با جهانی شدن اقتصاد جهانی که از دهه 1970 شروع شد، تا دهه 1980 ادامه یافت و از دهه 1990 شتاب گرفت و در دهه اول هزاره جدید به اوج خود رسید، روندی همزمان از شرکت های جهانی وجود داشته است که ردپای بین المللی خود را گسترش داده و در چندین حوزه فعالیت می کنند. کشورهای سراسر جهان
این بدان معنا بود که آنها باید با پیچ و خم از مقررات و قوانین و رویه ها دست و پنجه نرم کنند که در هر کشور متفاوت بود و همچنین برای هر کشوری منحصر به فرد بود.
علاوه بر این، با توجه به اینکه کدهای حاکمیت شرکتی در غرب (به ویژه ایالات متحده و اروپا) عمیق، ساختارمند و جامع هستند، در مقایسه با کدهای دیگر که هنوز در حال تکامل بودند، وضعیت به گونه ای بود که شرکت های جهانی مجبور بودند با معیارهای مختلف در شرایط خاص منطقه ای و کشوری برخورد کنید.
اگر این تنها امر ضروری بود، سرمایهگذاران، فعالان و تنظیمکنندهها اذیت نمیشدند، زیرا این حوزه در اختیار شرکتهای جهانی بود و چیزی که آنها میتوانستند از عهده آن برآیند.
با این حال، با توجه به این واقعیت که رشوه و فساد در جهان سوم بیداد می کند به این معنی است که شرکت های جهانی می توانند به درستی ادعا کنند که هیچ قانونی را تا آنجا که به کشورهای خود و قوانین آنها مربوط می شود، زیر پا نمی گذارند . در عوض، میتوان به معاملات پنهانی در سایر نقاط جهان متوسل شد که در آن حاکمیت شرکتی هنوز تکامل نیافته بود یا مقررات سست.
این وضعیت با این واقعیت تشدید شد که در دو دهه گذشته رسواییهای شرکتی زیادی به دلیل سوء حکمرانی و تخلفات شرکتهایی مانند انرون، پارمالات، ورلدکام و موارد اخیر اقدامات مشکوک که پس از آن فاش شد، تشدید شد. از رکود بزرگ سال 2008.
اینها به طور مستقیم بر فعالیت های شرکت های جهانی در سراسر جهان تمرکز کردند، که منجر به فراخوانی از سوی تنظیم کننده ها و فعالان شد که نیاز دارند شرکت های جهانی تحت محدوده استاندارد حاکمیت شرکتی یکسان و منسجم در سراسر جهان قرار گیرند.
برای مثال، این رویه در آلمان است که نمایندگان اتحادیه های کارگری در هیئت مدیره شرکت ها حضور داشته باشند. علاوه بر این، در بسیاری از کشورهای آسیایی، این روشی است که اعضای خانواده و بستگان صاحبان شرکت هایی که متعلق به خانواده هستند، جایی در هیئت مدیره پیدا کنند. جدای از آن، در چین، این قانون است که مقامات حزب کمونیست را به عضویت هیئت مدیره درآورند. بنابراین، مجموع این مثالها در کنار هم به مشکل داشتن یک کد یکسان از حاکمیت شرکتی که در سطح بینالمللی قابل اجرا باشد اشاره میکند.
با این اوصاف، باید به این نکته نیز توجه داشت که مگر اینکه شرکتهای جهانی توسط یک قانون بینالمللی حاکمیت شرکتی تنظیم شوند، به احتمال زیاد در آن مناطقی از جهان که مقررات ضعیف هستند، تسلیم وسوسه بریدهشدن میشوند. علاوه بر این، آنها باید از قوانین و مقررات کاملاً محلی پیروی کنند که ممکن است مانع از عملکرد روان آنها شود.
جدای از این، افزایش روزافزون رسواییهای شرکتی به این معنی است که سهامداران علاوه بر سهامداران گستردهتر جامعه، بیشترین ضرر را متحمل میشوند و از این رو، در واقع نیاز است تا شرکتهای جهانی از همان استانداردهایی پیروی کنند و از آن پیروی کنند. خانه بنابراین، همانطور که قبلاً ذکر شد، این مقاله استدلال میکند که علیرغم دشواریهای فعلیت بخشیدن به آن در عمل، واقعاً موردی برای ایجاد یک کد بینالمللی حاکمیت شرکتی وجود دارد.
این به این معنی است که شرکت های جهانی در حالی که به طور جهانی فکر می کنند باید به صورت محلی عمل کنند که در کنار هم به این معنی است که آنها باید در رویکرد خود گلوکال باشند، که موضوع دیگری است که همزمان با موضوعات اصلی در این مقاله اجرا می شود.
این را می توان در قوانین بین المللی حاکمیت شرکتی اعمال کرد که در آن شرکت های جهانی مجبور می شوند قوانین و مقرراتی را که ماهیت جهانی دارند رعایت کنند، قوانین و مقررات محلی را به شیوه ای جهانی تطبیق داده و تنظیم کنند و در نتیجه دوام یک کد بین المللی را افزایش دهند. (Wharton.edu، 2014).
