چشم انداز کسب و کار قرن بیست و یکم مملو از شرکت هایی است که نتوانسته اند از روندهای در حال تغییر، ایده ها و سرعت تغییرات تکنولوژیک مطلع شوند. در این زمینه، بیش از هر زمان دیگری برای شرکتها مهم است که حاکمیت شرکتی خوب را اعمال کنند، زیرا رویکردی که منصفانه و اخلاقی و همچنین شفاف است احتمالاً منجر به بهرهوری بیشتر از رویکردی میشود که سود کوتاهمدت را حمایت میکند و گوشهها را تشویق میکند. از این رو، لازم است به برخی از عواملی که رفتار شرکتی را از منظر حاکمیت شرکتی خوب هدایت می کنند، نگاهی بیندازیم.
- برای شروع، انگیزه سود عامل اصلی یا اصلی است که رفتار شرکت را هدایت می کند. برای مدت طولانی، سود تنها معیاری بود که شرکتها بر اساس آن قضاوت میشدند و از این رو، شرکتها به بهای هر چیز دیگری در «تعقیب آسیبشناختی سود و قدرت» افراط کردند.
در دهههای اخیر، پارادایم کسبوکار تا حدودی تغییر کرده است و شرکتهایی که اکنون درگیر برخی رفتارهای اجتماعی و زیستمحیطی مسئولانه هستند تا زمانهای در حال تغییر را منعکس کنند. با این حال، به هیچ وجه مطمئن نیست که شرکت ها جستجوی بی وقفه خود را برای کسب سود رها کرده باشند، همانطور که می توان از موج رسوایی های شرکتی شامل اقدامات تجاری غیراخلاقی و غیرقانونی مشاهده کرد.
- عامل بعدی که رفتار شرکت را هدایت می کند ترجیح مصرف کننده یا روشی است که مصرف کنندگان با پای خود در خرید محصولات و بهره مندی از خدمات رای می دهند. در واقع، تعقیب سود و شعار شاه مصرف کننده در نوعی تنش خلاقانه وجود دارد، زیرا رضایت مصرف کننده از همه جهات به این معنی است که شرکت ها باید از بخشی از سود خود چشم پوشی کنند و زمانی که شرکت ها نمی توانند مشتریان را راضی کنند، به سمت رقبای خود هجوم می آورند. از این رو تناقضی وجود دارد که تنها اقتصادهای مبتنی بر بازار قادر به یافتن راه حل هستند زیرا بازارها به دلیل وجود خود این تناقضات را اصلاح می کنند.
- سومین عاملی که رفتار شرکت را هدایت می کند، نبود مقررات و قوانین حاکم بر رفتار شرکت است. در کشورهایی که تنظیمکنندهها قدرت زیادی ندارند، شرکتها تمایل دارند در بازار غوغا کنند و همه را وادار کنند تا با آهنگهای خود برقصند. از سوی دیگر، در کشورهای توسعه یافته و در کشورهایی که رگولاتورها وظایف خود را به درستی انجام می دهند، شرکت ها نمی توانند مصرف کنندگان و تنظیم کننده ها را بدیهی بگیرند. البته، بحران مالی جهانی ثابت کرده است که حتی در غرب توسعهیافته، نمونههایی از شرکتهای بزرگ که مصرفکنندگان و کشور را به سفر میبرند، مرتباً ظاهر میشود.
آنچه از بحث قبل مشخص است این است که در میان عوامل مختلفی که رفتار شرکت را هدایت میکنند، موضوع اساسی یا مشترک این است که تعامل بازارها و بازیگران بازار اغلب بیش از هر چیز دیگری نتیجه را دیکته میکند. دیدگاه غالب که بازارها بهتر می دانند در سال های اخیر تا حدودی به چالش کشیده شده است. از این رو، بیش از هر زمان دیگری، نیاز است که شرکت ها به جای انگشت نشان دادن و پرداختن به سرزنش، در موقعیت مناسب قرار بگیرند و راه حل ارائه دهند.
در نهایت، شرکت ها در اکوسیستم بازار وجود دارند و از این رو آنچه بازار را به حرکت در می آورد آنها را نیز به حرکت در می آورد. بنابراین، عواملی که رفتار شرکت را هدایت میکنند، اغلب در اکوسیستم بازار که در یک کشور خاص از منطقه رایج است، یافت میشوند.
بدون نظر