روانشناسی شناختی مکتب فکری دیگری است که به بررسی فرآیندهای درونی یا شناخت می پردازد و سعی می کند فرآیندهای فکری، حافظه و مراحل دخیل در رشد شناختی را به صورت بلندمدت مطالعه کند. دو ویژگی اساسی رویکرد شناختی که روانشناسان شناختی را از سایر مکاتب فکری متمایز می کند در زیر شرح داده شده است:

 

    1. رویکرد شناختی به روانشناسی بر خلاف رویکرد رفتاری که بر درون نگری برای بررسی الگوهای رفتاری متمرکز است، به شدت بر تکنیک های علمی برای تحلیل رفتار متکی است.

 

 

    1. روانشناسان شناختی اهمیت شرایط ذهنی درونی مانند افکار، عواطف، احساسات و امیال را در تأثیرگذاری بر الگوهای رفتاری روزمره تصدیق می کنند.

 

هدف اصلی روانشناسی شناختی مطالعه چگونگی کسب و استفاده ذهنی انسان از دانش و اطلاعات به دست آمده درست مانند یک پردازنده کامپیوتری است. فرض اصلی پشت نظریه شناختی این است که راه حل های مسائل مختلف به شکل اکتشافی، الگوریتم یا بینش است. حوزه های کلیدی مورد علاقه پژوهشی در روانشناسی شناختی عبارتند از حافظه، توجه، ادراک، یادگیری، تفکر، زبان، طبقه بندی و غیره.

پیشینه تاریخی مکتب فکری شناختی

اگرچه شواهد تحقیقاتی ثابت می‌کند که محققان قبلاً روی رویکردهای شناختی کار تحقیقاتی انجام داده‌اند، اما روان‌شناسی شناختی در اواخر دهه 50 و 60 اهمیت خود را به عنوان زیرشاخه روانشناسی پیدا کرد. حوزه روانشناسی شناختی به شدت تحت تاثیر تحولات در زمینه علوم و فناوری کامپیوتر است.

دونالد برودبنت در کتاب خود “ادراک و ارتباطات” در سال 1958، نظریه اطلاعات را مطرح کرد که در آن بینش های جدیدتری را رها کرد و توسعه مدل جدیدی از شناخت را که شامل پردازش اطلاعات بود، رهبری کرد. اولریک نایسر در یکی از کتاب های منتشر شده خود در سال 1967 اصطلاح “روانشناسی شناختی” را ابداع کرد. اساس این رویکرد در روانشناسی گشتالت در آثار ماکس ورتهایمر، کورت کوفکا، ولفگانگ کوهلر و ژان پیاژه گذاشته شد که سعی در مطالعه روشنفکران داشتند. پیشرفت و رشد فکری کودکان را مطالعه کرد.

اگرچه دیدگاه شناختی زاییده فکر هیچ محقق یا متفکری نیست، نوام چامسکی (1928) نقش مهمی را با یافته های دوراندیشانه خود در مورد انقلاب شناختی بازی می کند. زبان شناس آمریکایی از دیدگاه رفتارگرایی کاملاً ناراضی بود و رفتارگرایی را کوته بینانه می دانست. او معتقد بود که برای ارائه تفسیری معنادار از استعدادهای روانی، شناخت یا وضعیت ذهنی درونی باید همراه با الگوهای رفتاری ادغام شود (میلر، 2003).

نظریه شناختی ژان پیاژه

ژان پیاژه به‌خاطر مشارکت‌هایش در نظریه مرحله پیشرفت شناختی شناخته می‌شود، که توضیح می‌دهد چگونه کودکان از نظر تفکر منطقی و علمی در یک دوره زمانی پیشرفت می‌کنند. با پیشروی کودکان به مرحله بعدی، یک تغییر یا رشد پیشرونده را می توان در توانایی های تفکر و استدلال آنها مشاهده کرد.

کاربردهای روانشناسی شناختی به عنوان یک رشته تخصصی

روان‌شناسی شناختی فرآیندهای پیچیده درونی یا ذهنی را مطالعه می‌کند که شامل تجزیه و تحلیل عملکرد مرتبه بالاتر مغز از جمله حل مسئله، تفکر و استفاده از زبان است. این نظریه از طیف متنوعی از ابزارهای شناختی برای توصیف چگونگی درک، تفسیر و عمل انسان در پاسخ به محیط اطراف خود، از جمله تصمیم گیری و استدلال، استفاده می کند. روانشناسان شناختی به طور مساوی سعی می کنند تا بررسی کنند که چگونه احساسات ما مانند ترس و میل، بر توانایی های شناختی ما تأثیر می گذارد و در زمان های خاصی به همراه عصب شناسان برای تشخیص تظاهرات هیجانی و تأثیر آن بر توانایی های شناختی تحقیق می کنند. روانشناسی شناختی در سازمان های صنعتی، مدیریت، رشد و روانشناسی کودک، آموزش و بسیاری زمینه های دیگر کاربرد دارد.

