مدل ارتباطی شرام
پس از یادگیری مدل بافنده شانون، بیایید با مدل ارتباطی شرام آشنا شویم که ریشه در خود مدل بافنده شانون دارد.
ویلبر شرام مدل ارتباطات را در سال 1954 ارائه کرد.
اطلاعات هیچ فایده ای ندارد مگر اینکه و تا زمانی که با دقت در کلمات بیان شود و به دیگران منتقل شود. رمزگذاری نقش بسیار مهمی دارد زیرا با تبدیل فکر به محتوا، فرآیند ارتباط را آغاز می کند. وقتی اطلاعات به دست گیرنده می رسد، مسئولیت اصلی او این است که بفهمد گوینده قصد دارد چه چیزی را منتقل کند. مگر اینکه و تا زمانی که طرف دوم قادر به درک یا رمزگشایی اطلاعاتی باشد که فرستنده می خواهد به آن ارتباط برقرار کند، پیام در واقع هیچ فایده ای ندارد.
بنابراین رمزگذاری و رمزگشایی دو عامل مهم یک ارتباط مؤثر هستند که بدون آنها اطلاعات هرگز بین دو فرد جریان نمی یابد. مدل شرام نیز حول اصل فوق می چرخد. طبق مدل شرام، کدگذاری و رمزگشایی دو فرآیند ضروری یک ارتباط موثر هستند.
او همچنین تاکید می کند که ارتباط ناقص است مگر اینکه و تا زمانی که فرستنده بازخوردی از گیرنده دریافت کند. تصور کنید شخصی افکار خود را با دوستش در میان می گذارد و دوستش به او پاسخ نمی دهد. آیا ارتباط کامل است؟ NO. Schramm معتقد بود که ارتباط در واقع یک فرآیند دو طرفه بین طرف اول و طرف دوم است.
اجازه دهید با کمک یک مثال بیشتر درک کنیم
جنیفر به سام – “آیا برای یک فیلم با من همراهی می کنی؟”
سام مادرش را نگه داشت و پاسخی نداد و از این رو ارتباط بین سام و جنیفر کامل نشد. اگر سام علاقه ای به فیلم نداشت، می توانست به جنیفر پاسخ دهد یا بازخوردش را در مورد عدم تمایل او به او بدهد. طبق مدل Schramm، هر زمان که اطلاعات به دست گیرنده می رسد، این وظیفه اوست که بازخورد بدهد و به او اطلاع دهد که آیا پیام را دقیقاً به همان روشی که گوینده می خواست دانلود کرده است یا خیر. اگر با چیزی روشن نیست یا شک دارد باید با گوینده رفع شود. بنابراین هنگامی که گوینده هر پیامی را به شنونده می رساند، شنونده پیام را رمزگشایی می کند و پس از درک آن و تکمیل دایره کامل، بار دیگر پیام را به گوینده منتقل می کند.
فرستنده |
م ↓ ↑ م |
گیرنده |
M – مخفف پیام است
شرام معتقد بود که دانش، تجربه و پیشینه فرهنگی یک فرد نیز نقش مهمی در ارتباطات دارد. افراد از فرهنگها، مذهب یا پیشینههای مختلف تمایل دارند پیام را به روشهای متفاوتی تفسیر کنند.
بیلی به خدمتکار – “لطفاً چیزی گرم بیاورید تا من بنوشم زیرا از گلودرد رنج می برم.”
خدمتکار برای او یک لیوان آب ولرم آورد اما بیلی در واقع یک فنجان قهوه شکلات داغ می خواست. از این رو تفسیر متفاوت توسط بنده. او در زمینه های مشترک با بیلی نبود و نتوانست اطلاعات استادش را درک کند. تقصیر نه بیلی بود و نه تقصیر خدمتکار، بلکه در واقع تفاوت در پیشینه هر دو مقصر بود.
یک مثال دیگر را مرور کنید
جان به تدی – “من برای دفترم دیر میرسم، لطفا برای من ساعت بخر”
تدی به یک بازار محلی رفت و یک ساعت به جان هدیه داد و جان پس از آن هرگز به دفتر کارش دیر نکرد. او همچنین می توانست پیام را اشتباه تعبیر کند، پس چگونه می تواند خواسته دوستش را درک کند؟ یک ساعت همیشه یک ساعت است، چه تدی آن را بیاورد و چه هر فرد دیگری باید آن را بیاورد. هرگز نمی توان ساعت را با ساعت مچی یا چیز دیگری اشتباه گرفت. پیام هایی وجود دارد که کم و بیش برای همه یکسان است. آنها را پیام هایی با معنای دلالتی می نامند که تقریباً برای همه افراد یکسان است و در چنین مواردی احتمال سوء تعبیر و سوء تفاهم از بین می رود.
لطفاً یک بار دیگر به وضعیت جان و تدی فوق مراجعه کنید و کمی وضعیت را اصلاح کنید. وقتی جان یک ساعت میخواست، تدی دو ساعت برای او آورد، زیرا دو ساعت برای جان نگران بود و نمیخواست او دیر شود. در این مورد جان واقعاً یک ساعت می خواست اما تدی ضریب عاطفی و محبت شخصی خود را در این بین آورد. به این گونه معانی، معنای مفهومی می گویند که تحت تأثیر عوامل عاطفی قرار می گیرند. یک پیام همچنین می تواند به دلیل حرکات اشتباه بدن، حرکات، حالات چهره و بسیاری از عوامل دیگر تحریف شود.
برای نتیجه گیری بر اساس این مدل ارتباط، زمانی که فرستنده اطلاعات را به گیرنده می دهد، گیرنده باید آن را به شکل دلخواه فرستنده تفسیر کند و به او بازخورد بدهد یا بر اساس آن پاسخ دهد. هر ارتباطی که در آن فرستنده بازخورد دریافت نکند، ارتباط کامل نیست و در نتیجه بی اثر است.
بدون نظر