حاکمیت شرکتی به عنوان یک رویه از زمان آشفتگی اقتصادی ناشی از ترکیدن حباب نقطه‌ای در سال 2002 اهمیت بیشتری پیدا کرده است. ارتباط با سهامداران و تعهد به اخلاق و ارزش های تجاری . ارتباط حاکمیت شرکتی از زمان معرفی این مفهوم چندین بار افزایش یافته است. با معرفی جهانی شدن و رقابت، مدیریت انتظارات سهامداران دیگر شعار موفقیت نیست. بحران اقتصادی کنونی اغلب به دلیل مکانیسم‌های نظارتی و بازرسی ضعیف برای کسب‌وکار شناخته می‌شود، که منجر به پیامدهایی شده است که هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر اجتماعی بسیار گسترده است.

یک شرکت برای رسیدگی به اهدافی ایجاد می شود که بسیار فراتر از ایجاد محصولات و خدمات است، بلکه باید در خدمت هدف بزرگتر برآوردن نیازهای چند سطحی جامعه باشد. شیوه‌های حاکمیت شرکتی سالم دیگر نیازی به قانون نیست، بلکه برای بقای سازمان‌ها ضروری شده است، بحران اقتصادی کنونی بدون تردید ثابت کرده است.

شرکت ها همواره با کشمکش حفاظت از منافع سهامداران (صاحبان قانونی) یا سهامداران شامل تامین کنندگان، طلبکاران، دولت و جوامع روبرو بوده اند.

جالب است بدانید که تعریف حاکمیت شرکتی در زمینه‌های فرهنگی مختلف تغییر می‌کند، برای مثال اجازه دهید تعریفی را که توسط مرکز مطالعات سیاست اروپا یا CEPS ارائه شده است، مطالعه کنیم. CEPS حاکمیت شرکتی را به عنوان کل سیستم حقوق، فرآیندها و کنترل‌هایی تعریف می‌کند که به صورت داخلی و خارجی بر مدیریت واحد تجاری با هدف حفاظت از منافع ذینفعان ایجاد شده است.. برخلاف این، انگلو امریکن آن را با تاکید بر ایجاد ارزش سهامداران تعریف می کند. اجازه دهید به تعریف ارائه شده توسط OECD یا سازمان برای شرکت های اقتصادی و توسعه نیز نگاه کنیم که دولت های دموکراتیک مختلف را که متعهد به رشد پایدار و بهبود استانداردهای زندگی جوامع هستند گرد هم می آورد.

OECD حاکمیت شرکتی را اینگونه تعریف می کند. حاکمیت شرکتی سیستمی است که شرکت های تجاری توسط آن هدایت و کنترل می شوند. ساختار حاکمیت شرکتی توزیع حقوق و مسئولیت ها را بین شرکت کنندگان مختلف شرکت مانند هیئت مدیره، مدیران، سهامداران و سایر ذینفعان مشخص می کند و قوانین و رویه های تصمیم گیری در مورد امور شرکت را مشخص می کند. با انجام این کار، ساختاری را نیز فراهم می کند که از طریق آن اهداف شرکت تعیین می شود و ابزارهای دستیابی به آن اهداف و نظارت بر عملکرد را فراهم می کند.

بزرگترین حادثه ای که جهان را تکان داد و شیوه های حاکمیت شرکتی موجود را زیر سوال برد، خرابی انرون در ایالات متحده بود. حساب‌های اصلاح‌شده که تمام هنجارهای تعیین‌شده حسابداری، صورت‌های مالی نادرست و مدیرانی را که با فروش سهام خود میلیون‌ها دلار به جیب زدند و 20 درصد نیروی کار سازمان را اخراج کردند، نادیده گرفته شد، تصویری تلخ را برای سرمایه‌گذاران ترسیم کرد. در سراسر جهان

سوال اساسی مطرح شده توسط بحران انرون، اخلاقی بودن تصمیمات شرکتی، اختلاس وجوه و منافع بیشتر همه ذینفعان از کارکنان به جامعه به طور کلی بود. جنبه نگران کننده ناتوانی آژانس های خارجی مانند حسابرسان، آژانس های رتبه بندی اعتباری و تحلیلگران امنیتی برای دیدن تصویر واقعی بود. یک مثال جدیدتر، مشارکت Satyam Computers Services Ltd، یک شرکت نرم‌افزاری مشهور هندی در کلاهبرداری حسابداری چند میلیون دلاری است که در نهایت منجر به زیان بزرگی برای کل صنعت فناوری اطلاعات هند شد. دخالت آژانس خارجی مشهور مانند PricewaterCoopers (PWC) در این رسوایی، کل قسمت را به یک کابوس برای نهادهای نظارتی، دولت و کارمندان سازمان تبدیل کرد.

از این رو هدف حاکمیت شرکتی جلوگیری از چنین کلاهبرداری هایی در تجارت است که تأثیر زیادی نه تنها بر سهامداران مستقیم بلکه بر روحیه گروه های ذینفع بزرگتر دارد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *