تصمیم گیری در زمینه سازمانی
تصمیم گیری بخشی از زندگی هر فرد است و همه ما باید هر لحظه تصمیم بگیریم. تصمیمگیریها، درست از انتخاب پوشیدن لباسها گرفته تا اینکه چه چیزی بخوریم تا جایی که در آن زندگی میکنیم و کار میکنیم، و اینکه با چه کسی ازدواج میکنیم، تصمیمها بخشی جداییناپذیر از زندگی ما هستند. در یک زمینه سازمانی، شایان ذکر است که تصمیم گیری به نوع صحیح اطلاعات، اطلاعات کامل و توانایی ترکیب و درک اطلاعات نیاز دارد. در حالی که دو ویژگی اول به منابع خارجی بستگی دارد، توانایی تصمیم گیری آگاهانه یک ویژگی شخصیتی است. از این رو، مدیران عامل موفق کسانی هستند که می توانند دیدگاه های مختلف و دیدگاه های متفاوت را در نظر بگیرند و به تصمیم درست برسند.
چشمانداز کسبوکار در زمان کنونی مملو از نمونههایی از شرکتهایی است که اشتباهات استراتژیک مرتکب شدهاند و این اشتباهات بیشتر ناشی از عدم تصمیمگیری صحیح توسط مدیران عامل و مدیران این شرکتها است. به عنوان مثال، شکست کرایسلر و فورد (شرکتهای بزرگ خودروسازی در ایالات متحده) در مواجهه با چالش رقابت شرکتهای بزرگ خودروسازی ژاپنی مانند تویوتا، بیشتر به دلیل فقدان تصمیمهای تخیلی بود که میتوانست به گونهای منسجم به تهدید پاسخ دهد. . البته موضوع دیگری است که این شرکت ها (به ویژه کرایسلر) به سرپرستی لی یاکوکا توانستند به دلیل تصمیمات قاطعانه ای که توسط او گرفته شد، با موفقیت به رقابت ژاپنی ها برسند.
جنبه دیگری که به تصمیم گیری در زمینه سازمانی مربوط می شود این است که باید اطلاعات کامل و دقیقی در اختیار تصمیم گیرنده قرار گیرد. در علم اقتصاد اصطلاحی به نام «عدم تقارن اطلاعات» وجود دارد که نشان میدهد چگونه اطلاعات ناقص و ناکافی منجر به تصمیمگیریهای ضعیف و انتخابهای اشتباه میشود. معنای این مفهوم این است که داشتن اطلاعات جزئی یا اطلاعات معیوب اغلب منجر به “فلج تجزیه و تحلیل” می شود که اصطلاح دیگری برای توانایی های تصمیم گیری ضعیف است. در نهایت، حتی با داشتن اطلاعات موثق و دقیق، تصمیم گیرنده باید مهارت حل مسئله و توانایی تصمیم گیری زیرکانه داشته باشد تا به قضاوت صحیح در مورد مسائل و مشکلات روزمره دست یابد.
قاعده اصلی در تصمیم گیری این است که تصمیم گیرنده باید بر افرادی که در مورد آنها تصمیم می گیرد، مشروعیت و اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر، تصمیم گیرندگان تنها زمانی موفق می شوند که تصمیمات آنها مورد احترام قرار گیرد و توسط افراد یا گروه هایی که تصمیم بر آنها تأثیر می گذارد، دنبال شود. دلیل ذکر این موضوع در پایان این است که در بسیاری از موارد، ماهیت پراکنده سازمانهایی با منافع مختلف که توسط جناحها نمایندگی میشوند، اغلب توانایی تصمیمگیری تصمیمگیرنده را تضعیف میکند. از این رو، شایان ذکر است که چنین اختیاراتی باید به تصمیم گیرنده واگذار شود.
از این رو، روشن است که موضوع تصمیم گیری، عناصر متعددی را در بر می گیرد (که در این مقاله به برخی از آنها به اختصار پرداخته شده است). ما امیدواریم که در مقالات بعدی جزئیات بیشتری از این عناصر را پوشش دهیم و این مقاله به عنوان تنظیم لحن برای بقیه ماژول در مورد تصمیم گیری در نظر گرفته می شود.
بدون نظر