پیش بینی آینده
چرا آینده بیشتر ما را غافلگیر می کند؟ چرا کسب و کارهایی که از نظر فروش و سهم بازار در بالاترین سطح قرار دارند، چند سال بعد به پایین ترین سطح سقوط می کنند؟ چرا برخی از رهبران کسبوکار مشهور در پیشبینی روندهای آتی شکست میخورند، در حالی که برخی دیگر مهارت پیدا کردن روندها را قبل از تبدیل شدن به فرصتهای تجاری در مقیاس کامل دارند؟ به عنوان مثال، بیل گیتس افسانه ای مایکروسافت قرار بود اتوبوس را در اینترنت و همچنین انقلاب موبایل از دست داده باشد و این باعث شد که مایکروسافت نتواند از هر دو گرایش پول نقد کند. از سوی دیگر، استیو جابز فقید توانایی پیشبینی آینده را بهتر از سایر رهبران تجاری داشت. می توان با مثال های دیگر ادامه داد. با این حال، نکته اینجاست که اغلب، داشتن اطلاعات و دانش مورد نیاز برای تصمیم گیری آگاهانه چیزی است که برندگان را از بازندگان از نظر پیش بینی آینده متمایز می کند. به عنوان مثال، اگر یک کسب و کار خاص بتواند روندها و رویدادهای گذشته را تعمیم دهد و آینده را تشخیص دهد، این یک مورد از داشتن دانش و داده های مناسب برای تصمیم گیری است.
تفاوت بین داده و اطلاعات و نقش سیستم KM
البته، داده ها به خودی خود بی معنی هستند اگر نتوان آنها را به اطلاعات تبدیل کرد. تفاوت بین داده و دانش در این است که اولی ماده خام و دومی محصول نهایی است. مانند بسیاری از چیزها در زندگی، اگر قرار است از مواد خام استفاده شود، باید به محصولات نهایی تبدیل شوند. به طور مشابه، کسبوکارها نه تنها باید دادهها را جمعآوری کنند، بلکه آنها را به اطلاعات قابل استفاده و معنیدار تبدیل کنند، اگر بخواهند الگوها و ارتباطات پنهانی را شناسایی کنند که آنها را قادر میسازد تا تصمیمات آگاهانه در مورد آینده بگیرند. اینجاست که نقش یک سیستم مدیریت دانش کارآمد و کارآمد وارد صحنه می شود. با سرمایهگذاری بر روی یک سیستم مدیریت دانش که بتواند ورودیها را در اختیار مدیریت ارشد قرار دهد و روندهای گذشته را برای آشکارسازی الگوهای آینده برونیابی کند. سیستم مدیریت دانش می تواند بین موفقیت و شکست کسب و کارها تفاوت ایجاد کند. جدای از این، یک سیستم مدیریت دانش جامع همچنین میتواند دادهها را در سراسر سازمان جمعآوری و هماهنگ کند و اطلاعات کافی برای پیشبینی آینده را در اختیار تصمیمگیرندگان قرار دهد.
برخی از ابزارها و تکنیک های نوظهور
با این حال، باید به خاطر داشت که احساسات درونی و شهود نقش مهمی در تصمیم گیری در مورد آینده دارند. البته این مهارت ها و ویژگی ها در یک دوره رشد می کنند و معمولا محصول تجربه و تلاش گذشته هستند. به عبارت دیگر، با مشاهده گذشته و عبرت گرفتن از آن، می توان «حس ششم» را برای درک آینده پرورش داد. اگر این برای شما طالع بینی به نظر می رسد، این احتمال وجود دارد که انقلاب داده های بزرگ جنبه های کم و بیش مشابهی را در پیش بینی آینده ایجاد کند، باید برای شما جذاب باشد. علاوه بر این، علم نوظهور تجزیه و تحلیل پیشبینیکننده ابزاری برای تمایز بین سیگنال و نویز به فرد میدهد. مفهوم اینجا این است که داده ها و اطلاعات به تنهایی ممکن است کافی نباشند و برای اینکه بتوان آینده را پیش بینی کرد و از آن سود برد، باید به آن «فاکتور X اضافی» نیاز داشت. این مقاله به طور مختصر به بررسی زمینه های نوظهور در این مبحث پرداخته است و هر یک از این عناصر در ادامه به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت. در اینجا ذکر این نکته کافی است که کسبوکارها باید به طور جدی سرمایهگذاری در یک سیستم مدیریت دانش درجه یک را در نظر بگیرند که به آنها قدرت نگاه کردن به آینده را میدهد که بر روی شانههای غولهایی که در گذشته قدم گذاشتهاند، نگاه کنند.
اندیشه های پایانی
در نهایت، ممکن است استدلال شود که این ابزارها و مدل های ارائه شده در اینجا مماس با سیستم های مدیریت دانش هستند. پاسخ ما به این خواهد بود که سیستم مدیریت دانش اولین گام در تحقق رویاهای توانایی پیشبینی آینده است و ابزارها و مدلهایی مانند Big Data، Predictive Analytics و سایر سیستمها را میتوان بر روی مدیریت دانش ساخت. سیستم.
بدون نظر