ظهور جهانی افراد قوی و خطرات فرقه های شخصیتی
در سرتاسر جهان، قدرتهای قدرتمند و رهبران اقتدارگرا ظهور کردهاند. از پرزیدنت ترامپ در ایالات متحده، و از جمله رئیس جمهور روسیه پوتین، و همچنین نخست وزیر هند، نارندرا مودی، تا برزیل و فیلیپین، هیچ کمبودی در رهبرانی وجود ندارد که کیش های شخصیت را تشویق کنند و از آنها لذت ببرند.
در واقع، زمان کنونی آنقدر مسموم است که این رهبران به دلیل چهره خود و پیروان حنایی (بعضی می گویند فدایی) نمی توانند هیچ غلطی انجام دهند، حداقل در چشم دومی.
در حالی که هیچ اشکالی ندارد که رهبران از پیروی گسترده لذت ببرند، اما خطر زمانی است که رهبران آنقدر در تصویری که برای خود ساخته اند گرفتار شده و گرفتار می شوند، که تصمیمات نابخردانه و کاملا احمقانه و بدتر از آن خطرناک می گیرند که می تواند بر ملت های آنها تأثیر بگذارد. کسب و کار، و جهان گسترده تر.
یکی از نمونههای آن تصمیم نخست وزیر مودی برای رفتن به سمت پول زدایی در زمانی است که اقتصاد هند به نسبت خوب عمل میکرد.
تأثیرات این تصمیم اعدام مهم، در عین حال ضعیف، و ناقص برای همه وجود دارد تا ببینند که با نگاهی به گذشته، آشکار است که این حرکت چیزی جز خیر برای اقتصاد هند بود.
هنگامی که رهبران اشتباه می کنند، باید پاسخگویی وجود داشته باشد، در غیر این صورت، سیستم فرو می ریزد
البته، رهبران، چه افراد قوی و چه غیر قدرتمند، تصمیماتی می گیرند که ثابت می شود اشتباهات پرهزینه ای هستند.
با این حال، در اکثر کشورهای دموکراتیک و کسبوکارها، زمانی که چنین تصمیمهایی گرفته میشوند و ثابت میکنند که شکست خوردهاند، معمولاً یک تمرین پاسخگویی وجود دارد، که در آن چکها و موازنههای ذاتی در دموکراسیها، و بهطور حرفهای و همچنین شرکتهای سهامی عام وارد میشوند و مواردی از این قبیل. تصمیمات جریمه می شوند و شاید رهبران برای آنها پاسخگو باشند.
با این حال، هنگامی که فرقه های شخصیتی در اطراف رهبران وجود دارد، مسئولیت پذیری از بین می رود، زیرا برای رهبران و پیروان کور آنها دشوار است که بپذیرند که اولی می توانسته است و مرتکب اشتباه شده است.
پس این خطر ذاتی رهبران دارای کیش های شخصیتی است که در آن رهبر هیچ غلطی نمی تواند بکند و حتی اگر او (اگرچه در زمان کنونی اکثراً مردان هستند) مرتکب اشتباهاتی شده باشد، کسی نیست که آنها را از ترس پاسخگو کند. از شعله ور شدن احساسات در میان لشکر پیروان خود.
بنابراین، در حالی که افراد مشهور در ورزش و سرگرمی می توانند و همچنان طرفداران سرسخت داشته باشند، رهبری در دنیای واقعی و در دنیای تجارت، مملو از خطراتی است که تنها زمانی تشدید می شود که چنین رهبرانی دارای کیش های شخصیتی در اطراف خود باشند.
آنچه تاریخ در مورد مزایا و خطرات فرقه های شخصیتی به ما می آموزد
در واقع، تاریخ مملو از نمونههایی است که نشان میدهد چگونه رهبران مستبد و دیکتاتوری مانند آدولف هیتلر، موسولینی و جوزف استالین، همگی کیشهای شخصیتی را در اطراف خود تشویق و ایجاد کردند تا جایی که حتی زمانی که از صخره میپریدند (به اصطلاح) پیروان آنها اصرار داشتند که آنها را در ورطه دنبال کنند، نه اینکه آنها را زیر سوال ببرند یا حتی در ذهنشان شک کنند.
