هدف اصلی بازاریابی کسب سود است

بازاریابی، طبق تعریف، و همانطور که در دوران معاصر انجام می شود، علاوه بر قرار دادن محصول با هدف کسب سود، شامل تبلیغات و قیمت گذاری و همچنین ویژگی های محصول است. به عبارت دیگر، بازاریابی که شامل فعالیت‌های زنجیره ارزش کل‌نگر و نهایی مانند فروش، تبلیغات، روابط عمومی، قیمت‌گذاری و موقعیت‌یابی رقابتی است، همواره با هدف به حداکثر رساندن فروش و ایجاد درآمد بیشتر علاوه بر ایجاد سودآوری برای شرکت ها این بدان معناست که هر فعالیت بازاریابی لزوماً با هدف به دست آوردن هر چه بیشتر سهم بازار است.

ظهور مسئولیت اجتماعی شرکت

در این زمینه، شایان ذکر است که در سال های اخیر، ظهور مسئولیت اجتماعی شرکتی یا CSR همراه با روند مسئولیت پذیری شرکت ها از نظر اجتماعی و زیست محیطی به این معنی است که این شرکت ها تعهد اخلاقی و اخلاقی به آگاهی از دغدغه های شرکت ها دارند. همه ذینفعان از جمله جامعه گسترده تر، جوامعی که در نزدیکی کارخانه های آنها هستند و فعالان و تنظیم کننده ها و نه تنها مصرف کنندگان. در واقع، CSR و روند موازی آگاهی اجتماعی و محیطی به این معنی است که مصرف کنندگان نیز از شرکت ها می خواهند که آگاهی اجتماعی و زیست محیطی را در محصولات خود بگنجانند و این جنبه ها را در فعالیت های بازاریابی تعبیه کنند.

ارتباط بین بازاریابی و CSR را قطع کنید

با این حال، واقعیت اصلی یا رویه واقعی بازاریابی برای بسیاری از شرکت‌هایی که فعالیت‌های تولیدی آنها اغلب شامل نادیده گرفتن قوانین محیطی و بازاریابی و سایر فعالیت‌هایی است که اغلب به هنجارهای اجتماعی آسیب می‌رسانند و غیراخلاقی هستند، هنوز تغییر نکرده است. بنابراین، بین اهداف بیان شده مسئولیت اجتماعی شرکت و شیوه های واقعی که اکثر شرکت ها در واقعیت به فعلیت می رسند، یک گسست آشکار وجود دارد. تا آنجا که به شرکت‌هایی که ادعا می‌کنند از نظر اجتماعی و محیطی مسئول هستند، چیزی به نام « ناهماهنگی شناختی » شناخته می‌شود، و با این حال، فعالیت‌های آنها چیزی جز این نیست.

این امر باعث تضاد و نزاع زیادی بین شرکت ها و سهامداران گسترده تر شده است که در آن دومی ها اولی را به عدم پیروی از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی متهم می کنند و به نوبه خود، اولی را به مداخله غیرضروری در فعالیت های خود توسط دومی متهم می کنند. در واقع، چنین درگیری بین شرکت‌ها و فعالان و تنظیم‌کننده‌ها به قدری رایج شده است که داستان‌های رسانه‌ای (به ویژه آنهایی که در رسانه‌های اجتماعی و رسانه‌های جایگزین وجود دارند) مملو از اخبار در مورد عدم وفاداری شرکت‌ها به تعهد خود به پیروی و رعایت هنجارهای اخلاقی و اجتماعی است.

بازاریابی آگاهانه اجتماعی و محیط زیستی مسئولانه

بنابراین، برای اینکه شرکت‌ها واقعاً «حرف بزنند»، باید آنچه را که به‌عنوان بازاریابی آگاهانه اجتماعی و محیط‌زیست شناخته می‌شود، انجام دهند که در آن فروش و تبلیغات مسئولانه را تعبیه کرده و در آن گنجانده باشند، همچنین به جنبه‌های هنجاری اخلاقی‌تر و صادق‌تر عمل کنند. استراتژی های تبلیغاتی این بدان معناست که نه تنها بازاریابی آنها اخلاقی تر است، بلکه قرار دادن و جایگاه آنها برای محصولاتشان باید با هدف ایجاد “ارزش اجتماعی” و “پایداری زیست محیطی” به جای فروش محصولات معیوب به افراد مسن و محصولات با مواد مضر برای کودکان و بزرگسالان باشد. . بنابراین، نیاز به یک “تغییر پارادایم” در رویکرد بازاریابان به کل فعالیت های زنجیره ارزش بازاریابی و فروش وجود دارد.

