دلیل نوآوری های پیشگامان نظامی
اغلب گفته شده است که ارتش و نیروهای مسلح در غرب توسعه یافته پیشگام بسیاری از نوآوری های فنی و مدیریتی بودند که متعاقباً به بخش شرکتی در آن کشورها کمک کرد . به عنوان مثال، اینترنت در ابتدا یک پروژه وزارت دفاع در ایالات متحده بود که سپس توسط بخش تجاری به تصویب رسید که منجر به رشد خارق العاده و استفاده گسترده از آن شد.
اگر کمی به عقب برگردیم، قلم توپی، رایانه شخصی و بسیاری دیگر از این گونه نوآوری ها ابتدا پروژه های نظامی بودند که سپس برای عموم عرضه شدند. این بدان معناست که آزمایشهای انجامشده توسط ارتش و نیروهای مسلح و تحقیقاتی که آنها انجام میدهند اغلب به نوآوریهای فنی و مدیریتی منجر میشود که ثابت میکند برای بخش شرکتها و سپس عموم مردم کاملاً مفید است. این عمدتاً به این دلیل است که ارتش و وزارت دفاع در ایالات متحده ارتشی از متخصصان (به معنای واقعی کلمه و استعاره) و همچنین داشتن بودجه های هنگفتی را در اختیار دارند که اغلب منجر به تحقیقات پیشرفته انجام شده توسط آنها می شود. در واقع بسیاری از نوآوری های فنی و مدیریتی از نیروهای مسلح به همین دلایل نشات می گیرد.
نوآوری های مدیریتی
با عطف به تعالی مدیریتی، نیروهای مسلح اولین نهادی در غرب بودند که اصول مدیریت علمی را که توسط فردریک تیلور مورد حمایت قرار گرفت، اتخاذ کرد . جدای از این، نیروهای مسلح اولین نهادی بودند که سبک مدیریتی از بالا به پایین را که تقریباً در همه شرکتهای شرکتی عادی شده است، به فعلیت رساندند.
علاوه بر این، ارتش اولین مؤسسه ای بود که اهرام استراتژیک مینتزبرگ را پذیرفت، که سپس توسط بخش شرکتی دنبال شد. علاوه بر این، شیوههای مدیریت زنجیره تامین و شیوههای لجستیکی ارتش به طور مشابه توسط بخش شرکت دنبال شد که منجر به کارایی و هم افزایی در فرآیندهای سازمانی شد. نکته اینجاست که ارتش و وزارت دفاع در ایالات متحده معمولاً پروژههایی را در حوزه مدیریتی آغاز میکنند، زیرا نهاد ارتش باید بر اساس بهترین مدل مدیریتی موجود اداره شود، زیرا آنها از زمان حیات انسانها نمیتوانند مرتکب اشتباه شوند. درگیر هستند. جنبه امنیت ملی به این معناست که ارتش باید در توپ باشد و آن را رها نکند.
برخی از بهترین شیوه های اخیر
در سالهای اخیر، بهترین شیوههایی که از ارتش بیرون آمدهاند شامل اتخاذ برنامهریزی تداوم کسبوکار و بازیابی بلایا است. به عنوان مثال، این واقعیت که نیروهای مسلح باید آماده ادامه عملیات حتی در زمان حملات فاجعه (ساخته یا طبیعی) بودند، به این معنی بود که وزرای دفاع مانند دونالد رامسفلد از دهه 1990 برنامه ریزی تداوم کسب و کار و بازیابی فاجعه را اتخاذ کردند و سپس توسط دولت به تصویب رسید. بخش شرکتی جدای از این، نیروهای مسلح همچنین اولین کسانی بودند که عمل برون سپاری فعالیت های غیر اصلی را ایجاد کردند و از این طریق باعث صرفه جویی در هزینه ها شدند. در واقع، مفهوم یک ماشین جنگی لاغر و ضعیف که نیروهای مسلح خود می خواستند به انبوه پیمانکاران دفاعی منجر شود که از همه جنبه ها به جز جنگ واقعی مراقبت می کنند. حتی این عملکرد به شرکت های امنیتی خصوصی در برخی مناطق درگیری برون سپاری شد. در واقع، نوع برون سپاری کارکردهای منظمی که ارتش دنبال می کرد به این معنی بود که بخش شرکتی به زودی چنین بهترین شیوه ها را اتخاذ خواهد کرد. این یک موقعیت برد-برد برای ارتش و بخش شرکتها بود، زیرا اولی پولی را که میتوانست برای سربازان خرج کند پسانداز میکرد، در حالی که دومی از قراردادهای پرسود که توسط اولی داده میشد سود میبرد.
بدون نظر