ماهیت انقلاب های سیاسی

یکی از جنبه‌های اقتصاد سیاسی مدرن که اغلب نادیده گرفته می‌شود، ظرفیت تغییر و تجدید است که ذاتی در نحوه کار دموکراسی‌های مدرن است. علیرغم وارونه شدن دموکراسی در جایی که در سرتاسر جهان شاهد عقب‌نشینی دموکراسی هستیم، استثنائات قابل‌توجهی از هنجار وجود دارد که در آن برخی از جنبش‌های اجتماعی و سیاسی موفق به ایجاد تغییر از پایین شده‌اند. اصطلاح تغییر از پایین مهم است، زیرا بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی معتقدند که انقلاب های سیاسی واقعی آنهایی هستند که نظام را از درون و پایین تغییر می دهند. به عنوان مثال، بهار عربی اخیر در سال 2011 منجر به سرنگونی چندین دیکتاتوری در خاورمیانه و شمال آفریقا شد، زیرا جنبش‌های اجتماعی و سیاسی به سرعت قدرت گرفتند و به قدرت‌هایی رسیدند که خواستار تغییر این جنبش‌های اجتماعی را قبول کردند.. البته، همیشه اینطور نیست که جنبش‌های اجتماعی به موفقیت دست پیدا کنند، همانطور که در مورد جنبش اشغال در ایالات متحده دیده‌ایم که بدون تأمین اهداف خود از بین رفت.

حمایت نهادی برای موفقیت انقلاب های سیاسی حیاتی است

نکته اینجاست که برای موفقیت جنبش های اجتماعی در انجام انقلاب های سیاسی باید از سوی نهادهایی مانند ارتش، قوه قضائیه و بوروکراسی حمایت شود.. تا زمانی که این سهامداران کلیدی تقاضای تغییر را نپذیرند، موفقیت غیرممکن است زیرا در این صورت نظام حاکم می تواند از زور برای سرکوب انقلاب استفاده کند یا از کانال های رسمی برای انکار آنچه خواسته شده است استفاده کند. به عنوان مثال، فراخوانی برای انقلاب کامل توسط رهبر فقید توده، جایاپراکاش نارایان در هند در دهه 1970 با شکست مواجه شد زیرا هیچ حمایتی از سوی نهادها وجود نداشت. به همین ترتیب، اعتراضات اخیر علیه فساد از بین رفته است زیرا اگرچه حمایت مردمی وجود داشت، اما هیچ حمایت نهادی وجود نداشت. البته اعتراضات علیه خشونت علیه زنان تا حدودی توانست مقامات را مجبور به اجرای قوانین جدید کند زیرا از حمایت گسترده‌ای از سوی تشکیلات سیاسی و بوروکراتیک برخوردار بود. از این رو، پیامدهای آن برای انقلابیون سیاسی این است که آنها باید با قدرت های نهادی لابی کنند تا آنها را در دستور کار تغییر خود و در کنار آنها قرار دهند. آنها باید از رسانه ها به طور موثر استفاده کنند.

جنبش استقلال هند و ارتباط آن با دوران معاصر

هیچ بحثی در مورد انقلاب های سیاسی بدون مثال جنبش استقلال هند که از پایین رهبری شد و موفق شد هدف خود را که استقلال از انگلیس بود، محقق کند، کامل نمی شود. این جنبش نمونه بارز آن چیزی است که وقتی قدرت مردم نادیده گرفته می شود و بخش بزرگی از بوروکراسی و نیروهای پلیس از اهداف انقلابیون سیاسی حمایت می کنند، اتفاق می افتد. از سوی دیگر، بسیاری از انقلابیون سیاسی استدلال می کنند که انقلاب تنها از طریق ابزارهای مسلحانه امکان پذیر است. با این حال، تاریخ مملو از نمونه هایی از انقلاب های شکست خورده است که فقط بر شورش مسلحانه تکیه داشتند و نه چیز دیگری. از این رو، نتیجه در اینجا این است که انقلاب‌های سیاسی زمانی به بهترین شکل به فعلیت می‌رسند که جنبش‌های توده‌ای توسط شخصیت‌های کاریزماتیک رهبری شوند و از حمایت اکثریت مردم برخوردار باشند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *