مفهوم حاکمیت

حاکمیت اصطلاحی است که برای اشاره به استقلال و خودمختاری دولت های ملی مدرن به کار می رود . برخلاف دوره‌های قبلی که در آن کشورها در زمان‌های تاریخی توسط پادشاهان و توسط قدرت‌های استعماری در قرن 18 و 19 اداره می‌شدند، حاکمیت به این واقعیت اشاره دارد که دولت‌ها استقلال و خودمختاری مطلق در رابطه با تصمیمات اتخاذ شده توسط آنها در مورد شهروندی خود دارند. .

حاکمیت به این معناست که دولت‌های ملت آزادند درباره نوع دموکراسی مورد نظر، نوع حاکمانی که می‌خواهند و سیاست‌های داخلی و خارجی خود تصمیم بگیرند. اغلب، مفهوم حاکمیت برای تشریح تمایز بین تصمیم گیری به تنهایی توسط دولت های ملت و مقاومت در برابر فشارهای خارجی برای تحت تأثیر قرار دادن فرآیند تصمیم گیری مورد استناد قرار می گیرد. در این راستا، از ملت‌های دارای حاکمیت انتظار می‌رود که وقتی سیاست‌هایی را دنبال می‌کنند که به نفع خود و مردمشان باشد و نه بر اساس دستورات یک قدرت خارجی، خودمختار و مستقل باشند.

جهانی شدن و حاکمیت

در سال‌های اخیر، مفهوم حاکمیت مورد بحث قرار گرفته است، زیرا جهانی‌سازی به این معناست که دولت‌های ملی خود را به معاهدات بین‌المللی و موافقت‌نامه‌های بین‌المللی تسلیم می‌کنند که همیشه به نفع آنها نیست. این مقداری اجبار را بر دولت‌های ملت به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه تحمیل می‌کند و از این رو، جهانی‌سازی باید به معنای امپریالیسم به شکل دیگری باشد. از آنجایی که کشورهایی مانند هند طعم امپریالیسم انگلیسی ها را چشیده اند، آنها به طور قابل درک تمایلی به تسلیم شدن در برابر دیکته های بانک جهانی، صندوق بین المللی پول یا صندوق بین المللی پول و سایر نهادهای بین المللی ندارند. با این حال، این نیز این است که گزینه ها محدود است زیرا مقاومت در برابر این نهادها و سازمان تجارت جهانی یا سازمان تجارت جهانی به این معنی است که کشورها فرصت های تجاری و صادرات سودآور را از دست می دهند.

ظهور قدرت های پسا استعماری

با این حال، بحران اقتصادی اخیر که در سال 2007 آغاز شد، ثابت کرده است که حاکمیت کشورها که توسط نهادهای بین‌المللی تحت پوشش قرار می‌گیرند، هر دو طرف را کاهش می‌دهد، زیرا اقتصاد جهانی به شدت به هم پیوسته است و از این رو، نمی‌تواند توسط کشورها به صورت جداگانه تنظیم شود. از سوی دیگر، قاطعیت اقتصادهای نوظهور مانند چین و هند به این معنی است که به جای دیکته شدن کامل غرب، هنوز جایی برای حاکمیت ملی گرایانه وجود دارد.

علاوه بر این، این واقعیت که حاکمیت به این معناست که قدرت‌های استعماری و قدرت‌های خارجی نمی‌توانند در امور داخلی کشورها مداخله یا مداخله کنند، نیز یکی دیگر از نشانه‌های ثمربخش بودن پیروزی‌های سخت دولت‌های استعمارگر سابق است. این نیز نشانه ای از ظهور قدرت های پسااستعماری است که به لطف ترکیبی از عوامل به وجود آمده اند که برخی از آنها در مقالات بعدی مورد بحث قرار خواهند گرفت.

افکار نهایی

در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که حاکمیت بسیاری از کشورها به قیمت جان‌ها و فداکاری‌های بی‌شمار تمام شده است و از این رو، نسل‌های متوالی موظفند اصول حاکمیت آزادی، برابری، و انتخاب را حفظ کنند و از بین نبرند. کار خوبی که مبارزان آزادی انجام دادند.

بدون نظر

پاسخ دهید