با این حال، گفتن این کار آسان تر از انجام آن است، زیرا یک گسست اساسی بین الزامات سودآوری و مسئولیت پذیری اجتماعی و زیست محیطی وجود دارد. همانطور که میلتون فریدمن، اقتصاددان افسانه ای مکتب شیکاگو، مشهور می گوید: “مسئولیت تجارت ایجاد تجارت یا کسب درآمد است” به این معنی که دلیل وجود شرکت ها در اقتصاد سرمایه داری کسب سود است. از سوی دیگر، نیاز به مسئولیت اجتماعی و زیست‌محیطی به این معنی است که آن شرکت‌ها باید برای تعبیه شیوه‌های ایمن‌تر و شیوه‌های آگاهانه‌تر پول خرج کنند که نه تنها هزینه دارد، بلکه ممکن است به سود کمتری نیز منجر شود.

Walking the Talk

بنابراین، روشی که بازاریابان این تضاد بین بازاریابی را به عنوان فعالیتی با هدف کسب سود و از سوی دیگر آگاهی اجتماعی و مسئولیت پذیری محیطی که سود کمتری را به دنبال دارد حل می کنند، در نهایت به محیطی بهتر و ارزش اجتماعی بیشتر منجر می شود. علاوه بر این، شرکت‌ها و بازاریابان آن‌ها دیگر نمی‌توانند هزینه‌های اجتماعی و زیست‌محیطی را به‌عنوان «خارجی‌ها» «آرزو کنند»، و در عوض، باید محصولات خود را تا حد امکان اخلاقی بازاریابی کنند.

این شامل تبلیغاتی است که مبتنی بر ادعاهای نادرست یا نادرست نیست، قیمت گذاری که غارتگرانه نیست، استراتژی های نقطه فروش که مصرف کنندگان را مجبور به خرید یک نام تجاری یا محصول خاص نمی کند، و ساخت خود محصول واقعی که بر اساس آن است. شیوه های کسب و کار آگاهانه اجتماعی و مسئولانه محیطی. اگرچه ممکن است این امر آرمان‌گرایانه و ایده‌آلی به نظر برسد، با این وجود، این واقعیت باقی می‌ماند که قرن بیست و یکم زمان گذار است و از این رو، هر چه زودتر شرکت‌ها و شرکت‌ها با مشکلات فزاینده اجتماعی و محیطی «بیدار شوند»، برای آینده بهتر خواهد بود. نسل‌ها برای زندگی در جهانی سالم‌تر، خشونت‌آمیزتر و پایدارتر.

کاتلر بازاریابی 4.0

جدا از هر چیز دیگری، این مستلزم «تغییر طرز فکر» از فلسفه رایج بازاریابی برای اهداف صرفاً سود به بازاریابی است که از نگرانی‌های اجتماعی و مشکلات زیست‌محیطی آگاهی بیشتری دارد. در واقع، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که “اکنون زمان” برای تغییر در طرز فکر با توجه به فوریت شرایطی است که در آن تغییرات آب و هوا، آلودگی، درگیری های اجتماعی، و جابجایی اجباری و مهاجرت، همگی جهان ما را ویران می کنند. برای نتیجه گیری، بازاریابی باید به بازاریابی 4.0 تبدیل شود، همانطور که استاد بازاریابی افسانه ای، فیلیپ کاتلر، آن را در آخرین کتاب خود بیان می کند که در آن آگاهی اجتماعی و مسئولیت زیست محیطی به جای اینکه “نگرانی های خارجی” باشند، “ذاتی” و “در درون” فعالیت های بازاریابی هستند. .

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 15 =