دیکتاتوری یا دموکراسی؟ بحث در مورد اینکه کدام سیستم باعث رشد می شود ادامه دارد
اگر به تاریخ توسعه اقتصادی کشورها در حدود یکصد سال اخیر نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که ملتهای مختلف مسیرهای متفاوتی را برای رشد اقتصادی در پیش گرفتهاند.
در حالی که کشورهایی مانند چین اقتصادهای خود را باز کردند و در عین حال نظام های سیاسی اقتدارگرای خود را حفظ کردند، هند دموکراتیک باقی ماند و مسیر متفاوتی را تا آنجا که به توسعه اقتصادی مربوط می شد در پیش گرفت.
در واقع، برخی از مفسران هندی دوست دارند بگویند که چین از هند پیشی گرفت، عمدتاً به این دلیل که تصمیمات غیرمحبوب و با اراده آهنین اتخاذ کرد که در آن ماهیت اقتدارگرایانه نظام سیاسی آن به این معنی بود که حاکمان آن می توانند اصلاحات اقتصادی را بدون زحمت مخالفان انجام دهند، در حالی که در هند، هر تصمیم بزرگ اقتصادی، یک عقب نشینی و مقاومت از پایین و همچنین توسط احزاب مخالف بوده است.
بنابراین، در میان نخبگان هندی مد است که بگویند دیکتاتوری برای توسعه اقتصادی بهتر است.
از سوی دیگر، ما مورد اتحاد جماهیر شوروی سابق را داریم که زیر بار تناقضات خود فروپاشید و مدل سوسیالیستی و کمونیستی توسعه اقتصادی آن در نهایت بی اعتبار شد.
دموکراسی، دیکتاتوری، و آنچه تئوری و نمونه های دنیای واقعی نشان می دهد
بنابراین، برخی از کارشناسان بر این باورند که دموکراسی در بلندمدت بهتر است، همانطور که از موفقیت مستمر ایالات متحده و سایر کشورهای غربی که اعتبار دموکراتیک خود را حفظ کرده اند و در عین حال، سرعت رشد خود را حفظ کرده اند، می توان دریافت.
در واقع، از آنجایی که دموکراسی حاکمیت قانون و احترام به قراردادهای منعقد شده بین مشاغل و سایر نهادها را ترویج می کند، اعتقاد بر این است که یک سیستم سیاسی سالم و پویا با حمایت یک قوه قضاییه مستقل پیش نیاز رشد کشورهاست.
از آنجایی که جوامع آزاد و عادلانه اغلب قوانین برابری طلبانه و عادلانه ای را تضمین می کنند که برای رونق کسب و کار ضروری است، دموکراسی باعث رشد اقتصادی نیز می شود.
علاوه بر این، یک سیاست مدارا و متکثر شناخته شده است که خلاقیت را تشویق می کند و نوآوری را تقویت می کند، که هر دو در رژیم های سرکوبگر خفه شده اند.
البته، همانطور که هر متخصصی که ارزش نمکش را دارد از گفتن خسته نمی شود، چین استثنا بزرگی است که در آن رونق اقتصادی را حتی در یک سیستم بسته تضمین می کند.
آنها همچنین به موفقیت اقتصادهای به اصطلاح ببرهای آسیایی مانند کره جنوبی و تایوان و همچنین ایالت شهر سنگاپور اشاره می کنند تا بر این نکته تأکید کنند که سیستم های استبدادی بهتر عمل می کنند زیرا می توانند تصمیماتی بگیرند که مسدود یا خنثی نمی شوند.
هر سیستمی خوب عمل می کند تا زمانی که رشد عادلانه باشد، در غیر این صورت، منفجر می شوند
با این اوصاف، موارد اخیر چگونگی تهدید شیوع ویروس کرونا برای دولت چین آشکار میشود، دیکتاتوریها دیر یا زود تمام میشوند و منفجر میشوند، زیرا کارگران و مردم در خیابان در نهایت از ثروت بدون آزادی خسته میشوند و مهمتر از آن اعتراض میکنند. در برابر نابرابری های گروتسک سیستم.
