وقتی امید با واقعیت روبرو می شود: آنچه برای رهبران پس از انتخاب شدن اتفاق می افتد
ما اغلب رهبران سیاسی را انتخاب می کنیم که به ماه قول می دهند و فکر می کنند که پاسخ همه مشکلات ما را دارند و نتایج لازم را به ما خواهند رساند. ما همچنین گرفتار رویاهای آنها هستیم که امیدوارکننده هستند و معتقدیم که آنها چوب جادویی دارند که با آن می توانند مصائب ما (اقتصادی و اجتماعی) را از بین ببرند.
به طور مشابه، رهبران کسب و کار اغلب چشم انداز خود را اعلام می کنند و ذینفعان سازمانی، از جمله کارمندان و سهامداران را متقاعد می کنند که به آنها ایمان داشته باشند و از آنها حمایت کنند. با این حال، زمانی که واقعیتهای حاکم بر کشورها و شرکتها با امیدها و چشماندازها برخورد میکند، پیروان، اعم از رایدهندگان یا کارمندان، اغلب خشم خود را متوجه رهبران میکنند و آنها را به خاطر عدم تحویل کالا سرزنش میکنند.
اما چه مقدار از این سرزنش را می توان به درستی متوجه رهبران کرد و پیروان چقدر باید مسئولیت پذیر باشند یا حتی چقدر باید سرزنش کنند؟
به قول معروف مردم همان طور که رهبران هستند و رهبران همان طور که مردم هستند نیز رابطه دو طرفه بین رهبران و پیروان آنها وجود دارد و از این رو، نظر ما این است که این توافق بین رهبران و پیروان آنها باید به گونه ای حفظ شوند که در مواجهه با لفاظی های پرمحتوا به واقعیت منجر به ناامیدی یا ناامید شدن آنها نشود.
آیا رهبران باید بیش از حد وعده دهند؟
با این اوصاف، رهبران نیز باید در آنچه وعده می دهند محتاط باشند. غالباً رهبران و به ویژه سیاستمداران در ایام انتخابات فریفته می شوند و همه چیز زیر آفتاب و زیر ماه را به پیروان خود وعده می دهند.
به عنوان مثال، مورد هند نمونه بارز آن چیزی است که وقتی رهبران پس از انتخاب شدن، آرزوهای رأی دهندگان را تکذیب می کنند و به پیامدهای بالقوه وعده های نظرسنجی خود پی می برند، روی می دهد.
در واقع، تاریخ معاصر هند پس از استقلال مملو از نمونه هایی از نخست وزیران و وزرای ارشد آینده است که به رای دهندگان وعده داده اند که شعارها و دیدگاه های نظرسنجی های خوش صدایی را ارائه دهند که اغلب به محض اینکه واقعیت های حاکمیت کشور پیچیده ای مانند هند به میان می آید، ناپدید می شوند. .
نخست وزیر کنونی که در انتخابات وعده روزهای خوب را می داد، اکنون با چشم انداز دلهره آور تحقق وعده های نظرسنجی مواجه شده است، زیرا اجرای واقعی و واقعی مورد نیاز برای تحقق چنین رویاها و امیدهایی است که اکنون به جای امیدهای بلند، دستور کار را پیش می برد. شعارهای جذاب
نمونه هایی از سراسر جهان
در واقع، این پدیده رهبران بیش از حد امیدوارکننده و زیر بار تنها مختص هند نیست و حتی در ایالات متحده اغلب با نامزدهای ریاست جمهوری مواجه میشویم که راه برون رفت از بدبختیها و مشکلات مردم را نشان میدهند و متوجه میشوند که پس از انتخاب شدن امکانپذیر نیست.
به عنوان مثال، پرزیدنت اوباما و پرزیدنت ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی، پیروان خود را با لفاظیهای بلند رهبری میکردند، فقط برای اینکه آنها متوجه شوند که به دلیل موانع سیستمی هیچ چیز تغییر چندانی نمیکند و آرمانشهر موعود هرگز محقق نمیشود.
در واقع، بسیار شبیه شخصیت کتاب مقدس، موسی، که قوم خود را به سرزمین موعود هدایت میکند، از جمله بیشتر رهبران سیاسی و تجاری، اغلب راه پیش رو را نشان میدهند، اما زمانی که زمان آن فرا میرسد، آب از هم جدا نمیشود و پل رستگاری نیست. ساخته شده.
آنچه که این مثالها نشان میدهد این است که ما به رهبرانی نیاز داریم که نه تنها بتوانند صحبت کنند، بلکه بتوانند حرکتی را که پس از انتخاب شدن در آن حفظ میکنند، حفظ کنند. آنچه ما نمی گوییم این است که رهبران نباید چشم انداز و رسالتی داشته باشند، بلکه باید برنامه ای عملی و عملی برای رهبری پیروان خود داشته باشند و صرفاً با کلمات و شعارها بازی نکنند.
چگونه رهبران می توانند حرکت را حفظ کنند
این امر مستلزم رویکردی است که صدای بالا و در عین حال در اجرا واقع بینانه باشد. دو رهبر افسانهای کسبوکار اغلب به عنوان نمونههایی از این که چگونه رهبران میتوانند هم زمان قول بدهند و هم عمل کنند، به ذهن خطور میکنند.
آنها بنیانگذار مایکروسافت، بیل گیتس، و بنیانگذار افسانه ای اپل، مرحوم استیو جابز هستند. هر دوی این رهبران، و به ویژه جابز، به وعده های خود عمل کردند که در آن نه تنها چشم انداز و نقشه راه برای موفقیت چشم انداز خود ترسیم کردند، بلکه چشم انداز را نیز به فعلیت رساندند.
برای مثال، جابز به بیان یک نوآوری خارقالعاده و یک مفهوم انقلابی و سپس تلاش برای تحقق آن مشهور بود. از طرف دیگر، گیتس نه تنها توانست پول خود را در دهانش بگذارد، بلکه اطمینان حاصل کند که دیگران را متقاعد می کند که به او ایمان بیاورند.
اگر فکر میکنید که این فقط در دنیای تجارت اتفاق میافتد که همه ذینفعان از قدرت امیدها و ناامیدی واقعیتها آگاه هستند، میخواهیم به مثالهایی از رئیسجمهور کنونی فرانسه، امانوئل مکرون، و نخستوزیر کانادا اشاره کنیم. وزیر، جاستین ترودو، به عنوان نمونه هایی از رهبران سیاسی که قادر به تحقق دیدگاه های خود هستند.
در واقع، هر دوی این رهبران در اوایل و اواسط دهه 40 زندگی خود، نمایانگر روی کار آمدن رهبران Gen X هستند که نه تنها با کلمات بلند صحبت میکنند، بلکه اطمینان میدهند که آنچه لازم است برای تحقق چنین امیدهایی به واقعیتها دارند.
نتیجه
در نهایت، پیام واضح به خوانندگان ما این است که در سالهای آینده، ما رهبران بسیاری را خواهیم یافت که به دلیل وجود موانع سیستمی بسیار واقعی، در تلاشهای خود موفق و همچنین شکست خواهند خورد و از این رو، اگر تلاش کنند و شکست بخورند، بهتر است. به جای اینکه فقط به دلیل ترس از شکست تسلیم شوید.
برای نتیجه گیری، نسل نوظهور می تواند چندین درس از زمان حال بگیرد که در آن نه تنها امیدها هستند که ما را زنده نگه می دارند، بلکه چگونه می توان بر واقعیت ها غلبه کرد و حرکتی را که در تحلیل نهایی مهم است حفظ کرد .
بدون نظر