-
- رابطه یا وابستگی متقابل طبیعت و پرورش: این یکی از حیاتی ترین زمینه های روانشناسان از زمانی است که مطالعات روانشناسی به عنوان یک موضوع تخصصی انجام شده است. مطالعات تحقیقاتی گسترده هنوز برای درک رابطه بین ژن ها و عوامل محیطی برای تجزیه و تحلیل دلایل تفاوت های رفتاری در افراد و نحوه سازگاری آنها با محیط ادامه دارد. بسیاری از دانشمندان و متفکران بر این واقعیت توافق دارند که هم ژن ها و هم محیط، نقش حیاتی در تأثیرگذاری بر رفتار انسان دارند. با این حال، همانطور که هریس (1998) و پینکر (2002) می گویند، باید چیزهای زیادی در مورد چگونگی کارکرد طبیعت (چارچوب بیولوژیکی ما) و پرورش (تجارب ما در طول زندگی) آموخت. تحقیقات نشان می دهد که نسبت تغییرات قابل مشاهده در ویژگی ها (از نظر هوش، قد و غیره) در بین افراد به دلیل تغییرات ژنتیکی است. که به عنوان وراثت پذیری ویژگی ها نیز توصیف می شود. مسئله ارتباط یا رابطه بین طبیعت و پرورش بسیار پیچیده است و پاسخ به آن بسیار دشوار است.
-
- جبرگرایی در مقابل اراده آزاد : این سوال به این موضوع مربوط می شود که افراد تا چه حد می توانند بر رفتار یا اعمال خود کنترل داشته باشند. روانشناسان نگران درک تأثیر عوامل محیطی بر رفتار ما بوده اند که توسط نیروهایی هدایت می شود که خارج از کنترل ما هستند یا اینکه آیا رفتار خود را انتخاب می کنیم که ممکن است بخواهیم در آن افراط کنیم. بسیاری از ما ممکن است اراده آزاد را ترجیح دهیم، که به معنای آزادی انجام هر کاری است که ممکن است انجام دهد، که عملی نیست. اما، تحقیقات اخیر نشان می دهد که ما نمی توانیم رفتار خود را کاملاً کنترل کنیم، روشی که ممکن است فکر کنیم یا بخواهیم تغییر دهیم (وگنر، 2002). رفتار محصول عوامل مختلف محیطی و عوامل ژنتیکی است.
-
- رابطه صحت و عدم دقت : در این پرسش سعی شده است تا پاسخی برای ارتباط بین توانایی های تصمیم گیری نادرست و دقیق انسان بیابد. روانشناسان تلاش می کنند تا تحلیل کنند که مغز انسان تا چه حد می تواند به عنوان یک پردازشگر اطلاعات عمل کند و چگونه مغز انسان می تواند تصمیمات کارآمد را برنامه ریزی یا اجرا کند (فیسک، 2003). اما، واقعیت متفاوت است و مغز انسان تا کامل بودن فاصله زیادی دارد، زیرا سبک تفکر ما توسط درک ما از جهان اطرافمان، احساسات و انگیزه ما کنترل می شود. از این رو، تصمیمات ما ممکن است در معرض نادرستی قرار گیرند و تحت تأثیر تعصبات ادراکی ما قرار گیرند.
-
- پردازش ناخودآگاه و آگاهانه : جنبههای آگاهانه و ناخودآگاه مغز انسان، تفاوتهای رفتاری و الگوهای روانشناختی در نظریه روانپویشی فروید تا حد زیادی توضیح داده شده است. حتی تحقیقات معاصر در مورد روانشناسی شناختی، به همان اندازه نشان می دهد که رفتار ما تا حد زیادی تحت تأثیر متغیرهای مختلفی است که ممکن است مشهود نباشند و کمترین آگاهی را نسبت به آنها داریم.
-
- شباهت ها در مقابل تفاوت ها : روانشناسان از چندین سال پیش بر روی تجزیه و تحلیل شباهت ها و تفاوت های روانشناختی و شخصیتی بین زن و مرد تحقیق کرده اند. پرسش از شباهت ها و تفاوت ها در قومیت ها، منطقه یا فرهنگ و رفتار مردم در سراسر جهان نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. روانشناسان بین فرهنگی، شخصیت و روانشناسان اجتماعی تلاش می کنند تا به سؤالات مربوط به تأثیر محیط یا پیشینه افراد بر رفتار آنها بپردازند.
