سرمایه داری دلسوز چیست و چه چیزی برای ما به دنبال دارد؟
در سالهای اخیر، صحبتهای زیادی در مورد تبدیل سرمایهداری به مدلی از اقتصاد وجود داشته است که در آن شرکتها اطمینان میدهند که مدلهای کسبوکار جامعهگرا و مردممدار پذیرفته میشوند، به طوری که سود تنها معیار یا دلیلی برای حضور آنها در تجارت نباشد. به عبارت دیگر، بسیاری از رهبران و کارشناسان برجسته کسبوکار از سرمایهداری فراتر از پارادایم « سود به هر قیمتی » فراتر میروند و به گونهای مهربانتر و ملایمتر میروند که میتواند جوامع و مردم را بالاتر از تعقیب بیمعنای سود قرار دهد.
در واقع، این شکل از سرمایه داری که گاه سرمایه داری دلسوز یا سرمایه داری با چهره انسانی نامیده می شود، هم در جهان توسعه یافته غرب و هم در جهان در حال توسعه و نوظهور در آسیا و آمریکای لاتین طرفداران زیادی پیدا می کند.
مهره ها و پیچ های سرمایه داری دلسوز
سرمایهداری دلسوز به این معناست که شرکتها باید هزینههایی را که بر محیطزیست تحمیل میکنند، جوامعی که در مجاورت کارخانهها و کارخانهها و همچنین دفاترشان قرار دارند، کارکنانشان که باید با مهربانی بیشتری با آنها رفتار کنند، و مصرفکنندگان و سایر ذینفعان که باید در برابر آنها پاسخگو باشند.
به عبارت دیگر، شرکتها باید انواع سرمایهداری را اعمال کنند که انسانیتر، دلسوزانهتر، و عادلانهتر و منصفانهتر باشد . این نه تنها مستلزم تغییر ذهنیت است، بلکه به دور شدن از فلسفه مسلط آلوده کردن محیط زیست و امتناع از پرداخت هزینه پاکسازی، افزایش دستمزد برای افرادی که در بالای سلسله مراتب سازمانی هستند و افرادی را که از نردبان بالا و خشک پایین میروند. به خطر انداختن کیفیت و ایمنی محصولات و کالاها و خدمات خود و شفافیت در معاملات خود با تنظیم کننده ها و سازمان های دولتی.
موردی برای بازاندیشی و بازسازی سرمایه داری
بنابراین، سرمایه داری دلسوز نه تنها به بازنگری کامل در مورد الگوی سود موجود در برابر مردم نیاز دارد، بلکه نیازمند بازنگری اصولی است که زیربنای آن است تا مردم را در برابر سود قرار دهد.
طرفداران سرمایه داری دلسوز برای شرکت ها از خارجی سازی آسیب های زیست محیطی و زیست محیطی استفاده نمی کنند، به این معنی که این آسیب ها دیگر نباید به عنوان “خارجی” برای هزینه های انجام تجارت تلقی شوند و در نتیجه، نیازی به در نظر گرفتن هزینه های ناشی از آن نیست. انجام کسب و کار.
علاوه بر این، آنها همچنین خواستار شکاف کمتر بین حقوق اجرایی و حقوق کارکنان درجه یک هستند تا احساس عدالت و انصاف برای همه ایجاد شود.
آرمان شهر برای رئالیست ها
اگرچه ممکن است این ایدهآلیستی و آرمانشهری به نظر برسد، اما لازم به ذکر است که در این دوران بحران سیارهای که تغییرات آب و هوایی موجودیت تمدن را تهدید میکند، جایی که نابرابریهای درآمد ناخالص و شکاف ناپسند ثروت منجر به ناآرامیهای اجتماعی میشود، و جایی که تغییرات فناورانه در حال شتاب، قرارداد اجتماعی را که روابط ما با جهان بر آن استوار است، تهدید می کند، سرمایه داری دلسوز دیگر مفهومی انتزاعی و دور از دسترس نیست، بلکه چیزی است که ما به صورت فوری به آن نیاز داریم.
