مدیریت سطح میانی – لایه ساندویچ و اهمیت آن برای سازمان ها
در مقالات قبلی در بسیاری از جاها به این موضوع پرداخته ایم که چگونه مدیریت میانی در موقعیت منحصر به فرد تحقق تغییر در سازمان ها قرار دارد. ما در مورد این صحبت کردهایم که چگونه مدیریت میانی باید برای هر تغییر معنیداری همراه باشد و اینکه چگونه رهبری ارشد نمیتواند به تنهایی کارها را در هیچ سازمانی پیش ببرد. دلیل اهمیت مدیریت میانی این است که آنها لایه “ساندویچ” یا لایه بین مدیریت عالی و کارکنان یا “چکمه های روی زمین” هستند. به عبارت دیگر، مدیریت میانی در موقعیت منحصربهفردی قرار میگیرد که به گونهای قرار میگیرد که به مدیریت عالی دسترسی داشته باشد و بتواند وفاداری کارکنان اعضای عادی را به دست آورد. از این رو،
بسیاری از ابتکارات تغییر سازمانی شکست می خورند زیرا مدیریت ارشد الزامات تغییر و اقداماتی را که باید برای به فعلیت رساندن آنها برداشته شود به طور منسجم به مدیریت میانی ابلاغ نمی کرد . علاوه بر این، مدیریت میانی به همراه نمیآمد یا همکاری و خرید آنها تضمین نمیشد.
از این رو، الزام اولیه برای اثربخشی هر سیاستی این است که مدیران باید به سمت اجرای همان سیاست بدون نشت و اصطکاک سوق داده شوند. به همین دلیل است که بسیاری از سازمانها «کارگاههای آموزشی خارج از محل» را برای مدیران میانی برگزار میکنند که در آن به صراحت به آنها گفته میشود که چه کاری انجام دهند و چگونه تغییرات را اجرا کنند. علاوه بر این، لایه ساندویچ به این معنی است که آنها می توانند از زمین بازخورد دریافت کنند و آن را به مدیریت ارشد منتقل کنند. به این ترتیب آنها به عنوان پل ارتباطی بین مدیریت ارشد و کارکنان در زمین عمل می کنند.
مدیریت میانی معمولاً لایه ای است که بیشترین سهم را در حصول اطمینان از انطباق با سیاست های سازمانی دارد. ارزیابی ها و بررسی ها توسط آنها انجام می شود و پاداش و افزایش حقوق توسط آنها با مشورت مدیریت ارشد تصمیم گیری می شود. اغلب مواردی است که میزان پاداش یا افزایش حقوق کارکنان اعضای عادی بر اساس توصیه مدیر تصمیم گیری می شود. از این رو، مدیران میانی باید اطمینان حاصل کنند که کارکنان با سیاستهای سازمانی مطابقت دارند و همچنین اطمینان حاصل کنند که مدیریت ارشد از بازخورد کارمندان آگاه است. به این ترتیب، مدیریت میانی به عنوان مجرای بین بالا و پایین عمل می کند.
البته در بسیاری از سازمانها، مدیران میانی به دلیل سیاستهای درون سازمانی اغلب توسط مراکز قدرت و منافع شخصی بازی میشوند. در حالی که این امر را صراحتاً محکوم نمی کنیم، زیرا این امر در همه سازمان ها اجتناب ناپذیر است، اما باید به این نکته اشاره کرد که مدیر عامل و رهبری اجرایی باید روی چنین بازی های قدرت نظارت داشته باشند و اطمینان حاصل کنند که سازمان متضرر نمی شود. نکته در اینجا این است که مدیریت میانی اغلب از هر دو طرف درگیر است و از این رو، آنها حیاتی و در عین حال عاملی اغلب نادیده گرفته شده در موفقیت سازمان هستند.
بدون نظر