چالش های حوزه روانشناسی
-
- روانشناسی یک رشته مطالعاتی پیچیده است. به گفته ویلسون (1998)، روانشناسان با چالش درک و درمان اختلالات روانشناختی مختلف مانند افسردگی، هیستری و بسیاری دیگر مواجه هستند، زیرا مطالعه این مسائل روانشناختی بسیار پیچیده است.
-
- هدف مطالعه روانشناسی پیش بینی و درک علل تفاوت در رفتار انسان است. از آنجایی که این مطالعه مبتنی بر پیشبینیهایی است که ممکن است دقیق یا نادرست باشند، درک رفتار انسان به دلیل تفاوتهای شخصیتی افراد بسیار دشوار است، در نتیجه آنها نسبت به موقعیتهای مختلف واکنش متفاوتی نشان میدهند. این تفاوت های فردی بر اساس ابعاد روانی یا فیزیکی است. به عنوان مثال، برخی از افراد ممکن است بدون هیچ دلیل واضحی از افسردگی رنج ببرند، در حالی که ممکن است بسیاری از افراد با وجود مواجهه با حوادث آسیب زا یا بسیار نامطلوب در زندگی خود، به آرامی و بدون افسردگی ادامه دهند.
این تفاوت ها در رفتار افراد به دلیل تفاوت در متغیرهای مؤثر بر رفتار انسان است که به طور قطع قابل پیش بینی نیست، اما فقط می توان احتمالات را استخراج کرد. به عنوان مثال، انتظار میرود افرادی که در آزمون هوشی نمره بالایی کسب میکنند، به طور متوسط بهتر از افرادی که در آزمون هوشی نمره پایینی میگیرند، عملکرد بهتری داشته باشند، اما این پیشبینی ممکن است به معنای واقعی دقیق نباشد و دقیقاً توضیح دهد که یک فرد چقدر میتواند به طور مؤثر عمل کند. .
- هدف مطالعه روانشناسی پیش بینی و درک علل تفاوت در رفتار انسان است. از آنجایی که این مطالعه مبتنی بر پیشبینیهایی است که ممکن است دقیق یا نادرست باشند، درک رفتار انسان به دلیل تفاوتهای شخصیتی افراد بسیار دشوار است، در نتیجه آنها نسبت به موقعیتهای مختلف واکنش متفاوتی نشان میدهند. این تفاوت های فردی بر اساس ابعاد روانی یا فیزیکی است. به عنوان مثال، برخی از افراد ممکن است بدون هیچ دلیل واضحی از افسردگی رنج ببرند، در حالی که ممکن است بسیاری از افراد با وجود مواجهه با حوادث آسیب زا یا بسیار نامطلوب در زندگی خود، به آرامی و بدون افسردگی ادامه دهند.
-
- رفتار انسان تحت تأثیر عوامل متعددی است که به یکدیگر وابسته هستند و تمایل به همپوشانی دارند، در نتیجه به معنای واقعی کلمه تشخیص یا تجزیه و تحلیل علت رفتار دشوار است. به عنوان مثال، بسیاری از افراد ممکن است به دلایل بیولوژیکی افسرده شوند که منجر به عدم تعادل در انتقال دهنده های عصبی در مغز می شود. این افسردگی ممکن است باعث شود آنها با دنیای بیرون رفتار منفی داشته باشند، که به نوبه خود ممکن است افراد را مجبور کند نسبت به آنها واکنش منفی نشان دهند و آنها را بیشتر افسرده کند. در اینجا، ما میتوانیم ببینیم که چگونه عوامل بیولوژیکی با عوامل اجتماعی در تأثیرگذاری بر رفتار یا شرایط روانی یک فرد در هم تنیده میشوند، در نتیجه ممکن است ارزیابی علت خاص رفتار دشوار باشد.
- یکی دیگر از چالش های پیچیده روانشناسی این است که رفتار انسان تا حد زیادی برآیند عواملی است که در کنترل ما یا خارج از اختیارات ذهن خودآگاه ما نیستند، که درک آن را برای افراد واقعاً دشوار می کند. مطالعات انجام شده توسط زیگموند فروید (1939-1856) عصب شناس اتریشی نشان می دهد که فرآیندهای ناخودآگاه علت واقعی بیشتر مسائل یا اختلالات روانی هستند که در حالت سرکوب شده در حافظه ما باقی می مانند و در شرایط عادی برای ما شناخته شده نیستند. تحقیقات فعلی به همان اندازه از کار فروید حمایت می کنند و اهمیت عوامل ناخودآگاه را در تأثیرگذاری بر رفتار انسان تأیید می کنند.
بدون نظر