در سالهای اخیر، تأکید فزایندهای بر اداره شرکتها بر اساس هنجارهای اجتماعی و محیطی و حصول اطمینان از اینکه اثرات خارجی منفی مرتبط با آنها به حداقل میرسد، شده است. وقتی از اثرات خارجی منفی صحبت می کنیم، منظور ما هزینه های اجتماعی و زیست محیطی است که شرکت ها بر جامعه تحمیل می کنند و در هزینه های متحمل شده توسط آنها لحاظ نمی شود. از آنجایی که اینها بر جامعه تأثیر می گذارند بدون اینکه شرکت ها برای آنها هزینه ای بپردازند، نیاز است که شرکت ها از نظر اجتماعی و زیست محیطی آگاه و مسئولیت پذیر باشند تا ناراحتی جامعه را به حداقل برسانند. این پارادایم مسئولیت اجتماعی شرکت یا CSR است که نشان دهنده نیاز شرکت ها به پیروی از شیوه های تجاری پایدار است.
در زمینه حاکمیت شرکتی، CSR به این معنی است که شرکت ها باید جامعه و محیط را به عنوان سهامداران در نظر بگیرند و به جای اینکه صرفاً به دنبال سود به قیمت هر چیز دیگری باشند، نیازهای آنها را برآورده کنند. .
نکته اینجاست که حاکمیت شرکتی باید شامل جنبههای مسئولیت اجتماعی و زیست محیطی باشد و اینجاست که CSR به تصویر میکشد. با گنجاندن CSR در محدوده حاکمیت شرکتی، امید است که شرکت ها بر خود حکومت کنند و در قبال هزینه های اجتماعی و زیست محیطی خود پاسخگو باشند. بنابراین، با گسترش دامنه حاکمیت شرکتی با پذیرش CSR، امید است که شرکت ها نسبت به جامعه و محیط زیست مسئولیت پذیر باشند.
برای مثال هایی از تأثیر حاکمیت شرکتی توسط CSR، موارد زیادی از شرکت هایی مانند سامسونگ، هیوندای، یونیلور و P&G (به نام چند مورد) وجود دارد که گزارش های CSR خود را همراه با گزارش های سالانه خود منتشر می کنند. این نتیجه مستقیم فشار برای گسترش دستور کار حاکمیت شرکتی با گنجاندن CSR در محدوده آن است. علاوه بر این، بسیاری از شرکتها در حال حاضر به طور معمول گزارش میکنند که چقدر هزینه بر جامعه تحمیل میکنند (عوارض خارجی منفی) و تلاششان برای به حداقل رساندن آنها. علاوه بر این، حاکمیت شرکتی دیگر فقط به شفافیت و پاسخگویی در چارچوب کسب و کار نیست. در عوض، گسترش یافته است تا طیف وسیعی از نگرانی های اجتماعی و زیست محیطی را که دستور کار حاکمیت شرکتی را تشکیل می دهند، شامل شود.
در سالهای اخیر، نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل و WTO قوانین رفتاری هنجاری را تحت طبقهبندیهایی مانند پیمان جهانی سازمان ملل ایجاد کردهاند که سازمانها را به مسئولیتهای اجتماعی و زیستمحیطی ملزم میکند و مجموعهای از دستورالعملها را تدوین میکند که این شرکتها میتوانند از آنها پیروی کنند. شرکتهای زیادی وجود دارند که پیمان جهانی سازمان ملل را امضا کردهاند و انتظار میرود این دستورالعملها، اگرچه داوطلبانه، توسط شرکتها به عنوان بخشی از انگیزههای پایداری آنها دنبال شود.
در نهایت، این در واقع این است که باید ترکیبی از قوانین رفتار و رفتار داوطلبانه و اجباری وجود داشته باشد که انتظار می رود شرکت ها به عنوان بخشی از مسئولیت اجتماعی خود در رابطه با حاکمیت شرکتی از آن پیروی کنند. از این رو، ما به مرحلهای رسیدهایم که اگر دستورالعملهای داوطلبانه کارساز نباشد، نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل وظیفه دارند آنها را اجرا کنند تا جامعه در کل وضعیت بهتری داشته باشد. گنجاندن نگرانی های اجتماعی و زیست محیطی به عنوان بخشی از دستور کار حاکمیت شرکتی چیز خوبی است. با این حال، باید مکانیزمی وجود داشته باشد که مطابقت با این اصول را نیز دنبال کند.
در نتیجه، حاکمیت شرکتی دیگر فقط مربوط به شیوه های اخلاقی مربوط به فرآیندهای تجاری نیست. در عوض، دستور کار حاکمیت شرکتی گسترش یافته است تا هنجارهای اجتماعی و محیطی را نیز در بر گیرد.
بدون نظر