در نگاه اول پذیرش مدیریت دولتی به عنوان یک هنر آسان تر به نظر می رسد. این فقط اداره امور دولتی است و در بیشتر موارد از قوانین علم مانند فقدان ارزش هنجاری، قابل پیش بینی بودن رفتار و کاربرد جهانی پیروی نمی کند. بنابراین، آیا این بدان معناست که نمیتوانیم آن را در دستهای از موضوعات علمی معتبر قرار دهیم؟
بسیاری از نویسندگان وجود دارند که به شدت از آن دفاع کردند و استدلال کردند که مدیریت دولتی به عنوان یک حوزه مطالعاتی در واقع یک علم است. اولین آنها لورنتس فون اشتاین، پروفسور آلمانی اهل وین در سال 1855 بود که گفت مدیریت دولتی یک علم یکپارچه است و نگرش به آن درست مانند قوانین اداری یک تعریف محدودکننده است.. در دوران مدرن، طبقه بندی مدیریت دولتی به عنوان علم مورد توجه بسیاری قرار گرفت، که مهمترین آنها پدر مدیریت دولتی آمریکا، رئیس جمهور وودرو ویلسون بود. در مقاله بعدی درباره دیدگاه ویلسونی درباره مدیریت دولتی بیشتر خواهیم خواند، اما او عمدتاً تأکید کرد که هدف مطالعه اداری این است که کشف کند دولت چه کارهایی را به درستی و با موفقیت انجام می دهد و چگونه می تواند آن کارها را با حداکثر کارایی و با کمترین هزینه ممکن انجام دهد. از پول یا انرژی
پس از ویلسون، بحث مهم دیگری از سوی فردریک تیلور مطرح شد که کتابی به نام اصول مدیریت علمی (1911) نوشت که در آن او پیشنهاد کرد که بهترین راه انجام کارها/عملیات را کشف کند و در نتیجه در هزینه در زمان و انرژی صرفه جویی کند. لوتر گولیک و ال ارویک به طور جمعی مقالاتی در مورد علم مدیریت منتشر کردند که وضعیت آن را به عنوان یک علم مجدداً تأیید کرد. WF Willoughby بیان کرد که مدیریت دولتی مانند علم دارای اصول بنیادی خاصی است که می تواند به طور کلی اعمال شود و بنابراین یک علم است.
با این حال، هنوز جنبه های خاصی وجود دارد که باید قبل از اینکه مدیریت دولتی به طور واقعی و در شرایط واقعی به عنوان یک علم طبقه بندی شود، ایجاد شود. جایگاه ارزش های هنجاری در مدیریت دولتی باید به وضوح مشخص شود. باید تلاش های بیشتری برای درک ماهیت انسانی و پویایی های موجود در مدیریت دولتی انجام شود. در نهایت، اصول مدیریت دولتی باید ارجاعاتی را از سراسر جهان، فرهنگ ها، نوع دولت ها و غیره به دست آورد تا آنها را جهانی تر و عاری از تعصبات فرهنگی، مذهبی و سیاسی کند.
ظهور دولت رفاه مدرن خود به تغییر رویکرد مدیریت دولتی افزوده است. نوع فعالیت ها و حوزه کارها هیچ گاه متنوع تر و پویاتر نبوده است و هرگز علاقه ای به ارتقای کارآمدی دولت وجود نداشته است.
کارشناسان موضوعی مانند فردریک تیلور راه هایی را برای اکتشاف، آزمایش، مشاهده، جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل باز کرده اند که بر اساس آن می توان اصول و قوانینی را ایجاد کرد. تعداد فزاینده ای از نویسندگانی مانند متکالف، فایول، امرسون، فولت، مونی، و اخیراً دراکر و غیره وجود دارد که در مورد موضوعات مدیریتی نوشته اند. در واقع دراکر کتابی به نام «عصر ناپیوستگی» نوشت و یکی از فصول کتاب به نام بیماری دولت مبنای تئوری مدیریت عمومی جدید رایج در دهه 1980 شد که بر مدیریت بازارمحور بخش دولتی تأکید داشت.
بنابراین به جرات می توان گفت که با تغییر زمان و مطالعات بیشتر و بیشتر در زمینه علوم اجتماعی، مدیریت و روابط انسانی، موضوع مدیریت دولتی دیگر نمی تواند پناه هنر باشد و باید با قوت بیشتری ظاهر شود. اصول مرتبط و اساسی مانند اصول علم.
بدون نظر