وعده و خطرات تصمیم گیری مبتنی بر فناوری برای رهبران کسب و کار
مزایا و معایب تصمیم گیری در عصر دیجیتال
عصر دیجیتال به خوبی و واقعاً در راه است. با آن، تغییرات زیادی هم در چشم انداز خارجی که کسب و کارها در آن فعالیت می کنند و هم در پویایی داخلی تصمیم گیری در حال رخ دادن است. در واقع، نمیتوان گفت که تصمیمگیری در عصر دیجیتال با هر چیزی که پیش از آن آمده بود، متفاوت است، بهویژه زمانی که مزایای تصمیمگیری مبتنی بر فناوری در موقعیتهای فشار بالا را در نظر بگیریم.
برخلاف انسانها، ماشینها وحشت نمیکنند و از این رو، بسیاری از سازمانها و رهبران کسبوکار که سرپرستی آنها را بر عهده دارند، به مزایای استفاده از فناوریهایی مانند AI (هوش مصنوعی) برای تقویت یا حتی جایگزینی انسانها در حلقههای تصمیمگیری پی بردهاند.
با این حال، اتکای بیش از حد به فناوری برای مقاصد تصمیمگیری، جنبههای منفی نیز دارد.
به عنوان مثال، در حالی که فناوری به جمعآوری حجم زیادی از دادهها و کمک به رهبران کسبوکار برای تصمیمگیری آگاهانه کمک میکند، همچنین این احتمال وجود دارد که لمس انسان مورد تحسین قرار نگیرد که میتواند پیامدهای اجتماعی نامطلوبی داشته باشد.
مزایای تصمیم گیری مبتنی بر Algos و وحشت ناشی از تصادفات شیدایی
در واقع، فناوری چگونه میتواند سودمند بودن یک تصمیم را از منظر اجتماعی و محیطی متمایز کند، بهخصوص زمانی که ماشینها طوری برنامهریزی شدهاند که براساس روشهای خشک و مبتنی بر دادههای دقیق عمل کنند؟
این واقعیت که ماشینها و فناوریها به خودشان واگذار میشوند، ما را به آیندهای میرسانند که در آن ارزشهای انسانی در نظر گرفته نمیشود و تنها سود و انگیزههای سرد و نابخشودنی سود، تنها معیار تصمیمگیری است.
از سوی دیگر، استفاده از فناوری برای تصمیم گیری مزایای آشکاری دارد. اول، همانطور که قبلا ذکر شد، ماشینها میتوانند مجموعه دادههای بزرگ را جمعآوری کنند و الگوها و مدلهایی را که منجر به تصمیمگیری بهینه میشود، غربال و تجزیه کنند.
در واقع، این فرضیه ای است که تجارت الگوریتمی در بازارها بر آن استوار است.
با این حال، همانطور که در طول سقوط سال 2008 دیدیم، وحشی شدن Algos می تواند مشکلات بیشتری ایجاد کند زیرا مکانیزم داخلی برای اصلاح خود در مواقعی که عنصر انسانی بسیار مورد نیاز است وجود ندارد.
الگوریتمها، انقلاب صنعتی و برخی صداهای برجسته که ترسها را بیان میکنند
علاوه بر این، در ماههای اخیر، گزارشهایی از Biased Algos در استخدام برای آمازون منتشر شده است که این نگرانی را در مورد اینکه چگونه انسانهای بدجنسی که چنین Algos را برنامهریزی میکنند، میتوانند از آنها برای اهداف بد استفاده کنند، افزایش میدهد.
علاوه بر این، تقریباً در همه بخشها، از حمل و نقل هوایی گرفته تا تولید، مجموعهای از حوادث ناگوار و تصادفات رخ داده است که اشکالات نرمافزاری و خرابی ماشینها منجر به پیامدهای فاجعهباری شده است.
به همین دلیل است که بسیاری از چهرههای برجسته مانند دیپلمات بسیار تأثیرگذار، هنری کیسینجر، از سیاستگذاران خواستهاند تا به تهدیدات هوش مصنوعی رسیدگی کنند.
