعی است.
این تکامل هم به دلیل مشکلات بیشماری که ما به عنوان یک نژاد با آن مواجه هستیم و هم محیطی را که شرکتها تحت آن فعالیت میکنند را تغییر دادهاند و هم به دلیل درک رهبران تجاری که سود به عنوان تنها دلیل یا دلیل وجودی دیگر نمیتواند وجود داشته باشد، ضروری است. خوب نگه دارید
دلیل اینکه چرا شرکت ها باید فراتر از سود نگاه کنند نیز به دلیل وضعیت عجیبی است که بشریت در دهه دوم قرن بیست و یکم پیدا کرده است. با توجه به بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی که انسان ها به عنوان یک نژاد با آن مواجه هستند، شرکت ها نقش مهمی را ایفا می کنند زیرا آنها بیشترین سهم را در رفاه اقتصادی بشریت دارند و به نوبه خود بر روندهای سیاسی و اجتماعی تأثیر می گذارند.
مسئولیت اجتماعی شرکتی یا CSR هنگامی که تأثیر ضربهای را که مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی برای کسبوکارها به همراه میآورد را در نظر بگیریم، مفهوم تجاری برجستهای دارد. میکند. به عنوان مثال، شرکت ها در یک رابطه همزیستی با محیط خود وجود دارند (اصطلاح محیط به تمام اجزای محیط خارجی اشاره دارد و نه به محیط زیست محیطی تنها) که در آن تبادل آنها با محیط بزرگتر تا حد زیادی تعیین می کند که آنها چقدر خوب عمل می کنند. تلاش های سودجویی
تکامل CSR به عنوان یک مفهوم به دهه 1950 باز می گردد، زمانی که اولین تکان های وجدان اجتماعی در میان دست اندرکاران مدیریت و نظریه پردازان احساس شد . نوشتههای کیت دیویس که از دهه 1950 شروع شد و تا دهه 1970 ادامه یافت، از نیاز کسبوکارها به درگیر شدن در رفتارهای مسئولیتپذیر اجتماعی و اطمینان از اینکه جامعه بهعنوان یک کل در روند رفتار سودآوری کسبوکارها ضرر نمیکند، صحبت میکند. CSR به عنوان یک مفهوم با آغاز دهه 1970 و در طول دهه پر فراز و نشیب که کسب و کارهای بزرگ و دست اندرکاران آنها به چندین جنایت در ارتباط با بی توجهی گسترده به محیط زیست و جامعه به عنوان یک کل متهم شدند، شروع به جدی شدن کرد.
میتوان نگرانیهای فعالان و نظریهپردازان مدیریت را در این مدت ردیابی کرد، زیرا آنها میترسیدند که اگر قرار است ظاهری از مسئولیت اجتماعی حفظ شود، رفتار درندهآمیز کسبوکارها و شرکتها باید بررسی شود. البته، هر دو طرف شروع به پایبندی به مواضع خود کردند و این باعث شد که بحث در مورد مسئولیت اجتماعی در دهه 1980 شدیدتر شود. من مقاله را با دو نقل قول به پایان میبرم که نیاز به تفکر فراتر از معمول را نشان میدهد و در عین حال مسئولیتی که در قبال نسلهای بعدی داریم را به خود یادآوری میکند: اولین مورد توسط آلبرت انیشتین که در آن گفت: «مشکلات را نمیتوان از یک راه حل کرد. سطح هوشیاری که آنها را ایجاد کرده است» و دومی که می گوید: «ما زمین را به ارث نبرده ایم. ما فقط آن را از فرزندانمان قرض گرفتهایم.»
بدون نظر