روانشناسی شناختی در زمینه های مختلف دیگر مرتبط با روانشناسی برای حل مسائل روانشناختی چه در زمینه سازمانی و چه در زمینه شخصی کاربرد دارد.

 

    • افسردگی: با کمک تکنیک‌های مشاوره و درمان‌های شناختی، روان‌پزشکان یا مشاوران به بیماران خود کمک می‌کنند تا همراه با داروهای ضدافسردگی برای درمان افسردگی با افسردگی مبارزه کنند.

 

    • رفتار ضداجتماعی و پرخاشگرانه: رفتار پرخاشگرانه و ضداجتماعی افراد بستگی به نحوه پردازش اطلاعات اجتماعی و پاسخ به دیگران در پاسخ به رفتار دیگران دارد. کنت دوج پنج نشانه را که مردم برای ارزیابی و پاسخ به رفتار دیگران دنبال می کنند، شناسایی کرد که در زیر توضیح داده شده است:

       

        • رمزگذاری اطلاعات اجتماعی

       

       

        • تفسیر اطلاعات یا نشانه های اجتماعی

       

       

        • جستجوی پاسخ

       

       

        • ارزیابی پاسخ ها

       

       

        • اجرای پاسخ

       

      با آگاهی بهتر از 5 فرآیند حیاتی بالا، افراد می توانند با توجه به الگوهای رفتاری اجتماعی خود انتخاب های آگاهانه ای داشته باشند و یاد بگیرند که با صرف زمان و فکر کردن به هر مرحله، سطح پرخاشگری خود را در رفتار خود کنترل کنند.

 

    • آموزش: مطالعه روانشناسی شناختی به طرق مختلف بر حوزه آموزش تأثیر دارد. 4 مرحله رشد شناختی ژان پیاژه آمادگی ذهنی و بیولوژیکی دانش‌آموز را در طی مراحل مختلف برای پذیرش اطلاعات مختلف مورد توجه قرار می‌دهد که معلمان باید در هنگام انتخاب روش‌های تدریس به آن توجه کنند. علاوه بر این، مربیان و مربیان سعی می کنند با ارزیابی سبک های یادگیری ترجیحی که می تواند دیداری، شنیداری یا حرکتی باشد، از رویکرد شناختی برای انتقال آموزش به فراگیران استفاده کنند.

 

 

    • تبلیغات و روانشناسی شناختی: متخصصان بازار از مفاهیم روانشناسی شناختی برای طراحی برنامه های بازاریابی خود استفاده می کنند که می تواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و بر رفتار خرید آنها تأثیر بگذارد.

 

 

    • توضیح می‌دهد که مغز انسان چگونه اطلاعات را پردازش می‌کند: مغز انسان تمایل دارد اطلاعات را درست مانند پردازنده‌های کامپیوتری با مرتب‌سازی، فیلتر کردن و بازتولید خروجی‌های مورد نظر یا برانگیختن پاسخ‌های دلخواه پردازش کند (Willingham, 2007).

 

مزایا و محدودیت های رویکرد شناختی

رویکرد شناختی این مزیت را دارد که عملاً در زمینه‌های مختلف قابل استفاده است و به دلیل تکیه زیاد بر تکنیک‌ها یا آزمایش‌های علمی به عنوان روش اصلی تحقیق و تحقیق مورد قدردانی قرار می‌گیرد. نقطه ضعف رویکرد شناختی این است که به شدت بر فرآیندهای شناختی یا درونی ذهنی متکی است که نمی توان مستقیماً آنها را مشاهده کرد. از آنجایی که یافته‌ها مبتنی بر بررسی یا مطالعه فرآیندهای نامرئی است، نظریه به دلیل ذهنی بودن و عدم رویکرد علمی مورد انتقاد قرار گرفته است که در نتیجه اعتبار یافته‌های تحقیق زیر سؤال می‌رود. این نظریه همچنین به دلیل در نظر نگرفتن سایر عوامل مؤثر بر رفتار طبق نظر پالمر و هالین مورد انتقاد قرار گرفته است.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × یک =