به عبارت دیگر، مردمی که از غنایم رشد اقتصادی رها شده اند، اغلب صدای خود را در چنین سیستم هایی می یابند و عصیان می کنند.
از سوی دیگر، دموکراسیها تضمین میکنند که مخالفان و اعتراضها از طریق دریچههای ایمنی مانند انتخابات و سایر اشکال نمایندگی سیاسی آزاد میشوند که در آن محرومان و ناراضیها میتوانند زمانی که احساس میکنند کوتاهی کردهاند به شخص دیگری رأی دهند.
در واقع، این زیبایی دموکراسی است، زیرا به همه صداها اجازه میدهد بر خلاف دیکتاتوریهایی که در آن مخالفتها سرکوب میشود و دیر یا زود، چنین مخالفتی اغلب راه خود را برای تخریب بافت اجتماعی پیدا میکند.
البته، هیچ تضمینی وجود ندارد که دموکراسی ها توزیع عادلانه ثروت را تضمین کنند، همانطور که می توان از سطوح بالای اختلاف ثروت که در اکثر دموکراسی ها در سراسر جهان مشاهده می شود، مشاهده کرد.
کیفیت رهبری و تعهد رهبران اهمیت بیشتری دارد
بنابراین، این ادعای ما این است که هم دموکراسی ها و هم دیکتاتوری ها از نظر توسعه اقتصادی نقاط مثبت و منفی خود را دارند و عمدتاً به دلیل نوع رهبرانی است که ملت ها را رهبری می کنند که تفاوت ایجاد می کند.
به عنوان مثال، رهبران بلند قدی مانند نهرو و لی کوان یو توانستند کشورهای نوپای خود را از طریق مشکلات هدایت کنند، مانند دنگ شیائوپینگ در چین و همچنین پارک لی در کره جنوبی.
در حالی که هر یک از این رهبران مسیر متفاوتی را برای توسعه اقتصادی کشورهای خود در پیش گرفتند، تعهدی همیشگی برای بزرگ کردن کشورشان داشتند.
بنابراین، کیفیت رهبری اغلب بسیار مهم است زیرا کشورها به دنبال رشد و شکوفایی اقتصادی هستند.
علاوه بر این، دموکراسیها برای برخی موقعیتها بهتر هستند، زیرا رهبران غیرمحبوب میتوانند جایگزین شوند، در حالی که دیکتاتورها باید با زور حذف شوند .
علاوه بر این، مشاغل اغلب در کشورهایی که با آنها محترمانه رفتار می شود و سهولت در انجام تجارت رایج است، کار آسان تر است.
این بدان معناست که رهبران کسبوکار اغلب به سیستمهای سیاسی اهمیت زیادی نمیدهند و در عوض با نحوه برخورد با آنها و اینکه آیا شرکتهایشان میتوانند رشد کنند و رفاه را برای سهامداران خود به ارمغان بیاورند، درگیر هستند.
در واقع، همانطور که از رویدادهای چند سال اخیر در سراسر جهان مشاهده می شود، بسیاری از رهبران برجسته تجاری اغلب ترجیح می دهند به تجارت خود (به معنای واقعی و مجازی) فکر کنند.
نتیجه
در نهایت، در حالی که بحث بر سر نوع سیستمی که برای رشد اقتصادی بهتر است ادامه دارد، لازم به یادآوری است که صرف نظر از نوع سیستم، در نهایت مردم باید منتفع شوند و اصل موضوع در اینجاست.
تا زمانی که رشد عادلانه و عادلانه وجود داشته باشد، هر سیستمی موفق به شکوفایی و بقای خود می شود و یک بار مردم درک می کنند که رفاه فقط برای عده معدودی است، آنگاه سیستم به تدریج شروع به منفجر شدن می کند.
بدون نظر