CSR همیشه از اهمیت ثانویه برخوردار بود
حتی در بهترین زمانهایی که کسبوکار در حال رونق است و نگرشهای لیبرال نسبت به جامعه توسط سهامداران خوشنیت برانگیخته میشود، شرکتها متوجه میشوند که به دلایل مختلف از جمله عدم تمایل به تقسیم سود خود نمیتوانند تعهدات CSR یا مسئولیت اجتماعی شرکتی خود را انجام دهند. و یا بیشتر به علل اجتماعی و محیطی کمک کنند.
در واقع، شرکتهای بزرگ در سرتاسر جهان از دهه 1970، علیرغم فشار فعالان و سهامداران، از ابتکارات CSR خودداری میکنند، عمدتاً به این دلیل که گرایش غالب تفکر یا تفکر این است که ” مسئولیت تجارت، تجارت است ” همانطور که توسط استاد اقتصاد دانشکده فقید شیکاگو بیان شده است. میلتون فریدمن
بنابراین، موردی است که حتی در دورههای توسعه اقتصادی، شرکتها با اکراه به تلاشهای CSR کمک میکردند.
CSR در عصر حاضر
این امر ما را به عصر کنونی میرساند که مستبدان و سیاستمداران دوستدار تجارت در سرتاسر جهان در حال برتری هستند، به این معنی که شرکتها هیچ انگیزه یا تمایلی برای مشارکت در فعالیتهای CSR ندارند.
در واقع، در دوران پرزیدنت ترامپ، بسیاری از چارچوبهای نظارتی حاکم بر شرکتها که در طول دههها به اجرا گذاشته شده بود، در حال عقبنشینی است که باعث میشود بسیاری از شرکتها صرفاً آرزو کنند تعهدات CSR خود را کنار بگذارند.
علاوه بر این، با توجه به عصر کنونی که مشخصه آن سود کم و ذخایر نقدی مازاد است که به خودی خود به این معنی است که شرکتها سرمایهگذاریهای خود را در سرمایهگذاریهای جدید احتکار یا متوقف میکنند، CSR توسط بسیاری از این شرکتها که علاقه یا تمایل کمی برای مشارکت در CSR خود دارند دور زده شده است. تعهدات
در واقع، با از دست دادن زمین توسط فعالان و همچنین با کمک و حمایت فعالانه تنظیمکنندهها به شرکتها، فشار کمی بر شرکتها برای «انجام کاری» در قبال جامعه وجود دارد .
بنابراین، آنچه ما داریم طوفان کاملی از روندها است که نشان می دهد شرکت ها دیگر موظف به انجام کارهای خود نیستند و در عوض، آنچه ما داریم فرار از مسئولیت در قبال علل اجتماعی و محیطی است.
این چه معنایی برای جامعه دارد
بنابراین، این برای جامعه گسترده تر و سهامداران اجتماعی به طور کلی چه معنایی دارد؟ برای شروع، این بدان معنی است که مصرف کنندگان حمایت از مصرف کننده خود را در برابر شیوه های تجاری ناعادلانه لغو می کنند و همچنین با محدود شدن توسل آنها به قوانین و مقررات.
در مرحله بعد، به این معنی است که در مورد مسائلی مانند تغییرات آب و هوایی، انگیزه کمی برای شرکتها وجود خواهد داشت تا اقداماتی انجام دهند یا فعالیتهای غیردوستانه با محیط زیست خود را محدود کنند. در واقع، اکنون آنها می توانند به این ادعا برگردند که آلودگی و تخریب محیط زیست ناشی از فعالیت های تجاری آنها عوارضی است که نیازی به پرداخت هزینه ندارند.
سوم، همچنین به این معنی است که جوامع آواره و افراد آسیب دیده به دلیل گسترش و رشد شرکت ها کمک اندکی از طریق غرامت از سوی شرکت ها یا دولت ها خواهند یافت.
همچنین، بودجه برای توسعه جامعه و ذینفعان اجتماعی به طور کلی خشک می شود و این شامل کمک های مالی و بودجه برای سازمان های غیردولتی یا غیردولتی است. در واقع، در میان بزرگترین بازندگان عقبنشینی کنونی از CSR، سازمانهای غیردولتی هستند که قبلاً تحت تأثیر دولت نفس میکشیدند و عصر کنونی به این معنی است که آنها بودجه کمی را که از شرکتها دریافت میکردند از دست خواهند داد.
در نهایت، فقرا و حاشیه نشینان متوجه خواهند شد که خیرین و کمک های مالی خیرخواهانه برای آموزش و سایر فعالیت های آنها به شدت کاهش می یابد که منجر به حاشیه نشینی بیشتر آنها یا روند به حاشیه راندن حاشیه نشینان می شود.
امید در قالب رهبران کسب و کار خوب
با این اوصاف، همچنین اینطور نیست که بتوانیم همه شرکت ها را در مورد CSR با یک قلم مو تار کنیم و می توانیم بگوییم که هیچ رهبر شرکتی خوش نیت و وظیفه شناس وجود ندارد.
در واقع، عصر کنونی که مشارکتهای CSR رو به کاهش است، سرمایهداران ثروتمند و فوقثروتمندی مانند بیل گیتس و وارن بافت نیز دارند که ثروت خود را برای اهداف اجتماعی و زیستمحیطی اهدا میکنند و روند صنعتگران برجسته مانند NR Narayana Murthy از اهدافی مانند سرمایهداری در روشی دلسوزانه
بنابراین، در واقع کاری در مورد علل اجتماعی و محیطی انجام می شود و از این رو، هنوز همه چیز از بین نرفته است. البته، واقعیت این است که مجموعهای از کاهش CSR و افزایش فعالیتهای رهبران کسبوکار نشاندهنده چند چیز است.
اول، نشان میدهد که اکثر دولتهای غربی به شرکتها اجازه دادهاند تا در محیط کمتر مسئولیتپذیری مسئولیتپذیری خود ادامه دهند و در عین حال، پول را به اهداف پوپولیستی و مردممحور اختصاص دهند. به طور خلاصه، معنای این امر این است که تا زمانی که به CSR مربوط میشود، مدتی طول میکشد تا وضعیت کنونی روندهای متناقض و متضاد به چیزی ملموستر تبدیل شود.
دوم، این بدان معناست که دولتها شرکتها را از هرگونه تعهد CSR مبرا کردهاند و در عین حال به افراد خصوصی اجازه میدهند تا در بهبود وضعیت جامعه به صورت فردی و نه جمعی رهبری کنند.
تعادل را بازیابی کنید
در نهایت، نظر ما این است که تعادل بین سودآوری و CSR باید بازیابی شود و برای این منظور، یک تلاش یکپارچه و جمعی از سوی همه سهامداران از جمله شرکتها، دولتها، فعالان و مهمتر از آن رهبران تجاری مورد نیاز است.
بنابراین، ما منتظر رنسانس هستیم که در آن شرکت ها و CSR دوباره با یکدیگر همسو می شوند و در تجربه ما، این می تواند هم به صورت بالا به پایین و هم از پایین به بالا اتفاق بیفتد.
به عنوان جمع بندی، عصر حاضر پر از آشفتگی و هرج و مرج است، و از این رو، در واقع این گونه است که شهروندان و همه ذینفعان قبل از اینکه خیلی دیر شود اقدام کنند.
بدون نظر