در عین حال، فرقههای شخصیتی گاهی خوب هستند، مانند جنبش استقلال هند و مبارزات متعدد ضد استعماری در سراسر جهان که در آن رهبران به واسطه کاریزمای و شخصیت خود میتوانند میلیونها نفر را تشویق کنند تا با آنها علیه ستمگران مبارزه کنند.
در واقع، این واقعیت که در طول تاریخ، گهگاه لشکرهایی از رهبران کاریزماتیک ظاهر شدهاند و دارای کیشهای شخصیتی قوی بودهاند که میتوانند پیروان خود را وادار کنند تا به خاطر آرمان خود روی آب راه بروند، به این معنی است که اگر اهداف توجیهپذیر هستند، پس ابزارهایی برای رسیدن به چنین هدفی وجود دارد. پایان ها قابل تحمل است.
با این حال، مشکل از زمانی شروع میشود که رهبران به جای واقعیت، شروع به باور هیپ میکنند و اینجاست که حلقهای از مشاوران که میتوانند تمایلات تکانشی چنین رهبرانی را تعدیل کنند، کمک میکنند.
هنگامی که رهبران کیش های شخصیتی را توسعه می دهند، چک ها و موازنه ها چگونه ضروری هستند
با این اوصاف، در دنیای تجارت و تجارت، فرقه های شخصیتی، گرچه بسیار اتفاق می افتد، اغلب توسط خود رهبران و همچنین سایر ذینفعان دلسرد می شوند. این به این دلیل است که برخلاف دنیای سیاست، کسبوکار نیاز به تصمیمگیریهایی با ذهنی پایدار و اندیشیده شده دارد و برنامهریزی مناسبی برای عملی شدن دارد.
در واقع، رهبران کسب و کار، به عنوان یک قاعده، اغلب از کانون توجه دوری میکنند و به استثنای موارد استثنایی مانند جک ولش، لی یاکوکا و ریچارد برانسون، واقعاً با رهبران تجاری مواجه نمیشویم که مانند قهرمانان فیلم رفتار میکنند یا پیروان خود را به وفاداری مطلق میرسانند.
البته، حتی در دنیای تجارت، تا زمانی که نیروهای بازدارنده و گرایشهای خود اصلاحی در سیستم وجود داشته باشد، فرقههای شخصیتی ساخته شود، هیچ اشکالی ندارد.
به عنوان مثال، در هند، بسیاری از رهبران تجاری وجود دارند که می توان گفت که دارای فرقه های شخصیتی هستند، اگرچه چنین رهبرانی همانطور که قبلاً ذکر شد در برابر سهامداران متعادل کننده پاسخگو هستند.
نکته اصلی این مقاله این است که رهبران تا زمانی قابل پرستش هستند که مسئولیت پذیر باشند و به اندازه کافی شجاع باشند که اشتباهات خود را بپذیرند.
خطر زمانی است که آنها آنقدر درگیر تصویر هستند که تمایل دارند به تنهایی با عواقب فاجعهبار پیش بروند.
نتیجه
در نهایت، رهبری به همان اندازه که به دنبال الهام بخشیدن به پیروان است، در مورد چگونگی کارکرد کارها و نحوه کارکرد آنهاست.
بنابراین، تا زمانی که رهبران آگاه باشند که آیا تصمیمات و اقدامات آنها قابل تحقق است یا خیر، هیچ ضرری در مورد توجه آنها وجود ندارد.
تنها زمانی که آنها ارتباط خود را با واقعیت از دست بدهند، زنگ خطر باید به صدا درآید.
برای نتیجه گیری، فرقه های شخصیت تا زمانی قابل تحمل هستند که رهبر از خود زندگی بزرگتر نشود و در حباب توهم گرفتار شود که منجر به فرود سخت در هنگام وقوع واقعیت شود.
بدون نظر