تفاوت بین راه اندازی کسب و کار شخصی و کار کردن برای یک نفر
کارآفرینی بنا به تعریف خطرناک است و کارآفرین کسی است که با پول خود یا پولی که از موسسات مالی و سرمایهگذاران مخاطرهآمیز جمعآوری شده است، ریسک میکند. از این رو، کارآفرینان باید این واقعیت را در نظر داشته باشند که باید در مورد سرمایه گذاری های خود محتاط و محتاط باشند زیرا شکست به این معنی است که آنها باید مسئولیت را بر عهده بگیرند و برخلاف کارمندان که می توانند مشاغل دیگری پیدا کنند، کارآفرینان باید با سابقه اعتباری بد زندگی کنند. به نوبه خود منجر به کمبود منابع مالی از سوی موسسات می شود. البته، همه اینها زمانی است که کارآفرین کسب و کار خود را شروع می کند و قبل از آن، کار افزایش سرمایه به خودی خود کار بزرگی است که بسیاری از کارآفرینان بالقوه در این مرحله شکست می خورند.
کلید جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر و سرمایه گذاران فرشته، داشتن یک ایده قانع کننده و نوآورانه و داشتن یک طرح تجاری خوب است. بیشتر اوقات، کارآفرینان بالقوه فکر میکنند که بدون انجام تکالیف خود ایدهای عالی دارند که سرمایهگذاران مخاطرهآمیز باتجربه بلافاصله آن را کنار میزند. علاوه بر این، بسیاری از کارآفرینان برنامههای کسبوکار مدنظری را تدوین نمیکنند که تمام جنبههای اداره کسبوکار از جمله پیشبینی درآمد، زمانبندی یکسان، پتانسیل بازار، و مهمتر از آن جریانهای نقدی که برای حفظ کسبوکار بسیار ضروری است را در نظر نمیگیرد. شناور
چند نکته برای کارآفرینان مشتاق
برای در نظر گرفتن هر یک از این جنبه ها به نوبه خود، متوجه می شویم که داشتن یک پیش بینی واقع بینانه از درآمدهای آتی بسیار مهم است زیرا مبنایی را برای پیشنهاد کارآفرین می دهد. به عبارت دیگر، تا زمانی که نقشه راه مشخصی برای رسیدن به نقطه سر به سر و پیش بینی درآمدها که عملی و مبتنی بر آمار بازار و رفتار مصرف کننده باشد، تعریف نشده باشد، طرح تجاری قابل اجرا نخواهد بود. بالاخره کدام مؤسسه مالی یا بانک یا سرمایهگذار خطرپذیر پول خود را در سرمایهگذاری سرمایهگذاری میکند که برنامهای برای بازده و سود ندارد که مبتنی بر رویاهای پری پری نیست، بلکه بر اساس دادهها است. جدای از این، کارآفرین باید سرمایه در گردش مورد نیاز را به روشی زیرکانه و هوشمندانه مدیریت کند.
تحقیقات نشان داده است که اکثر سرمایهگذاریها شکست میخورند، زیرا یک یا دو سال پس از شروع کسبوکار، با بحران نقدینگی مواجه میشوند و نمیتوانند نیازهای سرمایه در گردش مورد نیاز برای حفظ سرمایه خود را برآورده کنند. مدیریت و پیشبینی جریانهای نقدی دو چیز متفاوت هستند و در حالی که میتوان جریانهای نقدی عظیمی را پیشبینی کرد، مدیریت مطالبات واقعی و تکریم مطالبات پرداختنی کاملاً جنبههای متفاوتی دارند. نباید کسی را مجبور به انحلال کسب و کار کرد زیرا بدهی ها با حاشیه بسیار زیاد از مطالبات بیشتر است. از طرف دیگر، مطالبات پرداختنی در حال سررسید هستند و مطالبات بدون هیچ امیدی برای وصول انباشته می شوند.
برخی از معضلات پیش روی کارآفرینان
جنبه دیگر در مورد کارآفرینی، عامل نیروی انسانی است. معضل انتخاب کارکنان و کارمندانی که وفاداری آنها به کارآفرین و تعهد به سرمایه گذاری در مقابل استخدام کارکنانی که دارای مهارت بالایی هستند اما ممکن است کارآفرینان را زیر پا بگذارند یک جنبه کلیدی است. البته، این بدان معنا نیست که این سرمایه گذاری باید فقط توسط مردان بله یا کسانی که نمی توانند در جای دیگری شغل پیدا کنند، تشکیل شود. بلکه نکته اینجاست که این سوال که کارآفرین به چه کسی اعتماد دارد مهم است و از این رو باید پس از بررسی های لازم، کادرسازی انجام شود.
علاوه بر این، جذب استعدادهای بیرونی به جای انتصاب اعضای خانواده و دوستان در پست های کلیدی، جنبه دیگری است که نیاز به بررسی دقیق و به کارگیری آگاهانه ذهن خود برای استخدام کارکنان دارد.
افکار بسته
در نهایت، کارآفرینان باید مراقب شکارچیان شرکتی باشند که به محض اینکه متوجه شوند که سرمایه گذاری در حال انجام عالی است، ممکن است پول قابل توجهی را برای تصاحب آن سرمایه گذاری کنند. این در عمل در سراسر جهان اتفاق افتاده است و استراتژی کارآفرینان در این مورد این بود که اکثریت سهام را در اختیار داشته باشند و کنترل مدیریت را حفظ کنند و الگوهای سهامداری را محکم و نزدیک حفظ کنند.
بدون نظر