چرا بازاریابان باید بر ایجاد تجربیات برای رشد در اقتصاد جدید تمرکز کنند؟
به اقتصاد تجربه خوش آمدید
ما در اقتصاد جدید یا اقتصاد دیجیتال زندگی می کنیم که در آن مصرف کنندگان دیگر محصولات و خدمات را نه تنها برای ارزش ذاتی که از مصرف دریافت می کنند، بلکه به عنوان راهی برای “تجربه” فرآیندهای ارزش محور مصرف نمی کنند.
به عبارت دیگر، هنگامی که مصرف کنندگان یک برند را خریداری می کنند یا در یک خدمت سرمایه گذاری می کنند، نه تنها به دنبال مزایایی هستند که از مصرف برند یا خدمات به دست می آورند، بلکه به دنبال راه هایی برای تجربه فرآیند مصرف هستند.
این بدان معناست که وقتی سواران تاکسی Uber را سفارش میدهند، این کار را نه تنها برای راحتی رانندگی انجام میدهند، بلکه به دنبال راهها و ابزارهایی برای تجربه سواری هستند که با سفارش برنامه محور، خود سواری واقعی و جنبه های صورتحساب و بسته شدن پس از سواری
در حالی که برخی ممکن است استدلال کنند که بازاریابی همیشه برای ایجاد تجربیات بوده است، آنچه اکنون متفاوت است این است که عمل مصرف بیشتر توسط جنبههای نامشهود و غیرقابل اندازهگیری مانند مفهوم ارزش نسبی، فرآیند تجربه مصرف، و ادراکات کلی هدایت میشود.
چرخ دایره کامل شده است
در واقع، در دوره های قبلی قبل از ظهور اقتصاد دیجیتال جدید، این کار از طریق تماس شخصی و آشنایی بین مصرف کنندگان و بازاریابان انجام می شد.
برای مثال، همه ما میتوانیم با احساس آشنایی مصرفکنندگان مسنتر، مثلاً فروشگاه محله یا خواربارفروشیهایی که در آنها همه چیز را در مورد دیگری میدانستند، ارتباط برقرار کنیم و فرآیند مصرف به همان اندازه که بر حسب قیمت و کیفیت انجام میشود، بستگی دارد. آرامشی که پدربزرگ و مادربزرگ و والدین ما هنگام صحبت با صاحب فروشگاه یا بقالی که محصولاتی را به غیر از پرس و جو در مورد آنها پیشنهاد و توصیه می کرد، احساس می کردند.
بنابراین، بازاریابی به شکلی یا آن شکلی در واقع ایجاد تجربیاتی بود که در طول مسیر زمانی که دوران فروش غیرشخصی و تولید و مصرف انبوه کالاها و خدمات ریشه دوانید، کمرنگ شدند.
می توان گفت که چرخ در حال چرخش کامل است که در آن ما اکنون به هدف اصلی بازاریابی که ایجاد تجربیاتی بود که مکمل و مکمل مصرف بود برمی گردیم .
فناوری و هنر خلق تجربیات
در این مواقع که فروش ناشناس و بازاریابی انبوه توسط کلان داده و هوش مصنوعی هدایت میشود، برای بازاریابان دشوار است که تجربیاتی را به همان شیوهای که قبلا انجام میدادند ایجاد کنند.
با این حال، این امر بازاریابها را در دوران معاصر که با استفاده از چتباتها و ابزارهای دیگر برای دسترسی به مصرفکنندگان، چنین کمبودهایی را جبران میکنند، منصرف نکرده است.
در واقع، بیشتر وبسایتهای تجارت الکترونیک و تجارت الکترونیک چنین مقرراتی دارند که در آن برنامهها و ابزارکهای خودکار و رباتشده، احساس تجربههایی را در اختیار مصرفکنندگان قرار میدهند که فراتر از ارزش ذاتی است که مصرفکنندگان از مصرف به دست میآورند.
همانطور که قبلاً ذکر شد، بازاریابی در زمان حاضر توسط مفاهیم ارزش مطلق و ارزش نسبی هدایت می شود که در آن مصرف کنندگان چیزی را با ارزش بر اساس ارزش مطلقی که از مصرف به دست می آورند و همچنین ارزش نسبی در مقایسه با سایر مارک ها به عنوان ارزش درک می کنند. و همچنین احساس ناملموس تجربه ارزش.
علاوه بر این، بازاریابی در اقتصاد دیجیتال جدید نیز توسط ادراکاتی هدایت میشود که در آن مصرفکنندگان احساس میکنند که تجربه بهتری از مصرف یک کالا یا خدمات خاص نسبت به برندهای دیگر به دست میآورند و از این رو وقتی تفاوت را تجربه میکنند، تمایل به بازگشت دارند. چنین برندهایی یا به چنین برندهایی وفادار باشند.
بنابراین، بازاریابی در حال حاضر به همان اندازه که به قیمت و کیفیت کالاها و خدمات مربوط می شود، به همان اندازه که به تجربیاتی مربوط می شود که مصرف کنندگان از مصرف چنین کالاها و خدماتی به دست می آورند.
دگرگونی و جهش بازاریابی محصول شبیه بازاریابی خدمات است
جدای از این، هنگامی که مصرف کنندگان تأکید بیشتری بر تجربیات می کنند، نتیجه می شود که بازاریابی محصولات شبیه بازاریابی خدماتی است که به هر حال در مورد ایجاد تجربه هستند.
برای مثال، زمانی که مصرفکنندگان تصمیم میگیرند به جای سوار شدن به قطار یا اتوبوس پرواز کنند، بهجای راحتی پرواز، برای زنجیره ارزش پایان تا پایان تجربهها هزینه میپردازند، که به این معنی است که بازاریابان باید اطمینان حاصل کنند که با پروازها به خوبی رفتار میشود. از زمان ورود به فرودگاه در محلی که از آنجا پرواز می کنند به مقصد که در نهایت به همان مقصد می رسند.
این را می توان به محصولات و کالاها نیز تعمیم داد، زمانی که زنجیره ارزش نهایی مصرف باید بهینه شود و به گونه ای به بازار عرضه شود که مصرف کنندگان احساس کنند که ارزش پول خود را دارند.
این می تواند به شکلی باشد که مشتری از زمانی که به تجارت الکترونیک یا وب سایت یا برنامه یا پورتال mCommerce وارد می شود احساس خوش آمد گویی کند و اطمینان حاصل شود که ماهیت غیرشخصی چنین تعاملاتی تا حد امکان شخصی می شود.
زمان هیجان انگیز برای بازاریابان و مصرف کنندگان به طور یکسان
به عبارت دیگر، در حالی که این می تواند نشان دهنده این باشد که ما اکنون به اصول اولیه بازاریابی باز می گردیم که در آن هر کتاب درسی بازاریابی می آموزد که بازاریابان باید بر ایجاد تجربیات تمرکز کنند، اما با ظهور فناوری، ارتباط شخصی از بین رفت.
از این رو، بهترین راه برای توصیف تجدید حیات در زمان کنونی در مورد ایجاد تجربیات، در مورد چالش های ارائه تجربیات شخصی در عصری غیرشخصی است.
برای نتیجه گیری، فناوری واقعاً می تواند چالشی را ایجاد کند که بازاریابان در هنگام نیاز به ایجاد تجربیات با آن مواجه می شوند و از این رو، رنسانس یا احیای روش های قدیمی ایجاد تجربیات در زمان های بسیار مبتنی بر فناوری به زمان هیجان انگیزی هم برای بازاریابان و هم برای مصرف کنندگان اشاره
بدون نظر