اصطلاح “استارت آپ” و اکوسیستم اطراف آن یک اختراع نسبتاً جدید است! اگرچه تعریف فنی شامل هر کسب و کاری می شود که اخیراً مغازه راه اندازی کرده است، تعریف کاری به سازمان هایی اشاره دارد که دارای سرمایه گذاری خطرپذیر هستند.
در این مقاله استارتاپ های خوب قدیمی را بررسی می کنیم. “فروشگاه های مادر و پاپ” که نرخ شکست بالای 90٪ دارند. ما باید درک کنیم که مشکلاتی که این استارت آپ ها با آن مواجه هستند و منابعی که در دسترس دارند با استارت آپ های میلیون دلاری کاملا متفاوت است. به همین دلیل است که نیاز به تحلیل جداگانه ای برای این سازمان ها دارد.
عدم تمرکز
دلیل شماره یک شکست فروشگاه های مادر و پاپ عدم تمرکز است. کسب و کارها زمانی که متخصص هستند تمایل به رونق دارند. مشتریان درک روشنی در مورد آنها دارند. همچنین، آنها می توانند تخصص ایجاد کنند که به آنها امکان می دهد شهرت خوبی به دست آورند. شهرت دارایی شماره یک است که فروشگاه های مادر و پاپ با آن زنده می مانند. از این رو، از دست دادن تمرکز به معنای خودکشی در مورد این سازمان های خرد است. موفقیت فروشگاههای مامان و پاپ در این است که بهتر از شرکتهای بزرگ، اطلاعات جمعیتی را درک کنند. شرکت بزرگ ممکن است آنها را از نظر قیمت شکست دهد، اما نمی تواند تا آنجا که به ارائه خدمات شخصی مربوط می شود رقابت کند.
ارتش یک نفره
استارتآپها معمولاً تحت مالکیت، مدیریت و اداره یک فرد واحد هستند. این، درست مانند عدم تمرکز، یک آسیب بزرگ برای رفاه آنها است. اگرچه فروشگاه های مادر و پاپ توان استخدام ارتشی از مدیران و متخصصان را ندارند، اما همچنان باید از اصل اساسی تقسیم کار پیروی کنند. کارآفرین باید از هوش خود برای انجام وظایف استراتژیک استفاده کند. وظایف پیش پا افتاده ای که قابل واگذاری است باید محول شوند. نگاه نزدیکبین به افزایش هزینهها نباید مانع از برونسپاری کارهای بیهوده توسط فروشگاههای پاپ و مادر شود. تقسیم زمان مناسب باید انجام شود تا اطمینان حاصل شود که عملکرد عملیاتی، تاکتیکی و استراتژیک کسب و کار همه مورد توجه قرار می گیرد.
خودکارسازی ناموفق
در تجارت امروزی، اتوماسیون نام بازی است. فرقی نمیکند که شرکتهای بزرگ بر سر اینکه فروشگاههای مادر و پاپ رقابت میکنند یا نه، آنهایی که خودکار میکنند روز دیگری زندگی میکنند. بار دیگر، فروشگاه های مادر و پاپ بودجه ای برای اتوماسیون فرآیند روباتیک ندارند. اگر چنین بودجه ای داشتند به آنها نمی گفتند فروشگاه های مامان و پاپ! با این حال، بسیاری از اتوماسیون ها اکنون بسیار ارزان یا حتی رایگان در دسترس هستند. چندین ERP گزینههای «پرداخت در حین حرکت» مبتنی بر ابر را ارائه میکنند که به خوبی در جیب این سازمانهای خرد جای میگیرد. این برنامه ها زمان را از کارهای پیش پا افتاده مانند حسابداری و تشکیل پرونده مالیاتی صرفه جویی می کنند. فروشگاههای مامان و پاپ نیز باید برای افزایش کارایی تلاش کنند.
قیمت گذاری حق بیمه
فروشگاههای مام و پاپ بهطور پیشفرض محصولی خواهند بود که دارای قیمتی عالی هستند. شرکت های بزرگ دارای صرفه جویی در مقیاس هستند که به نفع آنها عمل می کند. آنها می توانند از تامین کنندگان به صورت عمده خرید کنند و مزایای آن را به خریداران منتقل کنند. فروشگاه های مادر و پاپ نمی توانند در قیمت، دوره رقابت کنند!
در عوض، این فروشگاه ها باید در خدمات شخصی رقابت کنند. مشتریان قرار نیست حق بیمه بپردازند زیرا آنها “فروشگاه های مادر و پاپ” را دوست دارند و نسبت به آنها احساس خیریه دارند! مشتریان فقط به این دلیل که خدمات بهتری دریافت می کنند، بیشتر پرداخت می کنند . فروشگاههای مامان و پاپ باید روی مدیریت ارتباط با مشتری سرمایهگذاری زیادی کنند. همه کارکنان باید به سمت داشتن طرز فکر خدماتی سوق داده شوند.
انتخاب ضعیف مکان
فروشگاههای مادر و پاپ نیز به شدت به موقعیت مکانی خود وابسته هستند. شایستگی اصلی آنها خدمات است و هنگام رقابت بر سر قیمت ضرر می کنند. از این رو آنها باید در محله های طبقه متوسط رو به بالا فعالیت کنند. مردم این محله ها معمولاً همسران شاغل دارند. از این رو، هیچ یک از این زمان و خانواده ها تمایلی به قدردانی از خدمات شخصی ارائه شده ندارند و مایل به پرداخت هزینه برای آن هستند.
برعکس، بیشتر فروشگاههای مامان و پاپ در محلههای کم طبقه وجود دارند، زیرا اجارهها کمتر است. محله های طبقه پایین مردمی دارند که وقت آزاد زیادی دارند اما پول کمتری دارند. آنها برای خدمات شخصی ارزشی قائل نیستند. در چنین مواردی، سازمان احتمالاً به دلیل درک ضعیف از جمعیت شناسی شکست می خورد.
نادیده گرفتن بازخورد
قلب فروشگاه های مادر و پاپ، مدیریت ارتباط با مشتری است. آنها باید با این اصل زندگی کنند که مشتری پادشاه است و احتمالاً هیچ غلطی نمی تواند بکند! آنچه در واقع اتفاق می افتد این است که فروشگاه های مادر و پاپ توسط افرادی مدیریت می شوند که طرز فکر خدماتی ندارند. در عوض، آنها سعی میکنند مشتریان را از بین ببرند. از آنجایی که مشتریان رو در رو با مالک هستند، اغلب نارضایتی خود را ابراز می کنند. صاحبان اغلب این نارضایتی را نادیده می گیرند. این یک اشتباه بزرگ است. انعطاف پذیری هسته اصلی کسب و کار کوچک است. آنها باید به نظرات مشتریان خود توجه کنند و به سرعت تطبیق دهند.
بدون نظر