با این اوصاف، از زمان انقلاب صنعتی نیز چنین نگرانی هایی مطرح شده است.
در واقع، زمانی که ماشینها و دستگاههای بافندگی قدرت در بریتانیای قرن نوزدهم ظاهر شدند، بسیاری بودند که نه تنها به دلیل از دست دادن شغل، بلکه از ترس اینکه ماشینها ما را به کجا خواهند برد، به آنها اعتراض کردند.
اکنون که انقلاب صنعتی چهارم در راه است، چنین ترس هایی دوباره احیا شده است و هم موافقان و هم مخالفان تکیه بیش از حد به فناوری وجود دارد.
به عنوان مثال، هر کسی که سوار تاکسی Uber شده است متوجه شده است که چگونه نقشههای GPS فعال (سیستم موقعیتیابی جغرافیایی) برای مسیرها و رانندگی اغلب به راننده اجازه نمیدهد از مسیر از پیش تعیینشده دور شود، حتی زمانی که گزینههای جایگزین سودمند هستند. این مثالها باید نشان دهند که چقدر برای ما حیاتی است که کورکورانه به فناوری اعتماد نکنیم.
علاوه بر این، مطالعات زیادی در مورد اینکه چگونه آمریکاییهای آفریقاییتبار و مستضعفین تا آنجا که مزایای بیمه سلامت و تامین اجتماعی توسط «الگوریتمهای ظلم» مربوط میشود، مورد تبعیض قرار میگیرند، همانطور که یکی از کتابهای اخیر بیان میکند.
وعده مدینه فاضله دیجیتال و ترس از بافندگی عصر تاریک جدید
با این حال، این نمونهها میتوانند نمونههایی مجزا باشند، زیرا تصمیمگیری کلی با استفاده از فناوری آسان شده است. علاوه بر این، در عصر 24/7 چرخه خبری و رسانه های اجتماعی، توجه به این نکته مهم است که ماشین ها و Algos هم وعده و هم خطرات نتایج را به همراه دارند.
به عنوان مثال، Algos زمانی تصمیمات بهتری می گیرد که سرعت اصل و زمان محدودیت است. همانطور که بیل گیتس در کتاب خود با عنوان تجارت در سرعت فکر پیشگویی کرد، ماشینها واقعاً میتوانند به ما کمک کنند تا دنیای خود را به مکانی بسیار کارآمدتر تبدیل کنیم.
علاوه بر این، IOT یا اینترنت اشیا آینده که در آن همه چیز و همه در یک وب غول پیکر به هم متصل هستند، زندگی روزمره بهتری را نوید می دهد.
برای کسانی که سیری اپل را در آیفون خود دارند یا الکسای آمازون را در خانه خود دارند، بدیهی است که چنین ارتباطی می تواند حال ما را بهتر کند.
از سوی دیگر، ترسهای موجهی در مورد حفظ حریم خصوصی و امنیت وجود دارد، از جمله تبدیل شدن فناوری به ابزاری برای نظارت بیشتر دولت.
بنابراین، ما باید چنین ترس هایی را نیز در نظر بگیریم.
در نهایت، این بحث در اینجاست که فناوری نه باید ما را به یک اتوپیای تکنو که در آن به انسان نیازی نیست و نه به عصر تاریکی که در آن دیگر اهمیتی نداریم، هدایت کند.
به عبارت دیگر، نیاز به ایجاد تعادل بین میزان بهینه بودن فناوری و اینکه انسان ها تا چه حد باید برتری خود را رها کنند، وجود دارد.
خوشبختانه، ما هنوز برتری خود را واگذار نکرده ایم و بنابراین، برای بحث در مورد میزان چنین تعادلی دیر نیست.
در عین حال، ما نباید تکنولوژی را به کلی کنار بگذاریم.
بنابراین، برای نتیجهگیری، آنچه مورد نیاز است یک رویکرد هوشیار و مستدل است که نوید تصمیمگیری مبتنی بر فناوری را به حداکثر میرساند و خطرات چنین سناریوهایی را به حداقل میرساند.
بدون نظر