در واقع، بدون اینکه آخرالزمانی به نظر برسد، لازم به ذکر است که تا زمانی که مسیر خود را تغییر ندهیم و شیوه های کسب و کار خود را دوباره مهندسی نکنیم، ممکن است به عنوان یک گونه زنده نمانیم، به این معنی که تا زمانی که تغییر نکنیم، بقای نوع بشر در خطر است.
برهان علیه سرمایه داری دلسوز
با این اوصاف، کسانی هستند و در حال حاضر اکثریت هستند، که همه این صحبت ها از سرمایه داری دلسوز را به عنوان مزخرفات هوای داغ یا بمباران و ایدئولوژیک که واقعیت های زمینی را در مورد نحوه کار سرمایه داری و تجارت در نظر نمی گیرند، رد می کنند.
در واقع، میلتون فریدمن، کارشناس اقتصادی مکتب شیکاگو فقید، زمانی که صریحاً اعلام کرد که “کسب و کار تجارت است” و بنابراین، “مسئولیت تجارت، تجارت است” و نه چیز دیگر، اساس چنین انتقاداتی را پایه گذاری کرد.
بنابراین، در یک حرکت، بحث در آب مرده است، زیرا دیدگاه غالب این است که بازارها به تمام مشکلات ناشی از تمایلات سرمایهداری رسیدگی میکنند و ماهیت خود اصلاحشونده بازارها به گونهای است که دیر یا زود، کسبوکار متوجه میشود. راه برون رفت از بحران
نیاز به یک روایت جدید
وقتی استدلالهای موافق و مخالف سرمایهداری دلسوز را با هم مقایسه و مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که در میان مخالفان این شکل از سرمایهداری، غرور زیادی وجود دارد، و در میان کسانی که از آن حمایت میکنند، ساده لوحی بسیار است.
به عبارت دیگر، جایی بین بالاترین آرزوهای بشریت و واقعیت های زمینی که همه ما با آن روبرو هستیم، باید نقطه ملاقاتی وجود داشته باشد. نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که ما اکنون در مرحله ای هستیم که باید روایت جدیدی پدیدار شود که امیدوارانه بتواند تفاوت های بین مدل غالب و دیدگاه اقلیت را که از سرمایه داری دلسوز حمایت می کند، آشتی دهد.
این بدان معناست که ما نیاز داریم که سرمایه داری دلسوز از درون صفوف کسانی که سرمایه داری را اجرا می کنند، برخاسته باشد و نه از کسانی که خوش فکر هستند، اما در موقعیتی نیستند که وضعیت موجود را تغییر دهند.
موج سواران امواج تغییر
در حال حاضر، این امر تا حدودی در غرب و شرق و همچنین با رهبران برجسته تجاری بخش فناوری مانند بیل گیتس، NR Narayana Murthy، Elon Musk، و Mark Zuckerberg، که از برخی یا بیشتر از رشتههای ایدئولوژی سرمایهداری دلسوز حمایت میکنند، رخ میدهد. در حمایت از درآمد پایه برای همه، حفاظت از محیط زیست، کاهش نابرابری، و مبارزه برای مشارکت بیشتر جنسیتی.
این امر نیاز به افزایش قدرت دارد و تا آنجا که ممکن است رهبران کسب و کار و کارمندان رتبه بندی و پرونده را شامل می شود تا اجماع ایجاد شود که می تواند ما را به آینده ای پایدارتر هدایت کند.
برای نتیجه گیری، بحران سیاره ای کنونی به گونه ای است که ما به نسل های آینده مدیون هستیم که دنیایی عادلانه و پایدار بسازیم تا آنها رشد کنند، زیرا این جمله درست به نظر می رسد که ” ما جهان را به ارث نبرده ایم، بلکه فقط آن را از فرزندان خود به عاریت گرفته ایم ” .
بدون نظر