چرا تغییر وضعیت موجود در اقتصادها و سازمان ها دشوار می شود؟

ضرورت تغییر و تغییر عوامل در سراسر جهان

در سرتاسر جهان، رهبران کشورها و شرکت‌ها با نیاز به تغییر روش‌های قدیمی تفکر و تغییر عادات رفتاری قدیمی برای رویارویی با آینده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند که قطعاً مخرب است و بنابراین، برای شکوفایی در سال‌های آینده، تغییر تنها راه خواهد بود. ثابت که مهم است

بنابراین، این درک که ملت‌ها، اقتصادها، جوامع، سازمان‌ها و افراد موجود در آن‌ها باید در جهان آینده تغییر کنند یا نابود شوند، قطعاً برای نخبگان سیاسی و اقتصادی سراسر جهان روشن شده است .

این امر منجر به ظهور عوامل تغییر کاریزماتیک مانند رهبران هند، فرانسه، عربستان سعودی و جاهای دیگر شده است که نیاز به تغییر را می دانند و از طریق شوک درمانی و همچنین اقدامات یخبندان برای تغییر وضعیت موجود تلاش می کنند تغییر کنند.

به عنوان مثال، در فرانسه، رئیس جمهور جدید، امانوئل ماکرون، خواستار یکپارچگی بیشتر منطقه یورو برای اطمینان از ارتباط مداوم آن و همچنین برای جلوگیری از تهدیدهایی مانند برگزیت شده است که اساساً رأی مخالف اتحادیه اروپا بود.

به طور مشابه، در عربستان سعودی، الگوی نوظهور به رهبری حاکم واقعی محمد بن سلمان یا MBS، بر آماده سازی کشور برای آینده ای فراتر از نفت تمرکز دارد و در این راستا، او چشم اندازی را برای کشور برای مواجهه با آینده ترسیم کرده است. و مراحلی را که برای تحقق بخشیدن به آن چشم انداز لازم است، به تفصیل بیان کرده است.

علاوه بر این، تمرین پول زدایی در هند برای تأثیرگذاری بر تغییر رفتار مردم به منظور حذف آنها از پول نقد و اطمینان از آمادگی هند برای آینده بدون پول انجام شد.

در میان سازمان‌های معاصر، به نظر می‌رسد اینفوسیس تغییرات را در سال‌های اخیر پذیرفته است، اگرچه مسیر پیش رو مملو از موانع و سایر عوامل بازدارنده است.

در واقع، آنچه همه این مثال‌ها به ما نشان می‌دهند این است که ضرورت تغییر به رسمیت شناخته شده است، هر چند به نظر می‌رسد که اجرا در حال تزلزل است.

سخت افزار سیستم ها با نرم افزار تغییر سازگار نیست

دلیل شکست یا تزلزل برنامه های اصلاحی جسورانه و بلندپروازانه در اقتصادها و سازمان ها این است که ثابت کرده است سیستم در برابر تغییر مقاوم است. به هر حال، عادت‌های قدیمی به سختی از بین می‌روند، علاوه بر این که ذهنیت‌های قدیمی مانند تار عنکبوت هستند که پاک کردن و واقعی‌سازی تغییرات زمان می‌برد.

برای مقایسه، اگر نرم افزار تغییر ذهنیت ها و رفتارها باید راه اندازی شود، سخت افزار سیستم ها و فرآیندهای پشتیبان و همچنین قوانین و مقررات نیز باید تغییر کنند، اگر تغییرات ساختاری در حال اجرا باید با موفقیت انجام شود. در واقع، داشتن چشم‌اندازی برای آینده یک چیز است و داشتن نقشه‌ای واضح و اجرای آن یک چیز کاملاً متفاوت است.

اتفاقی که در حال حاضر روی می دهد این است که ملت ها و سازمان ها آماده نرم افزار تغییر هستند، اما سخت افزارهای زیربنایی یا قوانین و مقررات ساختاری و همچنین سیستم ها و فرآیندها به قدری در عادات و تفکرات قدیمی جا افتاده است که یک ناسازگاری اساسی وجود دارد. بین نرم‌افزار و سخت‌افزار که منجر به جلوگیری از تغییرات و خنثی‌سازی اصلاحات می‌شود.

تغییر یا نابود شود و اصلاح شود یا منقرض شود

با این اوصاف، باید توجه داشت که ضرورت تغییر نمی‌تواند مهم‌تر از آنچه اکنون است باشد، زیرا آینده تحت سلطه شتابان پیشرفت فناوری و تغییرات تصاعدی خواهد بود، به این معنی که تفکر خطی و رفتاری که در روش‌های قدیمی گیر کرده است. منجر به فروپاشی سیستم ها شود.

به عبارت دیگر، نوشته روی دیوار روشن است و آن است که تغییر کند یا از بین برود و اصلاح شود یا معدوم شود. بنابراین، نکته کلیدی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که این پیام باید به تمام سطوح سازمان ها و همه ذینفعان در کشورها و همچنین سایر نهادها منتقل شود.

دلیل مقاومت ساختار سازمان‌ها و شرکت‌ها در برابر تغییر این است که آنها از افراد و همچنین قوانین و مقرراتی تشکیل شده‌اند که دهه‌ها پیش زمانی که آینده قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسید وضع شده‌اند.

با این حال، اکنون اینطور نیست، زیرا تقریباً همه متوجه شده اند که آینده بسیار مخرب خواهد بود و از این رو، آنها باید برای مواجهه با اختلال یا جابجایی آماده باشند. این باید با تغییر قوانین و مقررات و موسسات پشتیبانی شود تا آنها را برای آینده آماده کند که در آن تلاش باید بر یک تغییر اساسی یا آنچه به عنوان تغییر پارادایم در روش رویکرد ما به آینده شناخته می شود، تأثیر بگذارد.

در واقع، خطر ناآرامی های اجتماعی گسترده و هرج و مرج زیاد نمی توانست بیشتر باشد، مگر اینکه به طور جمعی انتخاب هایی را انجام دهیم که به ما در عبور از طوفان های پیش رو کمک کند.

کاری که ما به عنوان افراد می توانیم انجام دهیم

این امر مستلزم انضباط و مقداری فداکاری شخصی است تا اطمینان حاصل شود که نسل های آینده در جهانی زندگی می کنند که ارزش زندگی کردن را داشته باشد. با این حال، این واقعیت باقی می‌ماند که بسیاری از ابتکارات تغییر شکست می‌خورند، زیرا بیشتر مبتنی بر اپتیک هستند، به این معنی که برخی از آنها برای اینکه عوامل تغییر جلوی دوربین‌ها خوب به نظر برسند و همچنین روحیه آنها را ماساژ دهند، انجام می‌شوند که مطمئناً چنین نیست. راه رفتن

مواد مورد نیاز بیشتر و اپتیک کمتر

بنابراین، این بدان معناست که ابتکارات تغییر نه تنها باید در مورد شعارهای کلان باشد، بلکه باید با تمایل به تأثیرگذاری بر یک تغییر اساسی همراه باشد. در نهایت، معنای این امر برای همه ذینفعان این است که باید بین آنها اتفاق نظر وجود داشته باشد که در آن جمله «متحد ایستاده‌ایم، تقسیم می‌شویم، سقوط می‌کنیم» به کار می‌رود.

برای نتیجه گیری، ما در یک دوراهی در تکامل جمعی خود قرار داریم و انتخاب ها و تغییراتی که اکنون پذیرفته ایم و با نظم و اراده انجام می دهیم تعیین می کند که آیا در آینده زنده بمانیم یا خیر .

بدون نظر

پاسخ دهید