برای مثالی از سرمایه گذاری های Fidelity International یا Vanguard که به طور فزاینده ای از سهام ایالات متحده به شرکت های بین المللی متنوع می شوند، باید به آنها اطمینان داد که شرکت هایی که در آنها سرمایه گذاری می کنند در مقایسه با شرکت های بزرگ در ایالات متحده به طور منطقی و نسبتاً خوبی اداره می شوند. و اروپا
این بدان معنی است که استراتژی های سرمایه گذاری سهام آنها باید بر استانداردهای حسابداری در کشورهای مختلفی که در آنها سرمایه گذاری می کنند متمرکز شود. اینها باید از مفاد کدهای حاکمیت شرکتی مانند Sarbanes-Oxley، قوانین Cadbury، دستورالعملهای OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی)، ICGN (شبکه بینالمللی حاکمیت شرکتی) که برخی از کدهای نظارتی جهانی هستند شکایت داشته باشند. در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
تمرکز اصلی حاکمیت شرکتی در هر کشوری بر روی هیئت مدیره و ساختار هیئت مدیره شرکت است. بنابراین، زمانی که سرمایه گذاران بین المللی در شرکتی در ایتالیا یا لیتوانی سرمایه گذاری می کنند، باید متقاعد شوند که هیئت مدیره مربوطه با قوانین حاکمیت شرکتی جهانی مطابقت دارند. این امر باعث می شود که قوانین بین المللی حکمرانی بسیار قوی تر شود.
با این حال، همانطور که قبلا ذکر شد، قوانین خاص موجود در بسیاری از کشورهای جهان، اعمال یکنواخت حاکمیت شرکتی را که از دستورالعملهای گزارش دهی و افشای Sarbanes-Oxley پیروی میکند، دشوارتر میکند، به این معنی که حرکت به سمت یک کد بینالمللی حاکمیتی به مشکلاتی برسند
به عبارت دیگر، همانطور که جهانیسازی گفتوگوی خلاقانه بین شرق و غرب را تضمین میکند و به یک نقطه ملاقات میرسد، شرکتهای بزرگ در سرتاسر جهان نیز میتوانند گامهایی را در جهت فعلیت بخشیدن به هنجارهای جهانی متناسب با شرایط محلی بردارند که میتواند منجر به یک موقعیت برد-برد برای هر دو.
در نهایت، نیروی محرکه هر کد بینالمللی باید از ویژگیهای بدون مرز سرمایه جهانی ناشی شود که به دنبال حداکثر بازده برای کمترین هزینه و تأکید بر کارایی و بهرهوری است. به عبارت دیگر منظور این است که سرمایه داری با حصول اطمینان از اینکه بازارها در مواجهه با یک مشکل بهترین کار خود را انجام می دهند، می تواند مسیری رو به جلو پیدا کند که مشکل استانداردهای متفاوت حاکمیت شرکتی را در سراسر جهان حل کند.
علاوه بر این، در سالهای اخیر، سرمایهگذاران جهانی نیز به این دیدگاه متمایل شدهاند که ممکن است مجبور باشند قوانین مختلفی را در کشورهای مختلف رعایت کنند. البته، فرض ضمنی در اینجا این است که تا زمانی که قوانین به طور ناگهانی تغییر نکنند، با گزارشات جداگانه، ساختار هیئت مدیره و قوانین مربوط به کنترل سهام و حقوق صاحبان سهام خوب هستند.
بحث تا کنون هر دو طرف این موضوع را در مورد اینکه آیا یک کد بین المللی حاکمیت شرکتی قابل اجرا است یا خیر مورد بحث قرار داده است. مضامین کلیدی و بینشهایی که بحث را به حرکت درآوردهاند به این واقعیت اشاره میکنند که تا زمانی که فرهنگهای مختلف وجود دارد، تنوع نیز وجود دارد و از این رو، در واقع چنین است که جشن گرفتن تفاوتها و به فعلیت رساندن همگنی باید دست به دست هم دهند.
بنابراین، تا جایی که امکان داشته باشد، میتوان در تصویب کدهای یکسان حکومتداری همگرایی ایجاد کرد و تفاوتها با توافقنامهها همراه بود. این امر در مورد سایر نهادهای چندجانبه مانند WTO (سازمان تجارت جهانی) و سازمان ملل متحد وجود داشته است که در بحبوحه همکاری و هماهنگی جهانی تا حدودی در احترام به حاکمیت ملی موفق بوده اند.
در پایان این مقاله، ذکر این نکته ضروری است که بحث نهایی در این مقاله این است که تا زمانی که به خواسته های سرمایه جهانی در جهت شفافیت و پاسخگویی بیشتر مربوط می شود، تفاوت های فردی مرتبط با شرایط محلی می تواند در کنار هم باشد. در چارچوب قوانین بین المللی حاکمیت شرکتی انتخاب و پذیرفته شد.
از این رو، این مقاله بدون رد کردن قابل اجرا بودن چنین آیین نامه ای و یا اصرار بر پذیرش آن، به این نکته اشاره می کند که اجازه دادن به بادهای جهان بدون آنکه از پا درآید، استعاره خوبی است. برای توصیف اینکه چگونه یک کد بین المللی حاکمیت شرکتی در عمل عمل می کند.
بدون نظر