ابعاد مدیریت دانش
ابعاد مختلفی برای مدیریت دانش (KM) وجود دارد و محبوب ترین چارچوب بین دانش ” ضمنی ” و دانش ” صریح ” تمایز قائل می شود. دانش ضمنی به دانش درونی شده ای اطلاق می شود که افراد در یک سازمان از آن برخوردارند و در جایی که ممکن است از آگاهی آنها درباره نحوه انجام وظایف خاص آگاه نباشد. از سوی دیگر، دانش صریح دانشی است که افراد در سازمان ها می دانند که از آن برخوردارند و از آن آگاه هستند.
عنصر حیاتی در هر سیستم مدیریت دانش این است که اطمینان حاصل شود که دانش ضمنی جذب شده و به دانش آشکار تبدیل می شود . علاوه بر این، این فرضیه وجود دارد که حتی دانش صریح نیز باید به اطلاعات معنادار و مفید تبدیل شود. به هر حال، داده صرف مفید نیست و تنها زمانی مفید است که داده ها به اطلاعات تبدیل شوند و به عنوان دانش مدون شوند.
استراتژی های مدیریت دانش
استراتژی های مختلفی برای به دست آوردن دانش وجود دارد که شامل استراتژی های “فشار” و “کشش” می شود. اول، باید روشن شود که دانش را می توان قبل، در طول و بعد از به فعلیت رساندن فرآیندها به دست آورد. از این رو، باید مشوق هایی برای کارکنان وجود داشته باشد تا به پایگاه دانش کمک کنند. استراتژی فشار بر مشارکت دادن کارمندان به سیستم مدیریت دانش به شیوه ای پیشگیرانه متمرکز است که در آن افراد بدون هیچ گونه تشویق یا متقاعدسازی در تلاش برای مشارکت در سیستم مدیریت دانش و پایگاه دانش هستند. این رویکرد همچنین به عنوان رویکرد کدگذاری برای مدیریت دانش شناخته می شود.
استراتژی دیگر، استراتژی کشش است که در آن افرادی که به دانش نیاز دارند، درخواست های صریح از کسانی که دانش دارند، می کنند. در این حالت، کارشناسان بنا به درخواست فراخوانی می شوند و از این رو جوینده دانش به جای اینکه متخصص اطلاعات را فشار دهد، اطلاعات را می کشد. این رویکرد به عنوان رویکرد شخصی سازی مدیریت دانش شناخته می شود.
انگیزه های مدیریت دانش
انگیزه های متعددی وجود دارد که سازمان ها را به پیاده سازی سیستم های مدیریت دانش سوق می دهد. همانطور که در مقاله مقدماتی بحث شد، نیاز به سیستم مدیریت دانش برای گواهینامه ها و همچنین داشتن منابع مزیت رقابتی اجباری شده است. قانعکنندهترین انگیزه برای داشتن یک سیستم مدیریت دانش این است که سازمانها مجبور نباشند چرخ را دوباره اختراع کنند و تکرارهای بعدی همان فرآیند را میتوان به شیوهای کارآمدتر و سازندهتر انجام داد. در واقع، استفاده مجدد از دانش منجر به هم افزایی بین فرآیندهای مختلف می شود و به حل مشکلات حل نشدنی کمک می کند.
جدای از این الزامات، مدیریت دانش به سازمان ها کمک می کند تا شریان های سازمانی را بهتر مدیریت کنند زیرا تبادل اطلاعات بین افراد مختلف منجر به اتصال بیشتر و اثرات شبکه بیشتر می شود. به عبارت دیگر، سیستم های مدیریت دانش به مدیریت نوآوری و یادگیری سازمانی کمک می کند. این اثر مستقیم و سودمند مدیریت دانش است که شرکتهای بیشتری را به سمت داشتن سیستمهای مدیریت دانش کارآمد و کارآمد سوق میدهد.
افکار بسته
دیگر اینطور نیست که داشتن یک سیستم مدیریت دانش یک امر تجملی یا فکری بعدی باشد. در واقع، چشم انداز کسب و کار اکنون توسط شرکت هایی مشخص می شود که از سرمایه انسانی و سرمایه دانش استفاده می کنند و از این رو، یک سیستم مدیریت دانش برای هر سازمان بزرگی ضروری است. در پایان، این مقاله ابعاد، استراتژیها و انگیزههایی را که یک سیستم مدیریت دانش را در سازمانها هدایت میکنند، مورد بحث قرار داده است و مقالات بعدی برخی از این جنبهها را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد.
بدون نظر