در اقتصاد امروزی، انجام تجارت خیلی ساده نیست. قوانین قدیمی مرتبط نیستند و دیگر اعمال نمی شوند. همه عوامل و همچنین ویژگی های بازارها، مصرف کنندگان و رقابت تغییر کرده است. چه صاحب یک کسب و کار کوچک باشید و چه مدیر یک سازمان، به درک اینکه در محیطی که به سرعت در حال تغییر است، چه کاری و چگونه انجام دهید کمک می کند.
اگر فهرستی از شرکتهایی تهیه کنید که امروزه در هر زمینهای پیشتاز رقابت هستند و با فهرست مشابهی از شرکتهای دو دهه پیش مقایسه کنید، با تعجب متوجه میشوید که فهرست شامل چند نام رایج است. این شرکت ها ممکن است دو دهه پیش از نظر اندازه و شهرت کوچک بوده باشند، اما خواهید دید که در طول سال ها رشد کرده و به غول های جهانی تبدیل شده اند. داستان های سازمان هایی مانند فورد، جنرال موتورز، وال مارت، جنرال الکتریک، اچ پی، آی بی ام، سامسونگ، توشیبا و دیگران به مطالعات موردی در برنامه درسی مدیریت تبدیل شده اند. این سازمان ها از بقیه متمایز هستند و به عنوان رهبران بازار در حوزه کسب و کار خود شناخته می شوند. ببینید چه چیزی این سازمان ها را به آنچه هستند و متفاوت از بقیه کرده است. سپس متوجه خواهید شد که این سازمان ها متفاوت از بقیه سازمان ها ساخته شده اند و متفاوت عمل می کنند.
این سازمان ها به طور بی وقفه تعالی عملیاتی و رهبری خدمات را در بازار انتخابی خود دنبال می کنند. آنها هوشمندانه روی فناوریها و فرآیندها و همچنین مدلهای تجاری سرمایهگذاری میکنند که به آنها کمک میکند ارزش بالاتری را به طور مداوم به مشتریان خود ارائه دهند. تفکر، فرهنگ و استراتژی های بازاریابی آنها به طور قابل توجهی با بقیه رقبا متفاوت است.
برای درک رویکرد رهبران برند به بازارها و رهبری آنها، مطالعات موردی جالبی ایجاد می شود . یکی از نکات برجسته ای که متوجه خواهید شد این است که رویکرد آنها به بازار و محصول کوتاه مدت نیست. آنها همیشه محصول خود را با چشم انداز بلند مدت می سازند. آنها به جای افزایش قیمت و سود رزرو در مدت زمان کوتاه، بیشتر بر بازارهای در حال رشد و افزایش پایه مصرف کننده خود تمرکز می کنند.
به شرکت هایی مانند جنرال الکتریک، فیلیپس و دیگران نگاه کنید. آنها بر روی فناوریها و تحقیقات جدید سرمایهگذاری میکنند تا محصولاتی برای آینده بسازند، در نتیجه مزیت محصول قابل توجهی را در اوایل بازار به دست میآورند. ثانیاً آنها در کارخانه ها و تأسیسات تولیدی سرمایه گذاری می کنند تا ظرفیت هایی را برای تولید در حجم بالا ایجاد کنند و شبکه فروش گسترده ای را در بازار هدف ایجاد کنند. در حالی که استراتژی فروش تهاجمی را دنبال می کنند، کارایی را در تولید افزایش می دهند و استفاده از ظرفیت خود را به حداکثر می رسانند. در مرحلهای که در حال شکستن هستند، شروع به گسترش و کشف بازارهای جدید فراتر از مرزها میکنند و بنابراین جریانهای درآمد بیشتری ایجاد میکنند که سال به سال سودهای فزایندهای را به همراه خواهد داشت. به وضوح استراتژی گسترش بازار و رشد سود است و نه ثبت سود با افزایش قیمت محصول و رزرو سود. از آنجایی که سازمان شروع به گسترش و استقرار در بازارهای جدید می کند، آنها برای چند سال آینده برنامه های افزودنی دسته بندی محصولات و راه اندازی های جدید را ترتیب می دهند. در هر نقطه از زمان، شرکت هایی را خواهید دید که حداقل برای پنج تا ده سال آینده روی طرح تجاری کار می کنند.
پس از چند دهه که بازار محلی اشباع شده و هزینه تولید گران شده است، کارخانه ها را جابجا کرده و به بازارهایی که در حال رشد هستند و هزینه تولید به مراتب ارزان تر است، منتقل می کنند. آنها قادر به انتقال کارخانه و ماشین آلات، انتقال فناوری و منابع مدیریتی، استفاده از منابع موجود محلی و شروع تولید در کشور جدید با هزینه های ارزان تر هستند. در واقع آنها معمولاً پس از مدتی ظرفیت تولید را افزایش میدهند و صادرات را از تأسیسات جدید آغاز میکنند، در نتیجه کل هزینهها را تحت کنترل نگه میدارند و در کل سودهای فزایندهای ایجاد میکنند.
استراتژی تکرار فرمول موفقیت برای بسیاری از سازمانها مانند هوندا، تویوتا، فورد، جنرال موتورز و سایرین که توانستهاند روشهای اثباتشده خود را برای دستیابی به برتری عملیاتی و انتقال آن به مکانهای جدید بسازند، به خوبی کار کرده است، در حالی که تضمین میکند که آنها می توانند به ارائه ارزش به مشتریان خود ادامه دهند و شهرت برند و همچنین رهبری خود را حفظ کنند.
برای چنین سازمان هایی، رهبری برند به معنای رزرو سود کوتاه مدت نیست. در مورد رشد است. منظور ما از رشد، بازارهای در حال رشد، رشد مشتریان، رشد محصولات و ایجاد شهرت برند است. سود به طور خودکار دنبال خواهد شد.
بدون نظر